سینما شامل فیلم کوتاه و فیلم بلند است. در فیلم کوتاه، زمان؛ فاکتوری اصلی است که جایی برای طولانی کردن آن وجود ندارد و زمانی که فیلم به پایان میرسد، به خودت میآیی و میبینی که تنها در ده دقیقه درگیر دنیای ذهنی نویسنده و کارگردان شدهای و چه بسیار کارگردانانی که کار خود را با فیلم کوتاه آغاز کردند و امروز در سینما به شخصیتی شناخته شده تبدیل شدند.
فیلم «کمپانی» به نویسندگی و کارگردانی ایلناز خیرخواه نیز از جمله فیلمهای کوتاهی است که در ۱۵دقیقه به نظام آموزشی، ارائه مسائل دینی به کودکان و جهان سرمایهداری میپردازد و به بسیاری از جشنوارهها و فستیوالهای بینالمللی راه یافته و در مرحله اکران عمومی قرار دارد. به این بهانه و همچنین آشنایی بیشتر با مسائل و مشکلات فیلمسازی، پای گپوگفت با این هنرمند قزوینی نشستیم.
– خانم خیرخواه از دنیای فیلم کوتاه شروع کنیم؛ از داستان و ویژگیهای «کمپانی» برای ما بگویید؟
«کمپانی» فیلم کوتاهی است که با همکاری انجمن سینمای جوانان ایران دفتر قزوین در سال۱۴۰۰ فیلمبرداری و در ۱۵دقیقه ساخته شده و کلیت ماجرای آن مربوط به نظام آموزشی و ارائه مسائل دینی به کودکان است. پسربچهای بعد از پایان کلاس هدیههای آسمانی، وقتی خسته و گرسنه میخواهد سوار اتوبوس شود تا به خانه برگردد از یک طرف با بیلبورد مکدونالد در گوشه خیابان و آن سیبزمینیهای سرخشده جذاب و از طرفی دیگر به پیرزن همسایه برمیخورد که با دعوت از پسربچه به خانهاش از او میخواهد تا وصیتنامهای برایش بنویسد. در واقع فیلم حول محور گزارههای ایدئولوژیک صادر شده در کلاس درس و جذابیتهای سرمایهداری میگذرد.
– ایده نامگذاری و ساخت این اثر چگونه در شما شکل گرفت؟
در کودکی داستان کوتاهی خوانده بودم که برای سالها در ذهنم نشسته بود و به عنوان یک بازی جذاب؛ عناصر، خاستگاه، فرم روایی و حتی شخصیتهای آن را در ذهن خودم تغییر میدادم و با الهام از آن قصه در نهایت توانستم داستان کمپانی را بنویسم.
فیلم کوتاه کمپانی شاخصههای سینمای کودک و ژانر محبوب و موفق دهه هشتاد شمسی ِایران را داراست. ایده جذابیتهای جادویی جهان سرمایهداری، تبلیغات، بازار و شگردهای جذب مشتری بهویژه مهارتهای تبلیغاتی کمپانیهای بزرگ و مشهور مثل مکدونالد و کنتاکی برایم آنقدر اهمیت داشت که انتخاب اسم فیلم به همین موضوعات برمیگردد و در زبان انگلیسی این واژه به نوعی مفهوم مهمان، همراه و همصحبت را میرساند و نسبت نقش کودک برای پیرزن در فیلم را نمایندگی میکند.
– پیام این فیم کوتاه برای مخاطب چیست و ما را به چه چیزی دعوت میکند؟
در این فیلم، کودک سوژه ناآگاهی است که سه سکانس را به هم پیوند میزند و در نهایت در سکانس سوم این بچه هیچ حافظهای در خصوص آن گزارههایی که در کلاس هدیهها بیان شده بود، ندارد و به نوعی ذهن مخاطب را به این سمت میبرد که در جهان امروز ضربه هولناک را همان جذابیتهای سرمایهداری میزند، یعنی مکدونالد برای کودک فیلم، جذابیت بیشتری دارد و دنیای او با آن وصیتنامه که جدیترین لحظه آدمی است، متفاوت و دور است.
– با توجه به اینکه کمپانی در فستیوالهای بینالمللی زیادی راه پیدا کرده، دلیل این استقبال را چه میدانید؟
فیلم کمپانی میکوشد با ابراز نوعی بیان خلاقانه به واسطه دیالوگها و کنش متقابل کاراکترها با یکدیگر داستان جالبی را برای بیننده تعریف کند و فکر میکنم از مهمترین دلایل حضور این فیلم در فستیوالها خاصیت داستانگویی آن است و از آنجا که ذات قصهگوی سینما و انواع درام همواره در بین فستیوالها از محبوبیت برخوردار است، مساله مرگ و نوع مواجهه کودک با پیرزن محتضر فیلم برایشان جالب بود.
– دیدگاه مخاطبان داخل و خارج از ایران، نسبت به فیلم کمپانی چه تفاوتی با یکدیگر داشت؟
تفاوت محسوسی وجود نداشت، اگرچه فیلم نشانههای هویت فرهنگی مختص خودش را دارا است، اما تابع الگوهای جهانشمول داستانگویی است و همانطور که اشاره کردم دنیای غرب و فستیوال خارجی نیز به دنبال طرح مسائل کنجکاو برانگیز با سابقه سرگرمی و داستانگویی است که به نظرم این موضوع از ماهیت لذتجویی مشترک میان تمام انسانها ریشه میگیرد.
– کمی هم از سختیها و مشکلات ساخت این فیلم بگویید؟
در یک فضای بسته و شرایط محدود اجتماعی و تنگناهای اقتصادی وضعیت تولید فیلم؛ فشار سرمایه و مارکت و فستیوالها بر روح خلق اثر هنری، نمیتوان توقع تولیدات شگرف داشت اما خوشبختانه در پروسه ساخت فیلم کوتاه کمپانی، میزان مساعدتها و همکاریها چندین برابر ناملایمات بود. به طوری که شهردار یکی از مناطق قزوین، ترتیب مسائل مربوط به چشمانداز شهری_ساختمانی که فیلمبرداری در آن منطقه انجام میشد را دادند و حتی راه را برای همکاری همسایگان محترم با ما آسانتر کردند که بیاندازه از تمام نهادها و کسانی که مسیر ساخت بهتر این فیلم را هموار کردند، تشکر میکنم.
– وضعیت فیلمسازی را در قزوین چطور ارزیابی میکنید و چه پیشنهادی در این خصوص دارید؟
باعث افتخار است که در هر جشنواره و رویداد مهم سینمایی رد پایی استوار و چشمگیر از فیلمسازان برجسته قزوینی دیده میشود و این موضوع مرهون تلاشهای فیلمسازان بااستعداد و خبرهای میباشد که پرچم موفقیتشان همچنان برافراشته است.
اما قزوین باید از نظر امکانات بهتر عمل کند. برای مثال باید سالنهای پخش فیلم که در حال حاضر استاندارد نیست، ساخته شود و در اختیار هنرمندان قرار گیرد و فیلمسازان مستقل از نظر مالی حمایت شوند؛ اگرچه سالهاست گفتهایم اما هیچ حرکت تازهای صورت نمیگیرد. همچنین فضای سیاسی و اجتماعی باید بازتر و آزادتر باشد یعنی هنر در بند قدرت نباشد تا فیلمسازان بتوانند با خیالی آسوده و راحت، حرفشان را بزنند.
– و حرف آخر شما به عنوان یک هنرمند؟
سینمای فیلم کوتاه، بسیار جسور و نترس، برّان و متفاوت است و خاستگاهش را میشناسد و هراسی از نقد، چالش و تجربه افقهای تازه ندارد و در واقع بستری است برای بیانمندی و تجربه فرمهای متنوع. به نظرم فیلمسازان کمی وجود دارند که بخواهند فیلمهای خود را برای داخل کمد یا گنجه منزلشان بسازند یعنی فیلمساز میخواهد که مخاطبش را بیابد تا برای سرسپردن به فرآیند طاقتفرسای فیلم بعدی، امید را در دل او ایجاد کند که امیدوارم دنیای جنون و شیدایی فیلمسازان جوان با ایجاد شرایط بهتر در جهت دیدهشدن آثارشان، بیشازپیش قدر دانسته شود.