• دلایل ناشناخته ماندن قزوین با وجود این همه پتانسیل تاریخی و فرهنگی را در چه میدانید؟
شاید ناشناختگی، عبارت دقیقی نباشد، بهتر است بگوییم تواناییهای قزوین کمتر فرصت معرفی پیدا کرده است. برای خارجیها قزوین جزو ۵ شهر اول ایران است و برای مردم داخل ایران، این ناشناختگی نسبی است و شاید ریشه در صد سال اخیر دارد. اصفهان و شیراز، شهرهایی بودند که در دوران قاجار و پهلوی خیلی پررونق بودند. شیراز، مرکز ایالت فارس شامل استانهای کرمان، هرمزگان، بوشهر، فارس و کهکیلویه و بویراحمد بوده و اصفهان مرکز اصفهان و چهارمحال بختیاری و مرکزی بوده است. قزوین از سال ۷۶ استان شده و مجال چندانی برای معرفی نداشته است؛ چراکه معرفی تواناییها، امری زمانبر است و با حرکات مقطعی در دو هفته نمیتوان به آن دست یافت.
• از سال ۷۶ تا به حال هم زمان زیادی گذشته، اما باز هم آن طور که باید و شاید اقدامات موثری صورت نگرفته است.
بله؛ علتهای مفصلی در این جریان دخیل هستند؛ یکی از آنها مدیریت است. ما در حوزه مدیریت منطقه، مدیرانی نداشتیم که ظرفیتها را بشناسند و با ساز و کار تبلیغات و فرهنگ آشنایی داشته باشند. دو مدیر سازمان برنامه که تا سال ۸۲ و ۸۳ حضور داشتند، غیر بومی بودند و اهداف اولیهشان، کشاورزی، صنعت، تجارت و خدمات و سپس معرفی قزوین بود. طبیعی است سازمان برنامه که گلوگاه برنامهریزی برای رشد و توسعه استان بود، نمیتوانست همراه کارآمدی برای معرفی قزوین باشد. در دوره آقای احمدینژاد نیز سازمان برنامه منحل شد و استانداری آمد که بسیار صنعتزده بود و به چیزی جز صنعت اعتقاد نداشت؛ اما امروز ورود شهرداری به این عرصه یک ورود معقول و بجاست، به این شرط که عوامانه نباشد، علمی باشد و به خوبی از دیدگاههای افراد با تجربه و کارشناس استفاده کند.
• به نظر شما برگزاری مراسمی چون هفته قزوین با اینهمه هزینههای زیاد، توانسته تاثیر مثبتی در شناساندن شهر قزوین داشته باشد؟
این را باید از برگزارکنندگان این مراسم پرسید که چه هدف گذاری کردهاند. من نکته روشنی نشنیدم؛ اما تیتری در یکی از نشریات ازقول آقای نصرتی خواندم که «برگزاری هفته قزوین موجب افزایش حس علاقهمندی شهروندان به شهرشان میشود». اگر این را به عنوان هدف اصلی در نظر بگیریم، آنچه انجام شده، تنها ۱۰ درصد به هدف نزدیک شده است؛ البته نفس برگزاری چنین مراسمی خیلی عالی و ورود شهرداری نیز بسیار مسوولانه است، این درحالی است که دستگاههای دولتی دیگر امکان ورود ندارند و نهادهای غیردولتی نیز در ۸ سال گذشته کاملا منهدم شدند، پس ورود شهرداری جای شکر دارد و چه خوب است که فرصتهایی فراهم آید که این اقدامات مورد نقد قرار گیرد و ازاین انتقادات برای بهبود مراسم در سالهای آینده استفاده شود.
• در این سالها تلاش کردیم قزوین را به عنوان یک شهر سنتی و تاریخی معرفی کنیم، اما درهمین مدت برجهای تجاری و مسکونی، فضای سنتی شهر را تحت تاثیر قرار دادهاند، نگاه شما به این تضاد چیست؟
نمیشود شهر را در یک مقطع نگاه داشت؛ اما اشتباهی که برنامهریزان شهری میکنند، آمیختن فضاهای مدرن با بافت تاریخی و فرهنگی است و اینجاست که مشکل ایجاد میشود و شهر، به شهری بیهویت تبدیل میشود. این کار از دوران پهلوی صورت گرفت؛ از همان دورانی که دروازههای شهر را خراب کردند، همان روزهایی که عمارت اصلی چهلستون، قصر جهان نما، عمارت خورشید، عمارت رکنیه و… را خراب کردند؛ سنگ بنای این بنای انحرافی تا به امروز گذاشته شد که وسط فضای فرهنگی شهر، پل روگذر میزنند. این کارها نشان میدهد که تحلیل درستی از قزوین وجود ندارد، ضمن اینکه به شدت موافق پیشرفت و برجسازی هستم؛ چرا که بخشی از آینده قزوین است و شهر باید به این سمت برود، اما با مکانیابیهای درست. امروز شهر قزوین، منشور توسعه ندارد و حداقل به لحاظ کالبدی بسیار نابسامان است؛ به عنوان مثال در سپه که اولین خیابان ایران است، هر بانکی، نمای منحصر به فرد خودش را دارد که با بافت آن خیابان هیچ همگونی ندارد، خانهها هر کدام نمای خاصی دارند و این به بافت باارزشی مثل خیابان لطمه میزند.
• اینکه قزوین را پایتخت خوشنویسی ایران میدانیم، چه تاثیرات مثبتی را برایمان به همراه آورده است؟
ما همه ایرانی هستیم؛ چه تبریزی، چه مشهدی، چه اصفهانی، ایرانی هستیم و این اتفاقات و نامگذاریها باید به گونهای باشد که باعث رقابت مبتذل نشود. من خیلی موافق این عناوین نیستم. شیراز و اصفهان هم خطاطان خوبی دارند. در اروپا هر سال یک شهر پایتخت فرهنگی میشود، به این معنی که بیشتر اتفاقات فرهنگی آن سال در آن شهر بوده و این باعث گردش فرهنگ در اروپا میشود؛ اما این برگزاریها و ثبت کردنها، اشتباه وحشتناکی است که همگرایی را به واگرایی تبدیل میکند و به جدایی ملی و اقوام ایرانی منجر میشود.
• فستیوالهای مردمی، مثل جشن فندق، جشن انگور و… اتفاقات خوبی بود که شما پایهگذاری کردید، نظر خودتان راجع به این جشنها چیست؟
راستش، در سالهای اول، آن جشنها به معنای واقعی جشن بودند و مردم در آنها حضور داشتند و تاثیرات خوبی مثل آسفالت جادهها، احداث مراکز بهداشت، تشکیل تعاونی برای فروش محصولات کشاورزان را به همراه داشت؛ اما امروز دیگر جشن مردمی نیست و بیشتر محدود به سخنرانی مسوولان شده است.
شهر قزوین، منشور توسعه ندارد
محمد علی حضرتیها: آمیختن فضاهای مدرن با بافت تاریخی، شهر را بیهویت میکند
سالها تلاش پیگیر محمد علی حضرتیها، در عرصههای مختلف هنری، از او نام آشنایی برای هنر دوستان ساخته است. او که علاوه بر سرودن شعر، عکاس خوش ذوقی است، تاکنون دو مجموعه عکس را روانه بازارنشر نموده است.
چاپ شش دفتر شعر (شعله در خیمه ابر، خورشید بر نیزه، حنجرهی آب، عاشقانههای کبود،آوازهای واژگان لال و با چشمان باز) از سایر آثار منتشر شده این ادیب پرتلاش قزوینی است. محمد علی حضرتیها در زمینه بازیگری تئاتر، نقد ادبی و از همه مهمتر تلاش برای شناسایی و معرفی فرهنگ و هنر قزوین ید طولایی دارد. در نشستی با این هنرمند توانا از قزوین و فرهنگش سخن گفتیم.
لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=663
- ارسال توسط : admin
- 305 بازدید
- بدون دیدگاه