اطلاعیه

  • امروز : پنج شنبه - ۱۳ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 24 - شوال - 1445
  • برابر با : Thursday - 2 May - 2024
5
استاد قانع از بی توجهی به هنر و هنرمند می گوید

حرف هایی از جنس درد !

  • کد خبر : 1494
  • 24 آوریل 2014 - 12:19
حرف هایی  از جنس درد !
مسوولان فکر می کنند با ساختن ده تا پل و بیست تا ساختمان بزرگ، فرهنگ قزوین را تقویت می کنند؛ در حالی که فرهنگ هر شهری بستگی به دانشگاه ها و گالری های هنری اش دارد .  

استاد عباس قانع، مجسمه ساز و تندیسگر مسین و خالق آثار ناب، فارغ التحصیل آکادمی هنری مونیخ با درجه ممتاز هنرمندی و متخصص نقش برجسته روی مس و تندیس های مسی است. این هنرمند ۷۶ ساله قزوینی در بیش از نیم قرن تلاش هنری خود، با علاقه و پشتکار، آثار بسیاری را با شکل بخشیدن به ورق های مس و فرم دادن به صورت مجسمه آفریده است. قانع از پیشگامان استفاده از فلز مس برای خلق آثار هنری به شیوه ای نوین در این سرزمین محسوب می شود و در حقیقت این هنرمند توانسته است فلز مس را با مهارت خاص خود، از ماده به معنا تبدیل کند.
صبح یک روز سرد در اسفند، استاد در حالی که کسالت داشت، با مناعت طبع ما را در کارگاه خود پذیرا شد. این هنرمند قزوینی که از زمره مجسمه‌سازان مشهور ایرانی به شمار می رود خالق نگاره ها و پیکره های یگانه ای با سفال و مس از جمله سی نقش حماسی مسین براساس شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است. استاد قانع که حرف ها و البته ناگفته های بسیاری در سینه خود داشت، از زندگی و سیر تحولات هنری اش گفت و نیز از گلایه های بسیارش از مسوولان استان برای کم توجهی شان به ساحت هنر و هنرمند. آنچه در پی می آید فرازهایی از حرف های استاد است که در مجالی دیگر، به بخش دوم این گفت و گو خواهیم پرداخت.

 گالری مس، طرحی که به نتیجه نرسید
مسوولان استان چند سال است مرا سرگردان کرده اند. من تالاری داشتم به نام «تالار مس قانع» که معروف بود. دکتر محمود بروجردی، داماد امام آنرا افتتاح کرد. بزرگترین مرکز بازدید گردشگران بود. چون ساختمان این تالار در خیابان توحید عمر مفیدش را از دست داده بود، مجبور شدیم خرابش کنیم. تمام آثار را که نتیجه نیم قرن تلاش هنری من است را بسته بندی کردم و الان در انباری بزرگی است. چند سال است مسوولان می گویند ما یک گالری برای نمایش آثار شما اختصاص می دهیم، دیدم نشد. رفتیم روی زمین خودمان در نجف آباد نقشه کشیدیم، مجوزهای لازم را گرفتیم. آقای محمدزاده [مدیرکل راه و شهرسازی] گفت؛ شما نمی توانید آنجا را اداره کنید، تامین امنیتش سخت است، گفتند ما در داخل شهر زمینی به شما خواهیم داد. آمدند در میدان عارف، زمینی را معرفی کردند که نهصد متر بود. سازمان جهانی یونسکو آمد یاری کرد و با تهیه نقشه، ماکت آنرا هم ساخت، اما با آماده شدن همه کارهای اجرایی آن، آقای شهردار گفت که این زمین موقوفه است و به هر حال ممانعت شد از ساخت تالار.

 سه سال است مسوولان امروز و فردا می کنند!
بعد از آن گفتند شما زمین دیگری را معرفی کنید، باغ مشاهیر را معرفی کردیم. گفتند آنجا جز پروژه هست، اما کی تمام شود معلوم نیست، فکر زمین دیگری باشید. در زیر المان میدان مینودر، هزار متر گالری ساخته شده است که تنها تاسیسات آن مانده و کف پوش پوش و نورپردازی اش. گفتند اینجا را در اختیار شما می گذاریم به صورت شراکتی، ما هم قبول کردیم و بنا شد کلیه آثارم را اهدا کنم به بچه های شهر و به صورت امانی و وقف دائم، آنجا بگذاریم. مدیریت گالری تا زمانی که من هستم با خود بنده، و زمانی که نبودم با فرزندانم. قبول کردند. سه سال تمام است امروز فردا می کنند، حالا چرا، چون مسوولان فکر می کنند با ساختن ده تا پل و بیست تا ساختمان بزرگ چندین طبقه، فلکلور و فرهنگ قزوین را تقویت می کنند؛ در حالی که فرهنگ هر شهر و کشوری بستگی به دانشگاه های آن دارد و گالری های هنری آن.
آقایان چون ابتدا انجام تاسیسات این گالری را حدود پانصد ششصد میلیون برآورد کرده بودند، بعد دیدند که حدود دو میلیارد تومان هزینه دارد زیر بار نرفتند. در صورتی که برای هر پل بالای چند میلیارد هزینه می شود و کمترین بازده را هم دارد. چرا در شهری که یک میلیون جمعیت دارد و شما به تاریخی و فرهنگی بودن آن افتخار می کنید، یک گالری راه نمی اندازند. من را به جایی رساندند که منصرف شوم و به هیچ وجه حاضر نشوم آثارم را بدهم به اینها، چون اصلا نه ارزش کار را می دانند، نه حرمت کار را و نه از چگونگی نگهداری آن با خبرند.

 مسوولان مرا نفهمیدند
برای تمام میادین شهر من طرح دادم، اما مسوولان مرا نفهمیدند و وارد نشدند و حتی کاری را هم که پذیرا شدند برای طراحی و ساخت آثار مسین در آب انبار سردار، پیش پرداخت آن را دادند، اما بقیه را نپرداختند و کار نیمه کاره ماند. من برای اجرای این پروژه، بیش از بیست تن مس خریدم، اما با عدم تامین اعتبار، کلی خسارت نیز دیدم.
برای همین المان شهری، طرحی دادم که حداقل صد تا دویست میلیون تومان درآمد سالانه داشت. در صورتی که این طرح که اجرا کرده اند، تنها هزینه بر است. ارتفاع این المان را براساس بیست و دوم بهمن، ۲۲ متر گرفتم و طرحی درست کردم که به طرح میدان آزادی شانه می زند و در هشت ضلع است که دو سالن دارد به نام هشت در بهشت. شبکه های آن، هشت تاست و ستون های آن هم هشت پر است. و طبقه زیرین آن، آکواریومی نیز  طراحی شده بود. این طرح در زمان محمدی، شهردار اسبق قزوین تایید شد، اما چون روی خوشی از مسوولان ندیدم در مسابقه ای هم که گذاشتند برای المان میدان مینودر، حاضر نشدم.

 المان میدان مینودر، یک اسکلت بی معنی است
در افتتاح همین پروژه المان شهری که بودیم، به آقای استاندار و شهردار گفتم، این المان یک اسکلت بی معنی است، یک برشی از میدان آزادی است که البته هیچ ارتباطی به آن ندارد و بعد هم آن همه حرف حدیث در باره اش مطرح شد. گفتند؛ چکار باید کرد؟ گفتم به همان مقدار که برای احداث این المان هزینه کردید باید هزینه کنید که ما بتوانیم توانممدی های شهر را روی آن پیاده کنیم یعنی نشان بدهیم که این شهر، شهر هنر است و علم و صنعت و اینها را به صورت نقش برجسته، دور این پیاده کنیم و چون وزن سیمان سنگین است، تنها فلزی که می توان این کار را با آن کرد، مس است، اما این پیشنهاد هم مورد بی توجهی قرار گرفت و رها شد!

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=1494

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.