پروژه خیابان انصاری شرقی قزوین با هدف بهبود زیرساختهای حملونقل آغاز شد، اما خیلی زود از یک طرح عمرانی صرف، به مسئلهای اجتماعی و فرهنگی بدل گشت. تخریب بخشی از فضای سبز، آلودگی صوتی و زیستمحیطی، و محدود شدن دسترسی ساکنان محلی، بخشی از چالشهای ابتدایی این پروژه بود.
با وجود اینکه اجرای این طرح فاقد مجوز قانونی میباشد و بارها با مخالفت نهادهای تخصصی روبهرو شده است، اما با این حال تحرکات اخیر شهرداری در بافت تاریخی شهر از جمله نصب بنر در محدوده خیابان باغ دبیر، تخلیه و تملک گاراژ تاریخی خیابان سپه، نگرانیهای تازهای را در میان کارشناسان و کنشگران میراث فرهنگی برانگیخته و صدای اعتراض آنها را بلند کرده است.
محمود کمالی، شهردار پیشین قزوین و کارشناس مسائل شهری، در گفتوگو با فروردین امروز تأکید میکند: «پروژه انصاری شرقی یک فاجعه برای هویت شهری ماست. شهر یک موجود زنده است؛ باغستانهای سنتی، خیابانهای قدیمی و محلههای اصیل، ریههای تنفسی این موجود هستند.» به گفته او، نگاه صرف اقتصادی و بیتوجهی به لایههای تاریخی، شهر را از معنا تهی میکند.

او ادامه میدهد: «خلق فضاهای شهری کارآمد باید هماهنگ با نیازهای فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی باشد. حس تعلق شهروندان به محلههایشان، خود منبعی برای توسعه پایدار است.» کمالی با اشاره به فقدان رویکردهای انسانمحور در مدیریت پروژه، یادآور میشود که توسعه بدون درک تاریخ، توسعهای ناقص و گاه بازدارنده است.
اما انتقادات فقط از سوی کارشناسان شهری نبوده است. دکتر ناصر تکمیل همایون، پژوهشگر برجسته تاریخ، زمانی گفته بود: «خیابان عریض از خانهها و کوچههای باغی درآوردن یعنی بلاغی را کن فیکون کردن.» مهندس سید مهدی مجابی نیز در همان زمان هشدار داده بود که این پروژه، اثری مخرب بر کالبد تاریخی قزوین خواهد داشت.
یکی از صریحترین نقدها از زبان سمیه مراقی، کارشناس ارشد مرمت بناهای تاریخی، بیان شده است. او در گفتوگو با فروردین امروز میگوید: «اگر این طرح، آسیبی به بافت تاریخی نمیزند، چرا طرح پیشنهادی با عرض معبر کمتر که به تصویب شورای عالی معماری و شهرسازی رسیده بود، اجرا نشد؟» به گفته او، اجرای پروژه انصاری شرقی نهتنها بهصورت تدریجی و در سکوت میراث فرهنگی انجام شد، بلکه در عمل، منجر به تخریب محلههای ارزشمند پنبهریسه و بلاغی شد.
مراقی همچنین تأکید میکند که تخریبهای انجامشده نهفقط از منظر کالبدی بلکه از منظر اجتماعی نیز آسیبزاست: «خانهها فقط دیوار نیستند، حافظهاند؛ و وقتی محلهای با ساکنان قدیمیاش از هم میپاشد، ساختار فرهنگی و اجتماعی آن نیز متلاشی میشود.» او ضمن اشاره به سیاستهای مدیریت شهری در محدود کردن خدمات به این مناطق، معتقد است این روشها بخشی از یک روند تدریجی برای تغییر کاربری و افزایش ارزش تجاری اراضی بوده است.
در ادامه، مراقی با اشاره به خیابان طالقانی میگوید که وجود این محور شهری، همچنان نیاز به خیابان انصاری شرقی را زیر سؤال میبرد: «مشکلات ترافیکی تنها بهانهای برای اجرای طرح بودند. اما هیچ مطالعهای مبنی بر اولویتدار بودن این پروژه منتشر نشده است.» او تأکید میکند که بسیاری از املاک این محدوده، سالها پیش با قیمتهای پایین خریداری شده و حالا با بهرهبرداری از خیابان جدید، ارزش تجاری چشمگیری یافتهاند.
به باور او، نظارت ناکافی و فقدان شفافیت در روند اجرای پروژه، باعث شده تا اعتماد عمومی به تصمیمگیران شهری دچار خدشه شود. در پایان، مراقی تصریح میکند: «حفظ شهر تاریخی قزوین، نیازمند بازنگری در الگوهای توسعه است. توسعه باید حافظ هویت باشد، نه عامل فراموشی آن.»
«پیروز حناچی»، دکترای معماری، در گفتوگو با فروردین امروز اظهارمیکند: «محلات تاریخی و قدیمی قزوین سرمایههای ارزشمند شهر هستند که متاسفانه به درستی مورد توجه قرار نگرفتهاند و اجرای پروژههایی مانند خیابان انصاری شرقی در بافت تاریخی فرصت بازآفرینی آنها را از بین میبرد.»
این دکترای معماری تاکید میکند: «ایجاد خیابان ۴۵متری در دل بافت تاریخی و در کنار قبر حمدالله مستوفی و مدرسه حیدریه مصداق بارز کجسلیقگی است و اگر اجرا شود، به بافت شهر آسیب میزند.»
او خاطرنشان میکند: «ابزارهای شهرسازی باید به درستی استفاده شوند تا کیفیت زندگی ارتقا یابد و حفظ شهرهای تاریخی نیازمند برنامهریزی دقیق و هدفگذاری در سطوح بالاست.»
با وجود همه این انتقادات، پروژه انصاری شرقی همچنان در حال اجراست و وضعیت نهایی آن در ابهام قرار دارد. این در حالی است که قزوین، بهعنوان یکی از کهنترین شهرهای ایران با سابقهای درخشان در تاریخ معماری و شهرسازی، نیازمند مدیریتی دقیق، متوازن و آیندهنگر است. تجربه انصاری شرقی میتواند درسی باشد برای همه طرحهای توسعهای آینده؛ درسی از اینکه گاهی، هزینه ساخت یک خیابان، فراتر از بتن و آسفالت است.
امروز که گام به گام در کوچههای باقیمانده از گذشته قزوین قدم میگذاریم، چیزی فراتر از دیوار و آسفالت در حال فراموشی است؛ روح جمعی یک شهر، خاطرات هزاران خانواده، و هویتی که در سنگفرشها، در درختان باغستان و در صدای اذان از گلدستههای کهن تنیده شده است. اگر توسعه را در قالب انسان و هویت انسانی نبینیم، آنچه میسازیم چیزی جز بدنهای بیجان نخواهد بود. تجربه انصاری شرقی، هشداری است که شاید هنوز هم بتوان به آن گوش سپرد، اگر بخواهیم.