به بهانه انتشار این رمان، به گپوگفت با این نویسنده خوش آتیه که کوشیده است با نیشتر جراحی، واقعیتهای زیرین پوست جامعه را عیان کند؛ نشستیم. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گفتوگو در یک غروب برفی پاییزی است.
– چه شد که وارد عرصه ادبیات داستانی شدید؟
علاقه من به کتاب و داستان از دوران کودکی و با خواندن کتاب قصه شروع شد. کتابخانه مدرسه و بعدها کتابخانه عمومی شهر؛ محل هیجانانگیزی برام محسوب میشد و من شیفته رنگ و تصویر کتابها شدم. بعدها به طور آگاهانه و هدفمند در جهت نوشتن و انتخاب شغل نویسندگی به کانونهای ادبی و گروههای فرهنگی هنری و کلاسهای آموزش داستاننویسی که در آنزمان در شهر قزوین بسیار محدود و کممخاطب بودند، راه یافتم. ضمن اینکه همزمان با پذیرفته شدن در دانشگاه، شروع به نوشتن داستان کوتاه کردم که این داستانها در روزنامه ولایت منتشر شد.
– بیشتر آثار قبلی شما داستان کوتاه و یا نقد ادبی بوده، چطور شد وارد نگارش رمان شدید؟
از آنجایی که اشخاصی که شروع به نوشتن میکنند معمولا سراغ نگارش داستان کوتاه میروند از این نظر که این سبک از نگارش از جهاتی سادهتر از رمان است و در زمان نسبتا کوتاه نوشته میشود و به بار مینشیند من هم اقدام به نوشتن داستان کوتاه کردم و تا چندین سال صرفا داستان کوتاه مینوشتم. هر چند در آن سالها تا حدی هم در زمینه نقد ادبی فعالیت کردم و درباره آثار مختلف نقدهایی از من منتشر شدند.
اما فعالیت مستمر من در این حوزه، کوتاه و حدود ۵سال بود. بعد از آن به دلایل شخصی و شغلی حدود ۱۰سال از فضای نوشتن و خواندن دور افتادم. بعد از این سالها، همزمان با قبولی در رشته تخصصی پزشکی قانونی در دانشگاه شهید بهشتی وارد دنیای عجیب و سرتاسر هیجان پزشکی قانونی شدم. در واقع این مرحله از زندگیام، نقطه عطفی بود که من را وادار کرد تا دوباره کار نوشتن را آغاز کنم.
– پس عامل اصلی ورود به عرصه رُمان را باید شغل شما دانست؟
بله همینطوره، انتخاب این شغل باعث شد من وارد فضاهایی شوم که تا قبل از آن شاید هرگز در مخیلهام هم نمیگنجید. دیدن سالن تشریح کهریزک که در خاورمیانه بزرگترین سالن تشریح است؛ انجام معاینه زنان، دختران و پسران خردسال که مورد تجاوز واقع شده بودند، برخورد با زندانیان متهم به قتل و دهها فضای خاص دیگری که کمتر زنی است آن را تجربه کرده باشد باعث آشنایی نزدیک من با حوزه آسیبهای زنان شد. به تدریج احساس کردم بهتر است در این زمینه شروع به نوشتن کنم.
به دلیل اینکه قبلا نگارش داستان کوتاه را تجربه کرده بودم، به نظرم آمد فضای داستان کوتاه ظرفیت و کشش به دوش کشیدن بار سنگین این حجم از آسیبها را نداشته باشد و باید «رُمان» بنویسم، ولی از آنجایی که نوشتن رمان کاری بسیار مشقتبار و وقتگیر برای افزایش سواد و مهارت نویسندگی شروع به خواندن کتابهای زیادی نکردم و این شد که رُمان «ساکن خیابان بهشت» متولد شد.
– از «ساکن خیابان بهشت» برایمان بگویید و درونمایه اولین رمانتان…
محتوای رمان ساکن خیابان بهشت مسائل اجتماعی و آسیبهای زنان است. شخصیت اصلی داستان، زنی است که خود پزشک قانونی است و علیرغم موفقیت در شغلش در زندگی خانوادگی و شخصیاش دچار شکست و آسیبهایی است که از دوران کودکی برایش به یادگار گذاشته شده است. کتاب سعی دارد روایتگر و بیانگر حوزه حقوق زنان و آسیبهای وارده به آنان باشد که از چشم عامه مردم به دور مانده و دیده نمیشود. تا شاید سهم اندکی در احقاق حقوق از دست رفته زنان و نیز شناسایی ارگان مهمی به نام پزشکی قانونی باشد که نقش بسیار کلیدی و تاثیرگذاری میتواند در ارتقای سلامت و کاهش آسیبهای زنان داشته باشد.
– با انتشار «ساکن خیابان بهشت»، چه برنامه دیگری در دستور کار دارید؟
یک مجموعه داستان دیگر در دست نگارش دارم و رمان دیگری را نیز در حوزه اجتماعی و با تم پزشکی قانونی شروع به نگارش کردهام. علاوه بر اینها در پیج خصوصی و مجازی خودم هم سعی در نشان دادن وجههای خاص از زن پزشک قانونی کردهام که میتواند برای مخاطب تاثیرگذار و جذاب باشد و همچنین به تبعات «بزه» در جامعه پرداختهام که شاید زنگ خطری برای مسئولان باشد و فکری اساسی برای کاهش و مهار زمینههای گسترش آسیبهای اجتماعی نمایند.
امیدمهدوی