اطلاعیه

  • امروز : شنبه - ۱۵ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 26 - شوال - 1445
  • برابر با : Saturday - 4 May - 2024
4

دیروز؛ هنرمندی برای تمام هنرها

  • کد خبر : 1325
  • 09 فوریه 2014 - 12:23
دیروز؛ هنرمندی برای تمام هنرها
 گاهی اوقات، برخی از عکس‌ها از دیوار نمایشگاه و برگ‌های کتاب بیرون می‌آید و بخشی از حافظه تاریخی بیننده‌اش می‌شود. اتفاقی که برای من بارها تکرار شده است. یکی از این عکس‌ها، از دیوار موزه چهلستون و در سال1366 همراه من است.

 نمایشگاه عکسی از منتخب جنگ برگزار شده بود، عکس‌های خوبی بود. از عکاسانش دو اسم را کاملا به خاطر دارم؛ یکی «مهدی حصاری» و دیگری «محمدعلی حضرتی‌ها». گمانم «حسن شکیب‌زاده» هم بود، اما عکسی که با من از موزه چهلستون بیرون آمد و هنوز هم رهایم نمی‌کند، عکسی از دو جوان رزمنده است. یکی دارد آن یکی دیگر را با حنا زیباتر می‌کند. گمانم اسم عکس «حنابندان» یا چیزی شبیه به این بود. حس جاری در عکس و زندگی که در آن موج می‌زد، حسی متناقض با بوی باروت و صدای شلیک گلوله بود. عکس را  محمدعلی حضرتی‌ها گرفته بود که برایم به شاعری شهره بود. بعدها دانستم سری هم، به هنر نمایش و تئاتر زده و در سالن‌های معدود شهر به صحنه رفته است. آن هم در سال‌های آغازین دهه شصت، که نسل جوان تئاتر پرکار بودند و می‌خواستند دوباره رونق دهه پنجاه تئاتر قزوین را تکرار کنند. سپیده دم آزادی، رولت روسی، حصار در حصار، خلقت یک تراژدی، مرگ دیگری، قاعد، حدیث عشق و خرقه‌ی ارغوانی از جمله این تئاترها بودند که حضرتی‌ها، هم در آن بازی داشته یا تعدادی از آنها را کارگردانی کرده است. سال‌ها بعد در دوستی و رفاقتی که پیدا کردیم متوجه علاقه‌اش به سینما هم شدم. مثل خودمان بود، یک خوره فیلم تمام عیار و البته آشنا به سینمای ایران و جهان و… خطش هم اگر چه بر تابلویی نرفته، خوش است و چشم‌نواز، البته این را نوشته باشم که نه او و نه من، ادعای استادیش در این رشته را نداریم (این را گفتم تا احیانا اساتید خط نخروشند و…) در کنار اینها از اواخر دهه شصت، کارگاه‌های شعر و داستانش، نقش به‌ سزایی در تربیت نسل جدید شعر و داستان شهر داشته است، خصوصا شعر که شاعران بسیاری در این کارگاه با شعر روز آشنا شدند و شاعرانه‌های خوبی سرودند. برای من اوج هنر محمد علی حضرتی یا به قول دوست مشترک و نازنین‌مان عظیم کوچاری، «حاج جواد آقا»، در شعرهایی است که سروده و بخشی از آن‌ها در کتاب‌های «عاشقانه‌های کبود»، «آوازهای واژه‌های لال» و           «با چشمان باز خواب می‌بینم»، به چاپ رسیده است و عکس‌هایی که در کتاب‌های «نگینی الموت»، «دریچه‌ای به دروازه بهشت» و «قزوین سرزمین روزگاران» و پوسترها و کارت پستال‌های متعدد منتشر کرده؛ مقبول‌تر است. نگاه هنرمندانه‌اش در کتاب عکس تماشایی و دوست داشتنی «نگین الموت» (انتشارات حدیت، ۱۳۸۵) مجذوب کننده است. پس از دیدن عکس‌های آن کتاب، در جاهای مختلف گفتم و شاید نوشتم: با این عکس‌ها، زیبایی دریاچه «اِوان» برایم بیش از پیش مشخص شد. اتفاقی که به هنگام تماشای تعدادی از عکس‌های جعفر نصیری شهرکی، حسین رحمانی، مجید نوراله‌پور و… درباره الموت رخ داد. درباره عکس‌های دیگران بعدها اگر فرصتی بدست آید، خواهم نوشت، اما در عکس‌های محمدعلی حضرتی‌ها، رمز و راز و زیبایی، شانه به شانه‌ی هم، در کنار انتخاب زوایای درست و کادربندی چشم‌نواز نشسته‌اند. چیزی که قاعدتا ضرورت عکاسی طبیعت‌گرایی است که هدفش به تصویر کشیدن زیبایی‌های مکانی است که قرار است مقبول بیننده‌اش واقع شود.

امروز: یک بار دیگر، مشاوری که هنرمند است

 اهل سیاست به دلایل مختلف به اهل هنر و آثارشان نزدیک می‌شوند. گاهی می‌خواهند رای این منتقدین همیشگی را مال خود کنند، که کمتر موفق می‌شوند. چرا که اعتراض، بخشی از شخصیت برخی‌شان شده است. بخشی که… گاهی دلایل دیگری دارد. از دلبستگی خودشان به هنر (مرحوم امامی و طاهایی) می‌آید و برخی زمان‌ها نیز… نتیجه‌اش گاهی به نفع مردم و اجتماع است و شاید به نفع هنرمند نیز. چرا که معتقدم؛ هنرمند اگر هنرمند باشد، با شرایط و دست نوازش و خشم دیگری، مجبور به خلق آثار یا دست کشیدن از کار نمی‌شود. دستور را خودش به خودش می‌دهد، اما رابطه‌اش با مردم، را قبول دارم. می‌شود بهتر یا بدترش کرد. در دوره استانداری مرحوم امامی و طاهایی گمانم نگاه هنری دوستانه‌تر جاری شد. در جلسه‌ای که اهل هنر با عجم، استاندار قبلی برگزار کردند، حرف های خوبی زده شد. نتیجه‌اش هر چه بوده، امروز جای بررسی ندارد که متاسفانه بخشی از ما همیشه معتقدیم در گذشته کار خوبی انجام نشد، و آن که آمده ته تمام خوبی‌ها است. در دوره استانداری مرحوم امامی یک اتفاق قابل توجه دیگر هم افتاد. او فردی را به عنوان مشاور فرهنگی و هنری‌اش انتخاب کرد که علاوه بر هنرمند بودنش، با اهل هنر نیز نشست و برخواست داشت. نتیجه آن انتخاب را بهتر است خود هنرمندان بگویند، اما این انتخاب دوباره توسط استاندار فعلی (روزبه) تکرار شده و باز هم محمدعلی حضرتی‌ها، مشاوری است که هنرمند است و… آن هم در زمانه‌ای که با آمدن دولت تدبیر و امید، خودی و غیرخودی (از هر لحاظش) مردود اعلام گردیده و قرار است کاری بشود کارستان. بشود یا نشود را نمی‌دانم، فقط می‌دانم دوران واقعی از پس ِفردا خواهند رسید.

فردا: شعر، عکس و شاید هم فیلم
 هنوز هم معتقدم؛‌ شأن هنرمند بالاتر از تمام پست‌هایی است که دارد. به قول بزرگی؛ حیف است دستی که می‌تواند شعرهای درخشانی بسراید، از سرودن دست بکشد. مطمئنم برای محمدعلی حضرتی‌ها؛ شعر، عکس، تئاتر، سینما و… جذابیت زیادی دارد. می‌دانم که ماشین جدیدش را با نیت ثبت عکس‌های جدید در مکان‌های جدید، خریده است. پس می‌توان به آثار جدیدی برای او و هنر ایران امیدوار بود .

حسن لطفی

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=1325

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.