اوایل دهه شصت بود و سکانداران و برنامهریزان سینمای کشور، روز به روز اقتدارشان بیشتر میشد. قرار شده بود دیگر عکسی از فردین و بیک، بر سر در هیچ سینمایی نرود. نه فقط این دو، بلکه عکس هیچ بازیگر سالهای قبل از انقلاب و هندیها و آمریکاییها و… فیلمهای جدید ساخته میشدند و سر در سینماها، نمایشگر فیلمهایی شده بود که از انقلابهای دنیا میگفتند؛ "نبرد الجزیره، زد، سیم خاردار و…"، اما زمانه و پیشرفت علم چندان گوش به زنگ و دست به سینه برنامهریزان محدود کننده ایرانی نبود. دستگاه ویدیو که از سالهای پایانی رژیم شاهنشاهی حضورش در خانهها آغاز شده بود، آمده بود تا سینما را از جمع و فضای عمومی به خلوت خانهها ببرد. خلوتی که آن اوایل مال پولدارها بود و بعد به کم پولها و بیپولهای عاشق سینما هم رسید. همان سالها بود که یک روز رفیقی گفت جایی هست که قیصر و گنج قارون نشان میدهند. گفتم برویم. رفتیم، خانهای بود در محلهای در جنوب شهر. محله راهریو توی یک پسکوچه. در بازار بود و صاحب سینمای خانگی، جوانی بود. نشانی از آپارات نبود، تلویزیون ۲۴ یا ۲۶ اینچ رنگی توی اتاق گذاشته بودند و عدهای روی زمین رو به تلویزیون نشسته بودند. ما هم نشستیم، چهار نفر بودیم دیگران بیشتر بودند. آمده بودند شعله را ببینند تا نوبت به ما برسد ما هم شعله را دیدیم. کامل! بعد آنها رفتند و ما ماندیم و انتخاب صاحب سینمای خانگی فیلمها را جلوی رویمان گذاشت؛ چرخ فلک، همای سعادت، گنج قارون و قیصر. قیصر انتخاب ما بود شاید هم انتخاب دوستانم، من قیصر را دیده بودم. بیشتر دلم پی دلیجان آتش بود. هر فیلم پنج تومان! پول را دادیم و از آنروز مشتری آن خانه شدیم. خانهای که سینمای خانگیاش زیاد دوام نیاورد. بعد نوبت به کرایه ویدیو رسید با شبی ۱۲۰۰تومان. جمع میشدیم و دستگاه کرایه میکردیم. بعدش، برنامهریزان گفتند: این دستگاه بد است، خیلی هم بد است. دستگاه ممنوع الحضور شد. یک ماهی کسی ویدیو ندید. بعد عدهای ویدیو را بردند زیر میز، توی صندوق عقب ماشینها و دوباره کرایه ویدیو جذابتر ادامه پیدا کرد. فیلم همه نوعش بود. ایرانی، هندی، آمریکایی! کیفیتاش خوب نبود. کپی پشت کپی میآمد و…
سال۷۳ یا کمی اینور یا آنور؛ گمانم در دوره وزارت لاریجانی، برنامهریزان فهمیدند این دستگاه میتواند خوب هم باشد. خودشان فهمیدند یا مجبور شدند را خدا میداند و خودشان. دوباره کلوپها باز شد و رسیدیم به امروز.
امروز: اکران خانگی تمام فیلمهای روز دنیا
هنوز سردر سینماهای باقیمانده شهرستانها و پردیسهای تازه تاسیس تهران و مراکز بزرگ، اجازه نمایش عکس از دیکاپریو، جنیفر لوپز، جرج کلونی و سایر ستارههای آمریکایی و هندی را ندارند. فردین و بیک که جای خود دارد، اما تا دل طرفداران این بازیگران بخواهد امکان تماشای همهجور فیلم را در خلوت خود دارند. فیلمهای با کیفیت، بدون خش و از آب گذشته، بدون حذف و اضافه ( البته اضافه کلامی!) از نوع بلوری و سه بعدی و… در بازار غیر رسمی دست به دست میشوند. و تا آنجا که من میدانم؛ قیمت فیلمهای روز دنیا، در ایران ارزانتر از تمام کشورها است. دیشهای ماهواره هم بدون رضایت قانون و مجریانش بر پشت بام یا بالکن خیلی از خانهها جا خوش کردهاند. جا خوش کردنی پیدا یا پنهان! شبکههای مختلف آنور آب هم دائم فیلم نمایش میدهند. فیلمهایی از همه نوع. فیلمهایی که گاهی وقتها، لابهلای آگهیهای تقویت قوای مردان و زنان و ترک اعتیاد گم میشوند. ماهواره و دیشهایش بد است؛ بد بد! این تصمیم امروز برنامهریزان فرهنگی است، اما انگار برای غلبه بر سریالهای ترک و آمریکای جنوبی باید فکر دیگری کرد.
فردا: هر خانه یک سینما با تعداد نامحدود فیلم
حکم آزادی ماهواره صادر هم نشود، دیر یا زود امکانات آنقدر گسترده خواهد شد که هر خانهای حکم انباری از فیلمهای مختلف ایرانی (قدیم و جدید)، آمریکا (کلاسیک و غیرکلاسیک)، اروپا، هند و … را پیدا کند. حکم هر چه باشد فرزندانمان به سراغ این انبار بزرگ فیلم خواهند رفت و خودمان اگر به دنیا باشیم، فکر میکنید دست آنها و ما به سمت کدام فیلم برود.
حسن لطفی
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=1671