برای بررسی این عواقب و نیز بررسی مُعضلی به نام دستفروشی، پیش از هر چیز دیگری، باید ابتدا به این مساله پرداخته شود که چه عواملی موجب بروز این پدیده و پیدایش افرادی به عنوان دستفروش شده و همچنین چه انگیزههایی باعث میل خرید از دستفروشان و رشد کمی و کیفی بازار آنان گردیده است. به همین منظور و برای کشف جنبههای روانشناختی این موضوع، جویای نظرات مردم کوچه و خیابان شدیم و نظر آنان را با کارشناسان مربوطه هم در میان گذاشتیم.
حرف هایی که مردم می زنند
علی که کارمند یکی از ادارات قزوین است، اولین کسی است که پاسخگوی سوالاتم میشود. او میگوید: «کمتر خرید میکنم اما وقتی برای تهیه چیزی به خیابان میروم خیلی برایم تفاوتی ندارد که آن را از یک فروشگاه خاصی تهیه کنم یا از یک دستفروش کنار خیابان.» علی میگوید اکثر مایحتاج خانواده را معمولا همسرم تهیه میکند و با خنده تاکید میکند: «وظیفه مردها بیشتر تهیه پول برای خرید کردن است.»
رضا هم نظرات مشابهی با علی دارد با این تفاوت که اعتقاد دارد: «دستفروشها اجناس خود را ارزانتر عرضه میکنند و در این شرایط سخت اقتصادی هر چقدر هم که بشود صرفهجویی کنیم غنیمت است.»
لیلا اما، تجربه بدی از خرید کردن از دستفروشها داشته و به خودش قول داده است که دیگر از آنها خرید نکند. او میگوید: «بارها شده اجناسی را از دستفروشها خرید کردهام که کیفیت متناسب با قیمت پرداختی نداشتهاند و بعد از آنکه دوباره مراجعه کردهام یا دیگر پیدایش نکردهام و یا قبول نکرده است که کمفروشی کرده. دستفروشها هم که اتحادیه ندارند بروم دادم را از کسی بستاند، بنابراین تصمیم گرفتهام که اجناسم را از فروشگاههایی تهیه کنم که قابل اطمینان باشند.»
با مهدی که از کسبههای خیابان خیام است نیز همکلام میشوم. دل پرخونی از دستفروشان و عدم نظارت مسوولین بر این مساله دارد. میگوید: «ماهی چهار میلیون تومان اجاره میدهم، پول آب و برق و گاز و تلفن و عوارض پسماند و مالیات و حق عضویت اتحادیه را هم که به آن اضافه کنی سر به فلک میزند. راه و بیراه هم از تعزیرات و بازرگانی به ما مراجعه میکنند و به دلایل مختلف جریمه میشویم، آن وقت به اندازه متراژ مغازه من، طرف آمده و بساط پهن کرده و هیچ کدام از این هزینهها را ندارد و هیچ نظارتی هم بر روی کارش نیست.»
سعی میکنم با او همدردی کنم اما با عصبانیت میپرسد: «آیا این انصاف است؟! آیا این عدالت اجتماعی است؟! آیا هیچ مسوولی وجود ندارد که به این تخلفها رسیدگی کند؟!»
دستفروشی فرزند اقتصاد بیمار
با حسین درحالیکه با یک ساکدستی از یک فروشگاه بیرون میآید آشنا میشوم. حسین مهندس شیمی است و نظرات جالبی در خصوص دستفروشی دارد. او صحبتهایش را اینطور شروع میکند: «وقتی شما یک فیلم یا یک آهنگی که به آن علاقه دارید را به جای خریدن، دانلود میکنید به نوعی یک سرقت و یا حداقل یک کار زشت که موجب پیدا شدن دینی بر گردن شما است را انجام دادهاید. همچنین وقتی از فردی که سرقتی را انجام داده است، آن شی سرقتی را بخرید، شما هم در آن سرقت شریک بودهاید و به آن کمک کردهاید. دستفروشی هم فرزند اقتصاد بیمار یک کشور است و وقتی شما از یک دستفروش خرید میکنید از کسی که مالیات نمیدهد و نحوه درآمدش خارج از قوانین کسب و کار کشور است حمایت کرده و به رواج این مساله نیز کمک کردهاید.»
حسین میافزاید: «اطلاعات حقوقی در این زمینه ندارم که آیا دستفروشی جرم محسوب میشود یا نه، اما مطمئنم خریدکردن از دست فروشان چون به اقتصاد کشور لطمه میزند یک کار غیر اخلاقی است.»
کامیار ۲۹ ساله هم از زاویه دیگری به مساله نگاه میکند، او مدتی در یک فروشگاه کار کرده و با بازار کسب و کار تا حدودی آشنایی دارد. کامیار میگوید: «در چند سالی که در فروشگاه مشغول به کار بودم چون مغازه اجارهای بود، تقریبا تمامی روزهای سال و تقریبا بیشتر ساعات روز درب مغازه ما باز بود تا بتوانیم دخل و خرج مغازه را جور دربیاوریم و در عین همین چند سال یک نفر کنار فروشگاه ما بساط پهن کرده بود و تیشرت میفروخت و فقط هم دو- سه ساعت سرچراغی بازار میآمد و اول شب هم جمع میکرد میرفت و سود خالص آن روزی دو- سه ساعت از سود خالص روزی ۱۰ ساعت ما هم بیشتر بود.»
شکوفه، دانشجوی معماری هم از دیگر شهروندانی است که سوالهایم را از او میپرسم. برای شکوفه دلسوزی و حس ترحم دلیل اصلی خرید از دستفروشان است. به او میگویم حتی اگر من شما را قانع کنم که دستفروشی یک معضل اجتماعی است باز هم این کار را انجام خواهی داد؟ در جواب میگوید: «خودم میدانم که شاید کار درستی نباشد، اما وقتی یک پیرمرد یا پیرزن را میبینم که دستفروشی میکند و یا وقتی کودکان خیابانی به من اصرار میکنند که چیزی از آنها بخرم دلم طاقت نمیآورد و برای اینکه ناراحت نشوند از آنها خرید میکنم.»
به حرفهای مردم فکر میکنم؛ خرید ارزانتر، بیتوجهی به مسایل کسب و کار و حس ترحم از مهمترین دلایل میل به خرید از دستفروشان است و در انگیزههای دستفروشی که دقیق میشوم، فرار از مالیات و هزینههای گزاف مغازهداری؛ در میان تیترهای خبری که تامل میکنم؛ ورشکستگیها، اختلاسها و اخراج کارگران فلان کارخانه و شرکت، خودنمایی میکند.
ماحصل این گفتگوها را با استاد جامعهشناسی یکی از دانشگاههای استان که علاقهای به ذکرنامش ندارد، در میان میگذارم و از او میخواهم ریشههای معضل دستفروشی و راهکارهای مقابله با آن را توضیح دهد و به او تاکید میکنم که صرفا از همین منظر به موضوع نگاه کند.
احساسی که بر منطق غلبه می کند
وی با بیان این جمله که اتفاقا رویکرد احساسی مردم در جامعه ما نقش تاثیرگذاری در اکثر رفتارهای آنان دارد، عنوان میکند: «حربه احساسی چون ترحم، حتی در برخورد مردم با متکدیان نیز آنها را وادار به پرداخت هزینه میکند درصورتیکه هیچ نفعی هم برای آنها در پی ندارد. در برخورد با دستفروشان نیز همین موضوع صدق میکند و گاها احساسات بر منطق غلبه میکند، اما آنان به این نکته توجه نمیکنند که با این کار از یک سو به معیشت گروه دیگری از جامعه که در یک بستر قانونی و نظاممند فعالیت میکنند لطمه میزنند و به نوعی به آنان ظلم میکنند و از سوی دیگر با این رفتار، یک سبک غلط از زندگی را رواج میدهند.»
او میافزاید: «اگر هیچ کس از یک کودک دستفروش خرید نکند دیگر کسی هم یک کودک را مجبور به انجام این کار نخواهد کرد و این در ظاهر شاید یک تصمیم عاری از احساس باشد، اما در واقع یک عمل پسندیده اجتماعی است.»
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: «برخورد با این موضوع هم باید فرهنگی باشد به این صورت که جنبه توجیه کردن و روشن کردن ابعاد خاموش این معضل برای مردم باید پررنگتر از جنبه برخورد قهرآمیز با دستفروشان باشد.»
وی همچنین اضافه میکند: «درست است که شاید عدهای از کسانی که مبادرت به دستفروشی میکنند به دلیل مشکلات اقتصادی یا به دلیل سیستم بیمار اقتصادی ناچار به انجام این کار شده باشند، اما مساله این است که با حمایت ما از این جریان دامنه مشکلات اقتصادی گستردهتر و راه حل درمان آن نیز پیچیدهتر میشود.»
اظهارات این استاد دانشگاه که به پایان میرسد با خود میاندیشم قضاوت در خصوص معضلی به نام دستفروشی کار بسیار دشواری است چراکه قضاوت در این باره به مثابه شمشیر دولبهای است که ما را در موازنه حق و تکلیف قرار میدهد، به این معنی که از یک سو حق فعالین رسمی کسب و کار را مورد توجه قرار میدهد و بر تکلیف مسوولین نسبت به حل مشکل آنان و ضرورت رسیدگی به معضل دستفروشی تاکید دارد و از سوی دیگر بر رعایت حال قشری از جامعه که از هر گونه اشتغال و درآمد رسمی بیبهره ماندهاند، نظر دارد.