در واقع اگر طنز، طنز باشد تومنی صد نار ارزشش از نمایش های عصا قورت داده بیشتر است؛ نه فقط از این حیث که مخاطب برای دیدنش راحت تر پول خرج می کند؛ نه! کمدی خوب، لوح فشردهای است که درد را وارونه جلوه میدهد؛ مخاطب تلخیاش را میفهمد، اما در لفافه و پشت لبخند.
عنوان «یک عاشقانه ناآرام»، آدم را به یاد شاهکار نادر ابراهیمی میاندازد، اما از نوع به هم ریختهاش. هر چقدر «یک عاشقانه آرام» ابراهیمی خواننده را در خلسه عاشقی فرو میبرد و او را دلتنگ لحظههای عشق ورزیدن میکند؛ نمایشنامه «یک عاشقانه ناآرام» علیرضا سید، باعث میشود تماشاچی بیخیال دنیای پر دردسر عاشقی شود. در جدیدترین کار وحید محمدبیگی، تماشاچی، شنونده مجموعهای از دیالوگهای پیوسته بین دو دوست با محوریت خواستگاری یکی از خواهر دیگری است. همه چیز در یک کافه اتفاق میافتد. یقیناً در چنین شرایطی طراحی صحنه کار چندان سختی نخواهد بود. کار ۹ اپیزود دارد که در آنها، علیرغم اینکه تغییری در ظاهر و نما اتفاق نمیافتد، اما زمان با افکار پرسوناژهای داستان و ترسیم تفکرشان در باب درون مایه نمایشنامه سیال است؛ یعنی مخاطب گویی یک دوره متناوب زمانی را پشت سر میگذارد. صدای ضبط کافه و انتخاب آهنگها در هر اپیزود هم به درک این گسست زمانی کمک میکند. دیالوگها و حتی حرکات کاراکترها به نوعی پرداخته شدهاند که نشان میدهند نمایشنامهنویس تمام تلاشش را کرده تا کار در ورطه فکاهی نیفتد و اصالت طنز حفظ شود. بازی قابل قبول مرتضی نجفی، فرشید قلیپور و حتی حرکات شخصیت صامت مصطفی خلیلی، باعث میشود فضای تکراری اپیزودها، تماشاچی را آزار ندهد و او را به حدس زدن فرجام اپیزود بعدی وادار میکند. با این وجود اصل روایت گسست دارد و تماشاچی حس میکند نمایشنامه نویس در انتقال معنا سردرگم است. یعنی شاید مثلا میشد یکی دو تا اپیزود را تفریق کرد بی آنکه اتفاقی برای روایت بیفتد. البته این خرده در کار طنز معالفارق است، چرا که اصل در نمایش کمدی، تولید لبخند است و ممکن است گاهی برای این معنا هزینهای چون تکرار صرف شود.
به هر طریق «یک عاشقانه ناآرام» که تفکر بازیگر کارهایی مثل «قهوه قجری» و «چند چرک نویس چروکیده» را به عنوان کارگردان در خود دارد؛ کسی که توانسته از بازیگران معدود کارش بازی های خوبی بگیرد، این روزها در سالن کتابخانه علامه رفیعی روی سن میرود. یک کمدی نرم که میتواند با جلب نظر تماشاچی، وداع پرشکوهی را در آخرین روزهای زمستان۹۲ با صندلیهای تئاتر رقم بزند. تماشای تازهترین اثر گروه نمایشی هنر معاصر برای کسانی که در این لحظههای سرد و عبوس، دلتنگ لبخندهای با بهانه هستند؛ خالی از لطف نخواهد بود.
عنوان «یک عاشقانه ناآرام»، آدم را به یاد شاهکار نادر ابراهیمی میاندازد، اما از نوع به هم ریختهاش. هر چقدر «یک عاشقانه آرام» ابراهیمی خواننده را در خلسه عاشقی فرو میبرد و او را دلتنگ لحظههای عشق ورزیدن میکند؛ نمایشنامه «یک عاشقانه ناآرام» علیرضا سید، باعث میشود تماشاچی بیخیال دنیای پر دردسر عاشقی شود. در جدیدترین کار وحید محمدبیگی، تماشاچی، شنونده مجموعهای از دیالوگهای پیوسته بین دو دوست با محوریت خواستگاری یکی از خواهر دیگری است. همه چیز در یک کافه اتفاق میافتد. یقیناً در چنین شرایطی طراحی صحنه کار چندان سختی نخواهد بود. کار ۹ اپیزود دارد که در آنها، علیرغم اینکه تغییری در ظاهر و نما اتفاق نمیافتد، اما زمان با افکار پرسوناژهای داستان و ترسیم تفکرشان در باب درون مایه نمایشنامه سیال است؛ یعنی مخاطب گویی یک دوره متناوب زمانی را پشت سر میگذارد. صدای ضبط کافه و انتخاب آهنگها در هر اپیزود هم به درک این گسست زمانی کمک میکند. دیالوگها و حتی حرکات کاراکترها به نوعی پرداخته شدهاند که نشان میدهند نمایشنامهنویس تمام تلاشش را کرده تا کار در ورطه فکاهی نیفتد و اصالت طنز حفظ شود. بازی قابل قبول مرتضی نجفی، فرشید قلیپور و حتی حرکات شخصیت صامت مصطفی خلیلی، باعث میشود فضای تکراری اپیزودها، تماشاچی را آزار ندهد و او را به حدس زدن فرجام اپیزود بعدی وادار میکند. با این وجود اصل روایت گسست دارد و تماشاچی حس میکند نمایشنامه نویس در انتقال معنا سردرگم است. یعنی شاید مثلا میشد یکی دو تا اپیزود را تفریق کرد بی آنکه اتفاقی برای روایت بیفتد. البته این خرده در کار طنز معالفارق است، چرا که اصل در نمایش کمدی، تولید لبخند است و ممکن است گاهی برای این معنا هزینهای چون تکرار صرف شود.
به هر طریق «یک عاشقانه ناآرام» که تفکر بازیگر کارهایی مثل «قهوه قجری» و «چند چرک نویس چروکیده» را به عنوان کارگردان در خود دارد؛ کسی که توانسته از بازیگران معدود کارش بازی های خوبی بگیرد، این روزها در سالن کتابخانه علامه رفیعی روی سن میرود. یک کمدی نرم که میتواند با جلب نظر تماشاچی، وداع پرشکوهی را در آخرین روزهای زمستان۹۲ با صندلیهای تئاتر رقم بزند. تماشای تازهترین اثر گروه نمایشی هنر معاصر برای کسانی که در این لحظههای سرد و عبوس، دلتنگ لبخندهای با بهانه هستند؛ خالی از لطف نخواهد بود.
عاطفه حسینی