پلان اول:
هفتم اردیبهشت ماه،پدر ۳۵ ساله از روی خشم ناشی از اختلافات شدید خانوادگی با همسرش با چاقو دختر ۱۲ ساله به نام ستایش و پسر ۷ ساله به نام محمد را سلاخی کرد و رگ خود را هم زد؛ اما از مرگ نجات یافت.
مرد خشمگین وقتی همسرش پس از قهر به خانه پدرش به قزوین رفته بود، دو کودک خود را سلاخی کرد و رگ دست خود را هم زد.
مادر این خانواده گفت که برای اختلافات شدید با همسرش به حالت قهر خانهاش در کرج را ترک کردهبود؛ اما با اصرارها و تماسهای شوهرش بازگشت و با گذاشتن کودکان در خانه، دوباره خودش به قزوین بازگشته است و… .
پلان دوم:
ظهر روز نهم اردیبهشت ماه، پلیس آگاهی شهر محمدیه با جسد غرق در خون مردی جوان رو به رو شدند.
همسر جوان مقتول در بازجوییهای اولیه و درحالی که به شدت شوکه شد ه بود، اعلام کرد که در روز حادثه بر سر موضوعی با همسرش درگیر شده که این جر و بحث به درگیری فیریکی منجر شد و زن جوان که کنترل خود را ازدست دادهبود با چاقو به همسرش حمله کرد و با وارد کردن ضربات چاقو او را به قتل رساند.
اینها تنها دو پرونده «قتلهای خانوادگی» است که در آن اعضای خانواده، قربانی جنایت یک عضو آن میشوند؛ اتفاقی که نمیتوان از آن ساده گذشت.
اما چرا یک عضو خانواده که از آن به عنوان مهمترین نهادهای بشری یاد میشود، باید دست به چنین جنایتی بزند؟
هرچند آماری از قتلهای خانوادگی در استان قزوین منتشر نشده، اما گفته میشود در سال ٩٦ حدود ٣٠٠ مورد قتل خانوادگی در کشور رخ داده و این عدد تنها بخشی از آماری است که به طور رسمی ثبت شده؛ زیرا در فرهنگ و تفکر بعضی افراد در برخی مناطق کشور و اماکن و محلهها و خردهفرهنگها، گزارش قتلهای خانوادگی، رفتاری هنجار شکنانه تلقی میشود و افراد ترجیح میدهند این دسته از قتلها پوشیده بماند.
به باور کارشناسان، دستیابی به هویت اجتماعی یکی از عوامل تشکیل خانواده است؛ اما در سطوح بالاتر برخی افراد بعد از تشکیل خانواده دچار فقر و مشکلات مالی شده و به این ترتیب یکی از علتهای قتلهای خانوادگی شکل میگیرد. در این شرایط در زمانی که نرخ بیکاری در جامعه افزایش مییابد و نیازهای معیشتی افراد که برای برطرف کردن همان نیازها تشکیل خانواده دادهاند برطرف نمیشود، بحران اقتصادی از جامعه به خانواده منتقل میشود.
انتقامگیری و تبعیض اجتماعی را نیز از دلایلی عنوان میشود که گاهی به قتلهای خانوادگی منجر میگردد وآموزشهای مهارکردن کینه در صدا و سیما و تدریس آنها در مدارس میتواند تاثیرگذار باشد.
به باور جامعه شناسان، نبود درک شرایط جدید خانوادهها نیز میتواند آمار قتلهای خانوادگی را افزایش بدهد.
کارشناسان در ارتباط با راههای کاهش خشونت به انتقامگیری اشاره دارند که در زمانهای گذشته مختص برخی خردهفرهنگها بود و گفته میشد در صورت نیاز، خود افراد انتقام میگیرند و ریشسفید قبیله هم این مسئله را تایید و تجویز میکرد، حتی فردی که مرتکب قتل میشد قاتل محسوب نمیشد، اما در حال نمیتوان به این روش عمل کرد و باید برای مقابله با این شکل از خشونت از طریق آموزشهای فروکش خشونت، اقدام کرد.
البته کارشناسان بر توجه به اشتغالزایی و کاهش نرخ بیکاری به ویژه در جامعه شهری تاکید دارند که میتواند به کاهش این دسته از قتلها کمک بسیاری کند.
وقتی که چشم انداز روشنی نسبت به آینده وجود نداشتهباشد و فضایی سرشار از استرس حاکم باشد، فرد با کوچکترین تحریک دچار عصبانیت میشوند.
هفتم اردیبهشت ماه،پدر ۳۵ ساله از روی خشم ناشی از اختلافات شدید خانوادگی با همسرش با چاقو دختر ۱۲ ساله به نام ستایش و پسر ۷ ساله به نام محمد را سلاخی کرد و رگ خود را هم زد؛ اما از مرگ نجات یافت.
مرد خشمگین وقتی همسرش پس از قهر به خانه پدرش به قزوین رفته بود، دو کودک خود را سلاخی کرد و رگ دست خود را هم زد.
مادر این خانواده گفت که برای اختلافات شدید با همسرش به حالت قهر خانهاش در کرج را ترک کردهبود؛ اما با اصرارها و تماسهای شوهرش بازگشت و با گذاشتن کودکان در خانه، دوباره خودش به قزوین بازگشته است و… .
پلان دوم:
ظهر روز نهم اردیبهشت ماه، پلیس آگاهی شهر محمدیه با جسد غرق در خون مردی جوان رو به رو شدند.
همسر جوان مقتول در بازجوییهای اولیه و درحالی که به شدت شوکه شد ه بود، اعلام کرد که در روز حادثه بر سر موضوعی با همسرش درگیر شده که این جر و بحث به درگیری فیریکی منجر شد و زن جوان که کنترل خود را ازدست دادهبود با چاقو به همسرش حمله کرد و با وارد کردن ضربات چاقو او را به قتل رساند.
اینها تنها دو پرونده «قتلهای خانوادگی» است که در آن اعضای خانواده، قربانی جنایت یک عضو آن میشوند؛ اتفاقی که نمیتوان از آن ساده گذشت.
اما چرا یک عضو خانواده که از آن به عنوان مهمترین نهادهای بشری یاد میشود، باید دست به چنین جنایتی بزند؟
هرچند آماری از قتلهای خانوادگی در استان قزوین منتشر نشده، اما گفته میشود در سال ٩٦ حدود ٣٠٠ مورد قتل خانوادگی در کشور رخ داده و این عدد تنها بخشی از آماری است که به طور رسمی ثبت شده؛ زیرا در فرهنگ و تفکر بعضی افراد در برخی مناطق کشور و اماکن و محلهها و خردهفرهنگها، گزارش قتلهای خانوادگی، رفتاری هنجار شکنانه تلقی میشود و افراد ترجیح میدهند این دسته از قتلها پوشیده بماند.
به باور کارشناسان، دستیابی به هویت اجتماعی یکی از عوامل تشکیل خانواده است؛ اما در سطوح بالاتر برخی افراد بعد از تشکیل خانواده دچار فقر و مشکلات مالی شده و به این ترتیب یکی از علتهای قتلهای خانوادگی شکل میگیرد. در این شرایط در زمانی که نرخ بیکاری در جامعه افزایش مییابد و نیازهای معیشتی افراد که برای برطرف کردن همان نیازها تشکیل خانواده دادهاند برطرف نمیشود، بحران اقتصادی از جامعه به خانواده منتقل میشود.
انتقامگیری و تبعیض اجتماعی را نیز از دلایلی عنوان میشود که گاهی به قتلهای خانوادگی منجر میگردد وآموزشهای مهارکردن کینه در صدا و سیما و تدریس آنها در مدارس میتواند تاثیرگذار باشد.
به باور جامعه شناسان، نبود درک شرایط جدید خانوادهها نیز میتواند آمار قتلهای خانوادگی را افزایش بدهد.
کارشناسان در ارتباط با راههای کاهش خشونت به انتقامگیری اشاره دارند که در زمانهای گذشته مختص برخی خردهفرهنگها بود و گفته میشد در صورت نیاز، خود افراد انتقام میگیرند و ریشسفید قبیله هم این مسئله را تایید و تجویز میکرد، حتی فردی که مرتکب قتل میشد قاتل محسوب نمیشد، اما در حال نمیتوان به این روش عمل کرد و باید برای مقابله با این شکل از خشونت از طریق آموزشهای فروکش خشونت، اقدام کرد.
البته کارشناسان بر توجه به اشتغالزایی و کاهش نرخ بیکاری به ویژه در جامعه شهری تاکید دارند که میتواند به کاهش این دسته از قتلها کمک بسیاری کند.
وقتی که چشم انداز روشنی نسبت به آینده وجود نداشتهباشد و فضایی سرشار از استرس حاکم باشد، فرد با کوچکترین تحریک دچار عصبانیت میشوند.