-آزاده از خودت بگو و کار جدیدت نمایش «من زن هستم» و راهیابیاش به جشنواره هنرهای خیابانی بابل عراق؟
من در فضای تئاتر بیشتر بازیگر بودم ولی در زمان تمرینها ایدههای بسیاری برای کارگردانی به ذهنم میرسید ولی هیچوقت فکر نمیکردم کارگردانی کنم چون بازی کردن برایم اولویت داشت. درحیطه فیلم کوتاه زیاد مینوشتم و ایدههایی داشتم و کار میکردم و این باعث شد من به ایدههای نمایشی بیشتر فکر کنم که حاصل دغدغه و افکار من در رابطه با فضای اجتماعی و زندگیهایمان است.
البته فضایی که در آموزشگاه سینمایی سی و پنج با مدیریت همسرم «میثم آقاجانزاده» ایجاد کردیم در حوزه آموزش و اجرا برای هنرجوها، باعث شد من دست به تجربه این ایدهها بزنم و چندتا از آنها را عملی کنم. نمایش «من زن هستم» جزو آن ایدهها بود. یک نمایش بیکلام و در تعامل با تماشاگر.
-ایده کار از کجا شروع شد؟
خب من زن هستم، ایده کار از همینجا شروع میشود موجودیت ما زنها در جامعهمان و البته ورای ما و جامعه ما، شاید در مقیاس بزرگتر بشود گفت همه ما زنها در تمام جوامع درگیر مشکلاتی هستیم که فقط از جنسیتمان ناشی میشود، باورهای خرافی و سنتی، حرف و عرف نادرست محیط اطراف فارغ از جغرافیا و… .
اتفاقاتی که بسیار خودمان تجربه کردیم، در کنار خودمان مشاهده کردیم یا از دورها خبرش را شنیدیم.
نمایش خیلی ساده زنی را نشان میدهد که لباسش زیر دست و پای تماشاگران است و از حرکت او جلوگیری میکند.
– اولین آموزشگاه تخصصی سینمایی قزوین را هم شما و همسرتان راه انداختید واقعا حرکت خوبی بود. این آموزشگاه الان به کجا رسیده چرا تعطیل شد؟
حرکت خوبی بود میتوانم بگویم فضای تئاتر به قبل و بعد این اتفاق تقسیم شد نه بابت حرکت ما، بابت اضافه شدن قشر جوان و علاقمند و پرشور به هنر این شهر، بابت جدی شدن فضای آموزشی و اجرایی برای تازه واردها و...
البته هنوز نمیتوانم بگویم قطعا تعطیل شده، فعلا در دوره استراحت و بازیابی به سر میبرد.
همه از قیمتهای اجاره ملک مطلع هستیم خصوصا مکانی که برای استانداردهای این کار مناسب باشد و این بزرگترین مشکل در راستای ادامه مسیر است و مشکلات فراوان دیگری هم بوده و است که متاسفانه برآمده از دل جامعه فرهنگی شهرمان است که امیدوارم با تعدد آموزشگاهها دیگر شاهد اینگونه داستانها نباشیم.
باید وسیعتر نگاه کنیم. ما همه در یک کشتی نشستهایم و سوراخ شدن کشتی از یک نقطه همه ما را در معرض خطر قرار میدهد و بهتر است با هم مهربانتر باشیم و تمرکزمان را روی حرکتی روبهجلو بگذاریم آنوقت همه برندهایم .
-هنوز هم جشنوارههای هنرجوییتان به راه است؟
ما به درخواست و اصرار هنرجوها فراخوان جشنواره چهارم را منتشر کردیم و بچهها در تکاپو برای خواندن نمایشنامهها و انتخاب متن هستند.
سومین دوره این جشنواره را با زحمات بسیار میثم، به شکلی قابل قبول برگزار کردیم و برای هنرجوها جایی برای تجربه صحنه و اجرای واقعی فراهم کردیم جایی که استرس اجرا را تجربه کنند با سالن و صحنه و نور و دکور، همکاری و تقسیم کار، مسئولیتپذیری، قواعد اجرا و… آشنا شوند، داوری را تجربه کنند، نگاه تماشاگر را حس کنند، قضاوت شوند، شکست بخورند یا لذت پیروزی را بچشند.
-به نظر میرسد فضای تئاتر مثل سابق پر تب و تاب نیست. بهنظرت چطور میشود شور و شوق دوبارهای به آن بخشید؟
چه بگویم… گاهی آدم آنقدر دلزده است که میخواهد از کشتی پیاده شود.
ما در تئاتر هنوز درگیر نیازهای اولیهایم خب معلوم است که پیش نمیرویم تازه خودمان هم زیر پای خودیها میزنیم. تئاتر سالن ندارد، کنسرت سالن ندارد، غمانگیز است و البته تماشاگر هم نداریم. تئاتر همیشه فقیر بوده برای همین در حوزه تبلیغات و معرفی و جذب مخاطب بسیار ضعیف عمل کرده و حمایتی هم نداشته است.
این روزها خبر افتتاح تئاتر شهر را شنیدیم، خیلی خوشایند است اگر برای اجراهای تئاتر باشد. شاید با یک مدیریت درست بشود فضای بسته تئاتر این شهر را باز کرد. حضور هنرمندان کشوری را در کنار همشهریها داشت و مردم را با تئاتر آشنا کرد و به این مهم رونق داد.
البته من به حضور این هنرجوها و انرژی و شوقشان امیدوارم! و البته امیدوارم خب، ما را تماشا کنند و غلط ما را تکرار نکنند و دُرستمان را ارتقا بدهند. بزرگتر نگاه کنند بیشتر بخوانند و کمتر ادعا کنند با هم مهربانتر باشند و بدانند هدفشان از این اجراها چیست؟ قرار است چه سودی برای جامعهشان داشته باشند و بعد کار کنند و تجربه کنند.
و البته امیدوارم ایدههای جدید و آدمهای با استعداد فرصت حضور پیدا کنند و سطح سلیقه به استانداردها نزدیکتر شود.
سخن بسیار است…