استاد عقیلی معتقد است: «در بحث مرمت بناهای تاریخی وقتی سازمان میراث فرهنگی اقدام به مرمت بنایی میکند باید با گروهی از هنرمندان شهر به عنوان مشاور در امور مرمت مشورت کند تا هم به نظر هنرمندان احترام بگذارد و هم از بروز خسارات جبرانناپذیر در خصوص بناهای تاریخی جلوگیری کند اما در عمل میبینیم که در این امور مشورتی با هنرمندان صورت نمیگیرد». آنچه در ادامه میخوانید گپوگفت «فروردینامروز» با این هنرمند قزوینی در خصوص پیشینه و تحول هنر پاپیهماشه از دوران صفویه است.
– استاد در پیشینه کارهای هنری شما نگارگری، تذهیب و احیای هنر پاپیهماشه قزوین دیده میشود، ورود به این حوزهها، ناشی از علائق فردی شما بوده یا اینکه در استمرار فعالیتهای هنری، بنابه ضرورت وارد این حوزهها شدید؟
به باور من شخصیت روانی انسانها در سن ۳ تا ۵سالگی ساخته میشود و من هم از زمان کودکی تمام توجهام به رنگها و خطوط نقاشی جلب میشد؛ فکر میکنم ورودم به دنیای هنر نیز از همان علاقه و ذات درونیام نشات گرفت و کمکم با هدایت اساتید بزرگوارم این علاقه درونی رشد پیدا کرد و زمانی که به آموزش در عرصه هنری نیز رسیدم، تمام تلاشم را در هدایت تحصیلی دانشآموزان به کار بردم، ولی متاسفانه آموزشوپرورش و متولیان هنر در خصوص استعداد هنری کودکان کمکاری میکنند، در حالی که باید به آن بیشتر توجه کنند تا این استعدادها در جامعه کشف و شکوفا شود.
– از هنر پاپیهماشه و پیشینه آن بگویید؟
در دوره سلجوقیان و تیموریان، ظروف و قلمدانهایی که مورد استفاده قرار میگرفت از جنس فلز بود و همچنین ظروفی که در دربار استفاده میشد نیز اغلب مسی، برنجی و مفرغی بودند اما از دوره صفویه با توجه به اینکه هنر پاپیهماشه، هنری وارداتی از کشورهای اروپایی بود، ایرانیان نیز دریافتند که با کاغذ و مقوا هم میشود ظروفی را ساخت که پوستهای کاغذی داشته باشد. برای مثال جعبه جواهرات، قلمدانهایی که مورد استفاده خوشنویسان و عاقدها بود و بعدها که به شکل قاب آینه، جای عطر و عود و حتی جلد کتاب نیز ساخته شد و به شکل صورتکهایی در تعزیه و تئاترها نیز دیده میشد.
اما هرچه به اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی میرسیم؛ این هنر سیر نزولی دارد زیرا با ورود تمبرها و عکسبرگردانهای زیادی به کشور، کار نقاشان قلمدان از رونق افتاد و از ارزش اولیه هنر پاپیهماشه کاسته شد که پاپیهماشهسازان با تولید وسایل مصرفی بدون نقاشی، از جمله: جاعینکی، قاب عکس و قوطیهای مختلف توانستند تا حدودی این هنر را زنده نگه دارند.
– با توجه به اینکه شما تنها بازمانده هنر پاپیهماشه در قزوین هستید، شاگردانی نیز برای باقیماندن این هنر تربیت کردهاید؟
به عقیده من هنر پاپیهماشه در قزوین توسعه خوبی پیدا کرده و من این هنر و انواع آن را به بیش از ۴۰۰شاگرد آموزش دادم و از بین آنها ۵۰نفر استاد این کار شدند و در حال توسعه مدرنتر این هنر هستند بهطوری که امروزه جزو ۴استان برتر کشور در این حوزه هستیم و خوشحالم که عمرم را در راه آموزش گذاشتم چون پیشرفت شاگردانم من را تشویق میکند که این مسیر را با وجود سختیهایی که دارد، ادامه دهم. بخشی از این سختی و مشقتهای مسیر هنری نیز به عملکرد مسئولان در قبال هنرمندان مربوط میشود چون آنچنان که باید از قشر هنرمندان حمایت نمیکنند.
برای مثال در بحث مرمت بناهای تاریخی وقتی سازمان میراث فرهنگی اقدام به مرمت بنایی میکند باید با گروهی از هنرمندان شهر به عنوان مشاور در امور مرمت مشورت کند تا هم به نظر هنرمندان احترام بگذارد و هم از بروز خسارات جبرانناپذیر در خصوص بناهای تاریخی جلوگیری به عمل آورد اما در عمل میبینیم که در این امور مشورتی با هنرمندان صورت نمیگیرد و بناهای تاریخی شهر با مرمتهای غیراصولی، آسیبهای جبران ناپذیری به خود میبینند که نشان میدهد مسئولان در این امور نسبت به نظرات هنرمندان بیتوجه هستند.
– وضعیت هنر تذهیب را در قزوین چگونه میبینید؟
هنر تذهیب از جمله هنرهای اصیل ایرانی است که برای تزئین خوشنویسی کتابها و آثار هنری مختلفی از این هنر استفاده میشود و در ایران باستان از تذهیب با نام هنر «زرنگاری» یاد میشد که پس از ورود اسلام به ایران از این هنر برای تزیین کتابهای دینی و ادبی استفاده و از آن با عنوان هنری اسلامی یاد کردند. امروزه در قزوین نیز گروههای هنر زرنگاری وجود دارند که سفارشات تذهیب را به صورت گروهی انجام میدهند و به صورت یکخط تولیدی هنری بسیار منظم در حال فعالیت هستند.
این نکته حائز اهمیت است که تعداد خانمهای فعال و هنرمند در این رشتههای هنری بسیار بیشتر از آقایان است و خانمها علیرغم وجود سختیها و مشقتهای فراوان در بازار فروش محصولات هنری، اما بسیار پیشرو و پرقدرت، مسیر هنری خود را ادامه میدهند و من به تلاش و پشتکار زنان در عرصههای هنری بسیار امیدوار هستم.
و حرف آخر استاد احمد عقیلی؟
هنر در فرهنگ و روان جامعه اثرگذار است و در واقع به جامعه آرامش میدهد که میتواند موجب رشد خلاقیت ذهنی کودکان شود بنابراین آموزش و پرورش در آموزش هنر باید کیفیت را در اولویت خود قرار دهد. سخن آخر من نیز برمیگردد به شرایط و امکانات هنرمندان و لزوم توجه بیشتر به آنها، زیرا هنرمندان در قزوین فراغ بال ندارند و ازنظر فروش آثار و شرایط اقتصادی با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم میکنند، از این رو باید فضاهای بسیاری را در اختیار آثار هنرمندان قرار دهند تا مردم هنردوست بتوانند از شهرهای دیگر به قزوین مراجعه کرده و با آشنایی و خرید این آثار هنری موجب دلگرمی آنها شوند.