درحال حاضر، خبرهای نگرانکننده از شوراها به گوش میرسد که فعالان مدنی را به این نتیجه رسانده،شوراها از ماهیت اصلی خود؛ یعنی مشارکت مردم در اداره شهرفاصله گرفتهاند؛ مسالهای که با اندیشه موسس آن-آیت الله طالقانی- فاصله عمیقی دارد.
بنابراین جریان اصلاحطلب برای بازگشت به مدنیت مشارکتی پس از ۱۴ سال، باید نیاز و خواسته مردم را در شرایط کنونی به صورت هوشمندانه شناسایی کند.
اکنون که اصلاحطلبان مشغول رصد و بررسی کارنامه طالبان شورا هستند باید ملاحظهکاری و مسامحه را به کناری نهند و با چشمان باز کاندیداها را انتخاب کنند. براین اساس میتوان نکات زیر را در نظر گرفت:
-در شرایطی که افکار عمومی تحت تاثیر اختلاسها و شائبههای ویژه خواری قرار دارد، برای بازگشت اعتماد به جامعه، باید شورای اصلاح طلبان پاکدستی داوطلب را در دستور کار خود قرار دهند.
– پیشینه مدیریتی داوطلب میتواند بسیاری از ابهامها را از پیش روی کمیته بررسی کاندیدا بردارد. جامعه هزینهداده، دیگر تحمل آزمون و خطا را ندارد.
– صرف رای آوری از قِبل چهره بودن نمیتواند نکته مثبتی برای گزینش کاندیدا باشد. شاید ورود کاندیدا به شورای شهر در کوتاهمدت برای جریان اصلاحطلب موفقیتی تلقی شود؛ اما افکار عمومی، کارایی او را رصد میکند و عملکرد ضعیف در بلندمدت به نام جریان تمام میشود.
– هرچند سهم مشارکت زنان در توسعه شهری چنان اندک بوده؛ تاآنجاکه جامعهشناسان و فعالان مدنی تاکید بر تبعیض مثبت دارند؛ اما اگر در لیست احتمالی، تنها جنسیت مولفه پررنگ باشد، نه توانمندی! زنان را سرخوردهکرده و نگاه جامعه را نسبت به حضور این قشر با تردید رو به رو میکند. تجربه شورای شهر قزوین که مطالبات زنان، تنها به پارک بانوان و کمبود ویتامینD معطوف شده و ناتوان از ارتباط با فعالان زن برای شناسایی نیازهای آنان بوده، میتواند بهترین مصداق باشد؛ آنجاکه فعالان زن، حضور زنان شورای شهر قزوین را با وجود کمیت، در کیفیت نامطلوب ارزیابی میکنند.
– دانشآموختگی در رشتههای فنی، عمرانی، مهندسی، مدیریت شهری و… به همراه عناوین دهان پرکن نمیتواند یکی از ملاکهای ورود افراد به لیست باشد؛ درحالی که به یمن سیاست توسعه آموزشی! دانشگاهها با رنگها و عناوین مختلفی وجود دارد که با کمترین تلاش، میتوان در مقاطع مختلف تحصیلی مدرک دریافت کرد.
– چه درست، چه نادرست، تمکن مالی برای ورود به کارزارهای انتخاباتی عامل مهمی است؛ اما این مولفه به مانند تیغ دولبه عمل میکند که باید کمیته ارزیابی، وسواس بیشتری به خرج دهد؛ چه اینکه ممکن است داوطلب شورا، برای جذب کانالهای پولی به افراد مختلف وعده دهد که پس از ورود، رانتهای ویژهای را برای آنها در نظر بگیرد.این مساله خسران جبراننشدنی برای جریان رقم میزند.
– صرف امضای منشور اصلاحطلبی نمیتواند داوطلب را متعهد کند؛ بلکه شورای اصلاحطلبان باید همواره تمام مواضع او را پس از امضا هم رصد کند.
جریان اصلاحات، اولین دوره شورای شهر را در کارنامه خود دارد؛ بنابراین دیگر زمانی برای آزمون و خطا ندارد، اگر خواهان حفظ سرمایه اجتماعی است، باید برای مدیریت شهری برنامه واقع گرایانه، نه شعاری به افکار عمومی ارائه دهد تا جامعه بیتفاوت و خاکستری را هم جذب کند.
بنابراین جریان اصلاحطلب برای بازگشت به مدنیت مشارکتی پس از ۱۴ سال، باید نیاز و خواسته مردم را در شرایط کنونی به صورت هوشمندانه شناسایی کند.
اکنون که اصلاحطلبان مشغول رصد و بررسی کارنامه طالبان شورا هستند باید ملاحظهکاری و مسامحه را به کناری نهند و با چشمان باز کاندیداها را انتخاب کنند. براین اساس میتوان نکات زیر را در نظر گرفت:
-در شرایطی که افکار عمومی تحت تاثیر اختلاسها و شائبههای ویژه خواری قرار دارد، برای بازگشت اعتماد به جامعه، باید شورای اصلاح طلبان پاکدستی داوطلب را در دستور کار خود قرار دهند.
– پیشینه مدیریتی داوطلب میتواند بسیاری از ابهامها را از پیش روی کمیته بررسی کاندیدا بردارد. جامعه هزینهداده، دیگر تحمل آزمون و خطا را ندارد.
– صرف رای آوری از قِبل چهره بودن نمیتواند نکته مثبتی برای گزینش کاندیدا باشد. شاید ورود کاندیدا به شورای شهر در کوتاهمدت برای جریان اصلاحطلب موفقیتی تلقی شود؛ اما افکار عمومی، کارایی او را رصد میکند و عملکرد ضعیف در بلندمدت به نام جریان تمام میشود.
– هرچند سهم مشارکت زنان در توسعه شهری چنان اندک بوده؛ تاآنجاکه جامعهشناسان و فعالان مدنی تاکید بر تبعیض مثبت دارند؛ اما اگر در لیست احتمالی، تنها جنسیت مولفه پررنگ باشد، نه توانمندی! زنان را سرخوردهکرده و نگاه جامعه را نسبت به حضور این قشر با تردید رو به رو میکند. تجربه شورای شهر قزوین که مطالبات زنان، تنها به پارک بانوان و کمبود ویتامینD معطوف شده و ناتوان از ارتباط با فعالان زن برای شناسایی نیازهای آنان بوده، میتواند بهترین مصداق باشد؛ آنجاکه فعالان زن، حضور زنان شورای شهر قزوین را با وجود کمیت، در کیفیت نامطلوب ارزیابی میکنند.
– دانشآموختگی در رشتههای فنی، عمرانی، مهندسی، مدیریت شهری و… به همراه عناوین دهان پرکن نمیتواند یکی از ملاکهای ورود افراد به لیست باشد؛ درحالی که به یمن سیاست توسعه آموزشی! دانشگاهها با رنگها و عناوین مختلفی وجود دارد که با کمترین تلاش، میتوان در مقاطع مختلف تحصیلی مدرک دریافت کرد.
– چه درست، چه نادرست، تمکن مالی برای ورود به کارزارهای انتخاباتی عامل مهمی است؛ اما این مولفه به مانند تیغ دولبه عمل میکند که باید کمیته ارزیابی، وسواس بیشتری به خرج دهد؛ چه اینکه ممکن است داوطلب شورا، برای جذب کانالهای پولی به افراد مختلف وعده دهد که پس از ورود، رانتهای ویژهای را برای آنها در نظر بگیرد.این مساله خسران جبراننشدنی برای جریان رقم میزند.
– صرف امضای منشور اصلاحطلبی نمیتواند داوطلب را متعهد کند؛ بلکه شورای اصلاحطلبان باید همواره تمام مواضع او را پس از امضا هم رصد کند.
جریان اصلاحات، اولین دوره شورای شهر را در کارنامه خود دارد؛ بنابراین دیگر زمانی برای آزمون و خطا ندارد، اگر خواهان حفظ سرمایه اجتماعی است، باید برای مدیریت شهری برنامه واقع گرایانه، نه شعاری به افکار عمومی ارائه دهد تا جامعه بیتفاوت و خاکستری را هم جذب کند.
منیژه زیرک