در فیلم قیصر ساخته مسعود کیمیایی هم این اتفاق دیدنی است. قهرمانی که در نبود دستگاه انتظامی پیگیر، خودش کفش هایش را ور می کشد و متعرضان خواهرش را به هلاکت میرساند. اما قیصر در پی انتقام شخصی است و کشت و کشتارش موقتی است. قاتل عنکبوتی اینطور نبود، او میتواند نماینده تفکر کسانی باشد که خود را مدار حق و باطل میدانند و به این باور رسیدهاند که حکم صادرکردن در مورد دیگران ساده است، هر چند که بزرگان دین و معجزه الهی، آنها را از این امر باز داشته باشد.
امروز: وحشت در نصف جهان
وقتی این نوشته را میخوانید، لابد اطلاعات کاملی در مورد کسی یا کسانی دارید که کمر همت به ضربه به جسم و جان زنانی بستهاند که در خیابانهای اصفهان ِ نصف جهان قدم زده یا درون ماشین نشستهاند. شاید تا وقتی این نوشته را میخوانید اسید پاش یا اسیدپاشان به عمل خود اعتراف کرده باشند. خدا کند اعتراف کرده یا نکرده، دلیلشان شخصی باشد (مثل قیصر) نه اینکه این دلیل شخصی، عملش را توجیه خواهد کرد، حداقلش باری روی دوش من و مایی نمیشود که حرفی را نپخته زدهایم و او را مبدل به مُصلح اجتماعی کردهایم، مُصلح اجتماعی از هر نوع! چرا که داعش، سعید حنایی و… خود را مصلحینی میدانند که قرار است دنیا را زیباتر کنند، اما واقعا میتوانند؟ چطور میشود تصور کرد زشتیهای ایجاد شده با این حرکات، دنیا را قشنگتر و خداییتر کند.
دنیا با متانت، صبر و مهرورزی محمد(ص) است که زیبا میشود. دنیا وقتی زیبا است که قاضیاش خدا باشد یا کسانی که انصاف، خداپسندی و … را ملاک خود قرار میدهند. کاش وقتی این نوشته را میخوانید همه با صراحت تکلیف خود را با این واقعه روشن کرده باشند.
فردا: داوران اصلی از دنبال میآیند
در فیلم مرگ یزدگرد ساخته بهرام بیضایی، جمله درخشانی وجود دارد. جملهای که مضمون کهنهاش این است؛ «داوران امروز، آدمهای فردایند.» نمیدانم فردا، وقتی یکی درباره امروز و اتفاق اسیدپاشی در اصفهان قضاوت میکند، ما کجای دادگاهش قرار میگیریم؛ شاهد، متهم، قاضی و یا…