در واقع نیاز دائمی به یافتن زمینههای سودآور تولید و جذب مازاد سرمایه، سیاستهای سرمایهداری را شکل میدهد.
این منطق ساده و عمومی سرمایه داری در نسخه ایرانیزه شده آن، شکل بیمارگونه تری به خود میگیرد. ظهور ناگهانی برجها، مراکز خرید و پلهای روگذر و زیرگذر در قزوین را در چارچوب این منطق میتوان بررسی کرد.
اجازه دهید بحث اینکه آیا قزوین به بلند مرتبه سازی و توسعه عمودی احتیاج دارد یا خیر؟ آیا این بلند مرتبه سازی ها در راستای طرح تفصیلی شهر است؟ و یا اینکه اختصاص این حجم سرمایه برای ساخت پلها و مراکز خرید ضروری است را به کارشناسان مستقل شهرسازی بسپاریم و در این یادداشت به حلقه مفقوده توسعه شهری، یعنی فقدان مشارکت مردمی و ارزیابی تاثیر اجتماعی(اتا) بپردازیم.
هرچندتلاش برای نوسازی هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، محیط فیزیکی را تغییر داده، اما مشکلات اقتصادی بیشماری ایجاد کرده است و زندگی میلیونها نفر از جمعیت جهان را به هم ریخته است. رشد سریع جمعیت و همچنین مناسبات سرمایه داری به خصوص در اشکال متاخر آن، یعنی نئولیبرالیسم، افراد جهان را با مشکل بقا مواجه کرده است. در نتیجه بسیاری از سیاست گذران برای تخفیف این پیامدها و تاثیرات تغییر از «ارزیابی تاثیر اجتماعی» بهره میبرند.
هدف اتا، پیش بینی تاثیرات اجتماعی است .در نتیجه پیشنهادهای ارزیابی به بخشی از فرایند تصمیم گیری و برنامه ریزی تبدیل میشود. یکی از اصلی ترین اهداف ارزیابی تاثیر اجتماعی نظرسنجی و همچنین در برخی موارد دعوت به مشارکت مردمی در فرایند توسعه است. وقتی که بسیاری از طرح ها و سرمایه گذاری ها در زندگی مردم و ساکنان محلات تاثیر مستقیم دارد، آن ها حق دارند که در فرآیند ساخت شهر مشارکت داشته باشند. در کشور ما هم مدتی است که در برخی از ادارات و مراکز دولتی بحث اتا مطرح شده است.
با این حال در شهری مانند قزوین که طبق گفتار رسمی در مسیر تحول قرار دارد، بنا بر همان منطق سودی که در ابتدا گفته شد هیچ تمایلی برای نه تنها مشارکت مردمی بلکه حتی برای ارزیابی اجتماعی، نیاز سنجی و اولویت بخشی به مردم وجود ندارد. در واقع با سر برآوردن این دژها و باروها مردم شهر بیش از پیش با محیط زندگی خود بیگانه خواهند شد. می توان انبوه طبقه کارگری را تصور کرد که بی بهره از خدمات شهری، سرگردان در خیابان های شلوغ، زمانی که می تواند به فراغت و کنش جمعی بگذرد به بطالت می گذرانند. در نبود حقوق شهروندی و به تعبیر دیوید هاروی استاد ممتاز جغرافیای شهری «حق به شهر»، شهروندان اتم های سرگردانی هستند که سهم آن ها از فضاهای عمومی تنها پرسه زنی حول محور مراکز خرید است.
این منطق ساده و عمومی سرمایه داری در نسخه ایرانیزه شده آن، شکل بیمارگونه تری به خود میگیرد. ظهور ناگهانی برجها، مراکز خرید و پلهای روگذر و زیرگذر در قزوین را در چارچوب این منطق میتوان بررسی کرد.
اجازه دهید بحث اینکه آیا قزوین به بلند مرتبه سازی و توسعه عمودی احتیاج دارد یا خیر؟ آیا این بلند مرتبه سازی ها در راستای طرح تفصیلی شهر است؟ و یا اینکه اختصاص این حجم سرمایه برای ساخت پلها و مراکز خرید ضروری است را به کارشناسان مستقل شهرسازی بسپاریم و در این یادداشت به حلقه مفقوده توسعه شهری، یعنی فقدان مشارکت مردمی و ارزیابی تاثیر اجتماعی(اتا) بپردازیم.
هرچندتلاش برای نوسازی هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای به اصطلاح در حال توسعه، محیط فیزیکی را تغییر داده، اما مشکلات اقتصادی بیشماری ایجاد کرده است و زندگی میلیونها نفر از جمعیت جهان را به هم ریخته است. رشد سریع جمعیت و همچنین مناسبات سرمایه داری به خصوص در اشکال متاخر آن، یعنی نئولیبرالیسم، افراد جهان را با مشکل بقا مواجه کرده است. در نتیجه بسیاری از سیاست گذران برای تخفیف این پیامدها و تاثیرات تغییر از «ارزیابی تاثیر اجتماعی» بهره میبرند.
هدف اتا، پیش بینی تاثیرات اجتماعی است .در نتیجه پیشنهادهای ارزیابی به بخشی از فرایند تصمیم گیری و برنامه ریزی تبدیل میشود. یکی از اصلی ترین اهداف ارزیابی تاثیر اجتماعی نظرسنجی و همچنین در برخی موارد دعوت به مشارکت مردمی در فرایند توسعه است. وقتی که بسیاری از طرح ها و سرمایه گذاری ها در زندگی مردم و ساکنان محلات تاثیر مستقیم دارد، آن ها حق دارند که در فرآیند ساخت شهر مشارکت داشته باشند. در کشور ما هم مدتی است که در برخی از ادارات و مراکز دولتی بحث اتا مطرح شده است.
با این حال در شهری مانند قزوین که طبق گفتار رسمی در مسیر تحول قرار دارد، بنا بر همان منطق سودی که در ابتدا گفته شد هیچ تمایلی برای نه تنها مشارکت مردمی بلکه حتی برای ارزیابی اجتماعی، نیاز سنجی و اولویت بخشی به مردم وجود ندارد. در واقع با سر برآوردن این دژها و باروها مردم شهر بیش از پیش با محیط زندگی خود بیگانه خواهند شد. می توان انبوه طبقه کارگری را تصور کرد که بی بهره از خدمات شهری، سرگردان در خیابان های شلوغ، زمانی که می تواند به فراغت و کنش جمعی بگذرد به بطالت می گذرانند. در نبود حقوق شهروندی و به تعبیر دیوید هاروی استاد ممتاز جغرافیای شهری «حق به شهر»، شهروندان اتم های سرگردانی هستند که سهم آن ها از فضاهای عمومی تنها پرسه زنی حول محور مراکز خرید است.
حسام مناهجی