گروه ادب و هنر
درود بر شما، خانمها و آقایان!
درود بر شما دویست و چهل عکاس محترمی که در انتظار شکایت هستید! و نامتان زیر نامه کوتاهی درج شده است. (عنوان پر طمطراق تو خالی ژورنالیستی که در یکی از سایتها خواندم). میخواهم خیالتان را آسوده کنم هیچ شکایتی از شما نخواهد شد، اگر سالیان سال نیز به انتقادات خود ادامه دهید! البته در چهارچوب یک نقد حرفهای! زیرا گوشی شنوا و چشمی بینا نظارهگر شماست، او همچون بزرگان دیگر میداند کلام کمنظیرترین و البته متداولترین عملکرد انسان است، پس بعد از این نیز با شما عاقلانه سخن خواهد راند، با بیتی زیبا و کلامی شسته رفته!
شما در مقابل انسانی ایستادهاید که نیازی به دفاع از خویش در این بازار یوسف فروش ندارد. او حداقل در سه دههی گذشته از خود آثاری بر جای گذاشته است که هر شهروند عاقلی چه جوان و چه پیر میتواند از آن آثار متنبه شده و بر تجربیات خود بیافزاید.
دوستان محترم و هنرمندان گرامی!
بهکارگیری کلام در قالب کلمات بسیار معمولی و طبیعی و آسان است، مگر نه؟! گفتار گرانقدرترین ابزاری است که ما در اختیارداریم (زهی سعادت!!)، اما باید بدانیم تنها تعداد انگشتشماری از ما میآموزند که چگونه از این وسیله بیش از کاربردهای ابتداییاش استفاده کنند.
برای درک اهمیت معجزه گفتار کافیست تا تصور کنید اگر مردان بزرگ سخن گفتن درست را نیاموخته بودند، تا چه حد تاریخ تمدن ما پوچ و بیحاصل میبود.(چارلزون رایپر).
با نگاهی کوتاه به جملات جناب آقای حضرتی در قالب مصاحبههای اخیر که در سایتهای مختلف آورده شده است، شفافیت کلام ایشان گواه موجهی بر درستی نیت ایشان و بطلان بر این همهمههاست. دو عکاس محترمی که میتوانستند در چهارچوب نقدی هنرمندانه و محترمانه مسیر ارتباطات کلامی را در این شهر هنردوست به حد اعلای خود برسانند در اندک زمانی چالشی بزرگ البته بدشکل و ناموزون از خود در ذهنها بر جای گذاشتند که تنها گذشت زمان ناحق بودن مراودههایی اینچنینی را اثبات خواهد کرد. بسی افسوس دوستان که روزگار ما اینچنین است! بیدل دهلوی چه زیبا میگوید: «زندگی نقد هزار آزار است …»
عزیزان گرانقدر!
بیایید دست از گمانهزنیها برداریم و مانند یک هنرمند واقعی به قول پروست که میگوید: «هنرمند کسی است که سر و دست و قلبش با هم کار میکند»، اندیشههای سخیف را از ذهن پاک خود دور سازیم و دهانمان را به قول بیدل از درود به جای دشنام پُر کنیم.
پروانه زاغزیان