فرخ شریعت، چهره ای شناخته شده در عرصه صنعت است. اما مدیرعامل شرکت سندن ایرانیان، تنها یک صنعتگر، یا مدیر موفق در چرخه اقتصاد و تولید نیست. شریعت که شصت بهار را پشت سرگذاشته است، کوشیده تا ذوق و قریحه هنری خود را که از نوجوانی با «عکاسی» و «موسیقی» عجین شده است با صنعت پیوند دهد. در حاشیه نمایشگاه عکس های او که در دانشگاه آزاد قزوین برپا شده است، با مهندس شریعت که نه فقط یک مدیر صنعتی، که عکاس، پیانیست و همچنین آشپز ماهری هم هست، به گفت و گو نشستیم.
آقای شریعت! شما خود را صنعتگر می دانید یا هنرمند؟
«قبل از اینکه صنعتگر باشم خودم را یک هنرمند میدانم. مشکل اینجاست که هنر خیلی پولساز نیست و مجبور شدم برای کسب درآمد به صنعت روی بیاورم. ۵۴ سال است که پیانو میزنم و از ۱۶ سالگی هم مشغول عکاسی هستم. در زمینه آشپزی هم با هر کس که بگویید مسابقه میدهم، حتی خانمهای ۸۰ ساله!»
چه شد که شریعت نوجوان، آن هم در دهه چهل به عکاسی روی آورد؟
«آن روزها، تازه دوربینهای ایستاماتیک کداک به بازار آمده بود. در این دوربینها از فلاشهای مکعبی استفاده میشد و البته فیلم آن هم با دوربینهای امروزی فرق می کرد. با همین دوربین، عکاسی را شروع کردم و البته حالا هم عکسهای آن روزها را دارم. محدودیت های فراوانی در زمینه عکاسی وجود داشت، مثل الان نبود که دنیای دیجیتال است و عکس گرفتن بسیار راحت. آن سال ها، عکس ها رنگی نبودند و اگر چاپ رنگی میخواستیم باید می فرستادند به آلمان تا ظهور کنند. وقتی برای تحصیلات قصد سفر به خارج از کشور را داشتم، یک دوربین کانن تقریباً حرفهای گرفتم که آن زمان ۵ هزار تومان قیمت داشت. هنوز هم آن را دارم. گاهی «ناصرخسرویی ها» هم زنگ میزنند که این دوربین را به آنها بفروشم، ولی گفتم ۱۰ میلیون تومان هم بدهید، نمیفروشم! هر چند با ورود دوربینهای دیجیتال به بازار، دنیای عکاسی هم دستخوش تغییر شده و محدودویتها رفع شده است. در گذشته و زمان استفاده از دوربینهای آنالوگ، یک فیلم ۳۶ تایی میانداختم و تا شش ماه عکاسی میکردم.»
آنگونه که از عکس های شما برمی آید، بیشترین گرایش تان به عکاسی طبیعت و معماری است.
حوزه اصلی عکاسی من پرتره است، اما مردم در ایران خیلی اجازه نمیدهند که از آنان عکس گرفته شود. بارها و بارها برای همین موضوع به مشکل برخوردهام. اگر به من اجازه بدهند به همه شهرها میروم و از چهرهها عکس میگیرم، چون چهرهها خیلی حرف دارند. ولی متاسفانه به این سوژه، خیلی نمی شود پرداخت و با خیال راحت در شهر عکس گرفت. اگر همین الان به بازار بروم و تعدادی عکس بگیرم، حتماً باید به یک نفر جوابگو باشم. به همین دلیل، بیشتر سوژههای عکس هایم به طبیعت اختصاص یافته است.»
یادتان هست، کی کجا دریچه دوربین شریعت به روی طبیعت گشوده شد؟
«روبروی هتل رامسر، یک درخت نخل قدیمی خیلی بلند است. مسافران زیادی هم از نزدیک این نخل رد شدهاند و میشوند. یک روز جمعه پاییزی بود و از آن محل رد میشدیم، نماز جمعه بود و من پشت فرمان ماشین بودم که یک لحظه دیدم بین ابرها یک حفره ایجاد شده و نور آفتاب مستقیم روی نخل افتاده است. من هم معطل نکردم و چون میدانستم این [وضعیت] موقتی است، بلافاصله از این صحنه عکس گرفتم.»
با این همه علاقه، فرخ شریعت به جای اینکه عکاس حرفه ای شود، سر از صنعت و تولید درآورده است.
درست است. پدرم همیشه میگفت در این سرزمین کسی از راه هنر نمیتواند ارتزاق کند. بعدها هم خودم به این نتیجه رسیدم که هنر برای هنرمند درآمدزا نیست. البته این موضوع در سراسر دنیا صادق است. وقتی زندگی نامه بسیاری از هنرمندان را مطالعه میکنیم متوجه میشویم که مجبور بودهاند در شرایط سختی کار کنند.»
اینجا یک نکته است. گرچه عکاسی، حرفه شما نشد اما به نظر می رسد با عکس هایی که از شما بر دیوار ساختمان اداری، کریدورها و سالن غذاخوری کارخانه به چشم می خورد تلاش کرده اید فضای صنعت را با هنر در آمیزید و به قول خودتان «ایده یک گالری در قلب یک محیط صنعتی» را اجرایی کنید.
فضا و محیط صنعتی فضایی خشک و انعطاف ناپذیر است. ایده گالری عکاسی در محیط صنعتی برای ایجاد انعطاف در این فضا بود. تلفیقی از صنعت و طبیعت. این ایده بر روی روحیه کارکنان شرکت تاثیر بسیار مثبتی داشته است. برای ایجاد تنوع، هر چند مدت، عکسها را عوض میکنم که یکنواخت نشوند. خیلی از همکاران کارکنان شرکت را به عکاسی تشویق کرده ام تا در صورت تمایل عکسهای خود را در همین مجموعه در معرض دید قرار بدهند، تا این ایده نه فقط توسط من، که توسط دیگران ادامه یابد.
بیتا دارابی