عابدینی، در سال۱۳۷۷، نخستین بار بهعنوان خطیب نماز جمعه قزوین حاضر شد و در همان سال، به سمت رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای استان قزوین منصوب گردید. این حضور، نقطه آغازی بر نقشآفرینی جدیتر او در فضای مذهبی و سیاسی استان بود. اما نقطه عطف مسئولیتهای او در ۱۱اسفند۱۳۹۳ رقم خورد، زمانی که از سوی رهبری، به عنوان نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین منصوب شد.
عابدینی را نمیتوان شخصیتی معتدل در فضای سیاسی استان دانست. برخلاف مرحوم آیتالله باریکبین که تا سالهای پایانی عمر خود، چهرهای متعادل در سیاست محسوب میشد، عابدینی با صراحت و تندی از فساد برخی مدیران و جناحهای سیاسی انتقاد میکرد. یکی از مهمترین مواضع او، مخالفت صریح و بیپردهاش با جریان اصلاحات و اعتدالیون، بهویژه شیخ قدرتالله علیخانی بود؛ موضعی که بسیاری از فعالان سیاسی استان، آن را فراموش نکردهاند.
مبارزه با فساد، یکی از شعارهای کلیدی او بود؛ از پروژه پرحاشیه هفتسنگان گرفته تا انتقادات صریح به مدیران اجرایی و چهرههای پرنفوذ. در یکی از خطبههای آتشین خود، به شدت به اکبر طبری، معاون اجرایی سابق قوه قضائیه، حمله کرد و حتی گفت: «اگر قرار است افرادی مثل طبری آزاد باشند، بهتر است همه ما را زندانی کنید!» او بارها بر ضرورت برخورد قاطع با مفسدان اقتصادی تأکیدکرد و خواستار برخورد جدی با رانتخواری و سوءاستفادههای مالی شد.
با تمام این ادعاهای مبارزه با فساد، در ماههای پایانی حضور او در امامت جمعه، برخی منابع غیررسمی از ورود دادگاه ویژه روحانیت به بررسی وضعیت مالی هلدینگهای وابسته به او خبر دادند. هرچند این شایعات هیچگاه به صورت رسمی تأیید نشد، اما زمزمههایی مبنی بر فشارهای داخلی و سیاسی برای کنارهگیری او شنیده میشد.
بهمن۱۴۰۳ برای آیتالله عابدینی و هوادارانش، ماهی تلخ بود؛ ماهی که در آن، پس از یک دهه حضور پررنگ در عرصه سیاسی و مذهبی قزوین، او از صحنه کنار رفت. اما کنارهگیری او پایان یک دوره بود، نه پایان یک جریان.