البته او بعدها در دوره اصلاحات، در یک ایست میانجی گرایانه، برای تعدیل مطالبات و توقعات عناصر کنار مانده و بازمانده از جنگ، در یک میهمانی نه چندان خوشایند در «آژانس شیشهای»، از آنان میخواهد تا دیر نشده، برای رسیدن به حقوق خود از گفتمان به جای کشیدن سلاح به روی هم استفاده کنند، اما این کارگران معتدل، یک باره از کوره در می رود و به آثاری روی میآورد که نه تنها به جنگ و پی آمدهای آن، نگاهی مثبت و جانبدارانه ندارد، بلکه به نوعی، ساز مخالف با جنگ را مینوازد! «موج مرده»، «ارتفاع پست» و «به نام پدر»، فیلم هایی از حاتمی کیا هستند که به نوعی نمایش نمادین و گاه بیپرده اعتراض و مقابله دو نسل از دوران جنگ و بعد از جنگ محسوب میشوند که امروز رو در روی یکدیگر ایستادهاند و نسل جدید میخواهد سرنوشت خود را بدون دخالت نسل گذشته اداره کند و حتی دخالت پدران جنگجویش را هم در تعیین و تکلیف آینده خود ناروا میداند!
حاتمیکیا در واقع با ساخت همین فیلم ها، تمام گرفتاری های این نسل را نتیجه جنگی میداند که نسل گذشته از آن حمایت میکردد! حاتمیکیا حتی در مقابله ای جسورانه در «به رنگ ارغوان» رو در رو با سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور قرار میگیرد و از دخالت های محدود کننده آنان در انتخابات و راه مردم پرده بر میدارد. و در ادامه هم گریزی عامهپسند به قصههایی از جنگ میزند و «خاک سرخ» را به صورت سریال تولید میکند تا در رهگذر ساختههای شبه برانگیز، مغضوب و بایکوت نگردد! سریال انتزاعی و به اصطلاح معناگرای «حلقه سبز»، دیگر ساخته او، تلاشی است تا نشان دهد که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. هرچند، روح متلاطم حاتمی کیا، او را به ساخت اثری متفاوت و اجتماعی به نام «دعوت» می کشاند که نگاهی منتقدانه و چالش برانگیز بر حکم فقهی حرمت سقط جنین است.
اما حاتمیکیا، که نشان داده است استادی در خور ستایش است چه به میل ما فیلم بسازد و چه علیه آن، این بار به سراغ موضوعی در متن جنگ رفته است. «چ»، روایتی از دو روز؛ فقط دو روز ِ پر تلاطم مقابله سرسختانه چند مرد است در برابر هجوم عظیم و بیرحم تجزیه طبان به رهبری مردی بزرگ به نام «مصطفی چمران» در منطقه پاوه کردستان.
«چ»، روایت بخشی کوچک از سرگذشت تاریخی ایران پس از انقلاب است که در دوربین حاتمی کیا دیده میشود، اما ایران در آن مقطع تنها پاوهاش اشغال نشد، بلکه همزمان و قبل از آن، شهرهایی چون سنندج، سردشت، مریوان، مهاباد و… که پیش از آنها، ترکمن صحرا، آذربایجان و خوزستان هم آماج تجزیه طلبی قرار گرفته بود که به اسم استقلال اقوام ترک و ترکمن و عرب و… تنش مایوس کنندهای را طی کرده بودند. زخمها و رنجهای اشغالی که نامحرمان انقلاب در مناطق مختلف کشور از همان روزهای اول پیروزی انقلاب بر تن این کشور وارد کرده بودند هنوز هم فراموش نشده و آثار آن همه توطئه، شهدایی هستند که قبل از جنگ به خاطر دفاع از تمامیت ارضی ایران در سینه گورستان های این سرزمین آرمیدهاند.
«چ»، گوشهای از ناگفتههای تاریخ پس از انقلاب است که امروز دوربین حاتمیکیا برای نسل جدید، خاطرههایش را زنده کرده است. «چ»، اثری تراژیک و پر حادثه از جانبازی های نخبگان بسیجی در بخشی از این سرزمین کهن است با ساختاری تاثیرگذار و البته واقع گرایانه، همراه با جلوههای ویژه منحصر به فرد خود، که توانسته است برشی از مقابله نابرابر با دشمنان این سرزمین را با استادی هرچه تمام تر برای مخاطبانش به تصویر بکشد. معتقدم «چ»، بازگشت حاتمیکیا به اصل خود به شمار می رود. او با این اثر نشان داد که هنوز دلبسته خاطرات گذشتهاش از جنگ است و هنوز هم دلمشغولیهای یک هنرمند مومن و انقلابی را داراست که متعصبانه میخواهد از حقانیت مردم ایران، با حضور شهیدانی چون مصطفی چمران دفاع کند.
حاتمیکیا در واقع با ساخت همین فیلم ها، تمام گرفتاری های این نسل را نتیجه جنگی میداند که نسل گذشته از آن حمایت میکردد! حاتمیکیا حتی در مقابله ای جسورانه در «به رنگ ارغوان» رو در رو با سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور قرار میگیرد و از دخالت های محدود کننده آنان در انتخابات و راه مردم پرده بر میدارد. و در ادامه هم گریزی عامهپسند به قصههایی از جنگ میزند و «خاک سرخ» را به صورت سریال تولید میکند تا در رهگذر ساختههای شبه برانگیز، مغضوب و بایکوت نگردد! سریال انتزاعی و به اصطلاح معناگرای «حلقه سبز»، دیگر ساخته او، تلاشی است تا نشان دهد که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. هرچند، روح متلاطم حاتمی کیا، او را به ساخت اثری متفاوت و اجتماعی به نام «دعوت» می کشاند که نگاهی منتقدانه و چالش برانگیز بر حکم فقهی حرمت سقط جنین است.
اما حاتمیکیا، که نشان داده است استادی در خور ستایش است چه به میل ما فیلم بسازد و چه علیه آن، این بار به سراغ موضوعی در متن جنگ رفته است. «چ»، روایتی از دو روز؛ فقط دو روز ِ پر تلاطم مقابله سرسختانه چند مرد است در برابر هجوم عظیم و بیرحم تجزیه طبان به رهبری مردی بزرگ به نام «مصطفی چمران» در منطقه پاوه کردستان.
«چ»، روایت بخشی کوچک از سرگذشت تاریخی ایران پس از انقلاب است که در دوربین حاتمی کیا دیده میشود، اما ایران در آن مقطع تنها پاوهاش اشغال نشد، بلکه همزمان و قبل از آن، شهرهایی چون سنندج، سردشت، مریوان، مهاباد و… که پیش از آنها، ترکمن صحرا، آذربایجان و خوزستان هم آماج تجزیه طلبی قرار گرفته بود که به اسم استقلال اقوام ترک و ترکمن و عرب و… تنش مایوس کنندهای را طی کرده بودند. زخمها و رنجهای اشغالی که نامحرمان انقلاب در مناطق مختلف کشور از همان روزهای اول پیروزی انقلاب بر تن این کشور وارد کرده بودند هنوز هم فراموش نشده و آثار آن همه توطئه، شهدایی هستند که قبل از جنگ به خاطر دفاع از تمامیت ارضی ایران در سینه گورستان های این سرزمین آرمیدهاند.
«چ»، گوشهای از ناگفتههای تاریخ پس از انقلاب است که امروز دوربین حاتمیکیا برای نسل جدید، خاطرههایش را زنده کرده است. «چ»، اثری تراژیک و پر حادثه از جانبازی های نخبگان بسیجی در بخشی از این سرزمین کهن است با ساختاری تاثیرگذار و البته واقع گرایانه، همراه با جلوههای ویژه منحصر به فرد خود، که توانسته است برشی از مقابله نابرابر با دشمنان این سرزمین را با استادی هرچه تمام تر برای مخاطبانش به تصویر بکشد. معتقدم «چ»، بازگشت حاتمیکیا به اصل خود به شمار می رود. او با این اثر نشان داد که هنوز دلبسته خاطرات گذشتهاش از جنگ است و هنوز هم دلمشغولیهای یک هنرمند مومن و انقلابی را داراست که متعصبانه میخواهد از حقانیت مردم ایران، با حضور شهیدانی چون مصطفی چمران دفاع کند.