نوروز، این جشن رنگارنگ ایرانی، با خودش شادی، سفر، دیدارهای خانوادگی و فرصتهای استراحت را میآورد. اما درست پس از آن، بسیاری دچار نوعی افت روانی میشوند. «آیلار محمدی»، دانشآموز کلاس هفتم، یکی از چهرههایی است که این افت ناگهانی را تجربه کرده است. او میگوید: «بعد از تعطیلات، وقتی به مدرسه برگشتم، احساس میکردم یک سنگ بزرگ روی دوشم گذاشتهاند. روزهای عید پر از شادی و لحظههای خوب بود. اما حالا که دوباره به کلاس برگشتم، همهچیز تکراری و خستهکننده شده. بعضی درسها را هم فراموش کردم و استرس امتحانات آخر سال را دارم.»
او با صداقت و سادگی ادامه میدهد: «صبحها که بیدار میشوم، بیحوصلهام. وارد کلاس که میشوم، بوی گچ و کاغذ و صدای معلم فقط آزارم میدهد. انگار همهچیز رنگ عید را از دست داده و حالا فقط تکرار است، تکرار و سکوت. فقط منتظرم زنگ بخورد و از کلاس فرار کنم.»
این احساس اما محدود به نوجوانان نیست. «ملیحه محمدی»، کارمند یک شرکت مهندسی، هم از یکنواختی بیپایان بعد از تعطیلات میگوید: «بعد از تعطیلات، وقتی به دفتر برگشتم، حس کردم همهچیز یکنواخت و بیروح شده. صدای تلفن، صدای کیبورد، همهمه همکاران… هیچچیز مثل قبل نیست. دلم برای حال خوب نوروز تنگ شده. گاهی فکر میکنم نیمی از عمرمان در این فضاهای بسته و خاکستری میگذرد و چیزی از شور زندگی نمیماند.»
بازار قزوین نیز از این حال بیرمق در امان نمانده است. «مسعود عطایی»، فروشنده پوشاک زنانه و مردانه در خیابان خیام، با حسرت از روزهای شلوغ و پرفروش اسفند و عید یاد میکند و حالا از روزهای سرد و ساکت بعد از تعطیلات میگوید: «بعد از آن شور و شوق عید، مغازهام مثل یک خانه متروکه شده. مشتری نیست، سکوت هست، بیحوصلگی هست. صدای قدم مشتری که به در نزدیک میشود، برایم مثل صدای امید است، اما اغلب فقط خیال است. فشار اجاره مغازه و نبود مشتری، مثل کابوس میماند. با سایر کسبه که صحبت میکنم، همهشان همین حس خستگی و بیرمقی را دارند. ولی چارهای نیست، این هم بخشی از چرخه زندگی ما شده.»
اما چرا این احساس به سراغ ما میآید؟ دکتر «لیلی حاجیآقایی»، دکترای جامعهشناسی و عضو هیأت علمی دانشگاه، در گفتوگو با فروردین امروز توضیح میدهد که این وضعیت بیشتر از آنکه غیرطبیعی باشد، حاصل تغییر ناگهانی در سبک زندگی است. به گفته او، تعطیلات نوعی توقف در جریان پرشتاب زندگی روزمره ایجاد میکند. وقتی این وقفه تمام میشود، ذهن و روان بهسختی به وضعیت قبلی بازمیگردند.
او میگوید: «افرادی که شخصیت کمالگرا دارند یا از ترس از دست دادن زمان رنج میبرند، بیشتر از دیگران دچار این افسردگی میشوند. همین افراد هستند که بعد از تعطیلات، دچار بیحوصلگی، بیانگیزگی و اضطراب میشوند.»
حاجیآقایی تأکید میکند که برای پیشگیری از این احساس، بهتر است حتی در روزهای تعطیل، بخشی از فعالیتهای ذهنی و خلاقانه ادامه پیدا کند. از نظر او، مغز در زمان انجام کارهای خلاقانه، مانند نوشتن، نقاشی، مطالعه یا حتی باغبانی، دوپامین ترشح میکند که موجب حس لذت و رضایت میشود. اگر تعطیلات بهطور کامل به رخوت و استراحت مطلق سپری شود، بازگشت به کار بسیار سختتر خواهد بود.
او همچنین توصیههایی کاربردی برای عبور از این وضعیت ارائه میدهد. به گفته او، برنامهریزی برای ادامه کارهای نیمهتمام و عقبافتاده، مانند پروژههای هنری، مطالعاتی یا حتی امور منزل، میتواند انگیزه ایجاد کند. روابط اجتماعی، مخصوصاً دوستیهای حمایتی، باید احیا شود تا فرد احساس انزوا نکند.
سبک زندگی سالم نیز نقش مهمی در کنترل این وضعیت دارد. حاجیآقایی معتقد است که سلامت دستگاه گوارش با سلامت روان ارتباط مستقیم دارد. پس تغذیه سالم، خواب منظم و کاهش مصرف قند و فستفود میتواند به بهبود وضعیت روحی کمک کند. از دیگر توصیههای او، انجام مدیتیشن، تنفس آگاهانه، نگاهکردن به طبیعت، پیادهروی در فضاهای سبز، باز کردن پنجره خانه و حتی تغییر چیدمان مبلمان منزل است؛ چرا که همین تغییرات کوچک، مغز را از حالت رخوت بیرون میآورد.
او میگوید: «تعطیلات نباید صرفاً فرصتی برای فرار از کار باشد، بلکه باید به عنوان فرصت خودشناسی، اصلاح عادتها، ارتباط با خود و دیگران و ایجاد تغییر مثبت نهادینه شود. اگر قبل از تعطیلات برای آن برنامهریزی کرده باشیم، بعد از تعطیلات هم دچار سردرگمی نمیشویم.»
در پایان این گفتوگو، حاجیآقایی اشاره میکند که حتی خاطرات سفرهای نوروزی، اگر به صورت آگاهانه مرور شوند، میتوانند زمینهساز رفتارهای مثبت در آینده باشند. مثلاً پسانداز برای سفرهای آینده، برنامهریزی خانوادگی برای یادگیری یا حتی نوشتن روزنوشتها.
با تمام این اوصاف، افسردگی بعد از تعطیلات، نشانهای از این است که ما دلتنگ لحظات خوب هستیم و این دلتنگی اگر درست مدیریت نشود، میتواند به احساس نارضایتی دائمی تبدیل شود. اما اگر تلاش کنیم تا در روزهای معمولی هم شادیهای کوچک پیدا کنیم، دوباره به سوی تعادل و امید بازخواهیم گشت.
در این میان، نهادهای شهری نیز میتوانند نقش مهمی ایفا کنند. اجرای برنامههای فرهنگی و هنری توسط شهرداری، مسابقات ورزشی و برنامههای شاد برای شهروندان، بهویژه در هفتههای ابتدایی پس از تعطیلات، میتواند این حال ناخوش را به فرصت بازسازی روحیه تبدیل کند. در این روزهای خاکستری، همین رنگهای کوچک، میتوانند حال قزوین را بهتر کنند.