یک مستندساز وقتی شروع به ساخت اثری با رویکردهای جامعهشناسی، روانشناسی، سیاسی، اجتماعی و … میکند اثر او جنبش و حرکتی را در جامعه بهوجود میآورد و به درستی ساخت یک فیلم مستند خوب بسیار سختتر از خلق یک اثر داستانی خوب است. متاسفانه در کشور ما نهتنها متولیان عرصه این هنر بلکه مخاطب و حتی مستندساز نیز دید صحیح و بهروز شدهای نسبت به این ژانر بسیار تاثیرگذار ندارند و فیلم مستند را تنها و تنها در نمایش آثار حیات وحش میدانند و این نکته گواه بسیار خوبی است تا این حقیقت را بهتر بپذیریم که ما برای سینمای مستند هیچ قدم رو به جلویی بر نداشتهایم.
قزوین نیز با توجه به اینکه هم از لحاظ مستندسازان توانمند و هم سوژههای بسیار، پتانسیل بالایی در خود دارد اما نمونه ملموسی در مهجور ماندن مستند و مستندساز در کشور است. ابوالفضل سروشمهر، کارگردان بیش از ۱۰ فیلم و مجموعه مستند شاخص و همچنین تحسینشده در جشنوارههای منطقهای، کشوری و بینالمللی از حال و روز مستند قزوین و هجدهسال فعالیت در عرصه مستند، از تدریس در انجمن سینمای جوان تا برگزاری جشنواره و نشست تخصصی میگوید؛ تلاشی که همواره برای خودش پراهمیت و مهم بوده، گاهی دلش گرفته و خسته شده، اما ناامید نشده و همواره به مسیرش ادامه داده است.
سینمای مستند در کشور را چگونه میبینی؟
مستند در ایران را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد؛ در ابتدا مستند قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، که در این دوره جوانانی که اکثرا در کشورهای اروپایی تحصیل کرده بودند وقتی مشاهده کردند در سینمای آن روزهای ایران (فیلم فارسی) جایگاهی ندارند جذب تلوزیون و سینمای مستند شدند. گرایشات این گروهها را میتوان به سمت و سوی جریان روشنفکری نزدیک دانست که بهنظر من اینگونه تقسیمبندی خود جای بحث دارد، اما فضای مستند بعد از پیروزی انقلاب و همچنین اتفاقاتی که در فضای انقلاب و به تصویرکشیدن لحظات انقلاب و در ادامه آن هشتسال جنگ، عده زیادی را به سوی سینمای مستند سوق داد. اکثر کارها در جریان انقلاب و جنگ بیشتر فرصتی برای آزمون و خطا بود، هر چند کارهای خوب و قابل قبولی هم تولید شد و آثاری که بعد از جنگ تا امروز در کشور تولید شده است، توان رقابت با نمونههای مستند در کشورهای اروپایی و حتی با مستند در کشورهای همسایه مثل ترکیه را نیز ندارد.
میتوان از جریانی به نام مستند قزوین در فضای مستند کشور نام برد؟
بیان واژههای مثل جریان مستند قزوین، اصفهان، تبریز و… بیمعنا و بهدور از حقیقت فضای مستند در سینمای مستند جهان است. ما هنوز دیدی که به سینمای مستند داریم نگاهی غیرحرفهای و آماتور است و فاصله بسیاری با معنای مستند در دنیای امروز دارد. البته میتوانم بگویم مستندسازان قزوینی با توجه به حضور چشمگیر خود در جشنوارههای داخلی پتانسیل بالای خود در این زمینه را نشان دادهاند، اما واقعیت این است که ما در فضای مستند پیشرفت نکردهایم و این اتفاق نیز قائم به ذات است و نیاز مستند امروز قزوین، آموزش مستندساز، آشناکردن مخاطب با مستند و ایجاد بسترهای لازم برای شکوفایی سینمای مستند در استان است.
فضاهای آکادمیک،انجمنها و کارگاههای آموزشی چه نقشی در پروسه آموزش و در نهایت پیشرفت در زمینه مستند دارند؟
متاسفانه ما در بخش آموزش با استانداردهای موجود خیلی فاصله داریم. سالهاست در کشورهایی که سینمای مستند قوی دارند دیگر سیستم آموزشی در فضای مستند همانند کشور ما صورت نمیگیرد بلکه آموزش کارگاهی و امکان کسب تجربه تا رسیدن به اسلوبی استاندارد صورت میگیرد. نکته حائز اهمیت در بحث آموزش دانستن هدف است. هدف ما از آموزش دادن چیست؟ میخواهیم یک مستندساز حرفهای تربیت کنیم، مخاطب حرفهای مستند را به وجود بیاوریم و یا اینکه صرفا داشتن مدرکی در زمینه مستندسازی برایمان کافیست. انجمن سینمای جوان و کارگاههای آموزشی بهدلیل ایجاد فضای کارگاهی یک گام جلوتر از فضای دانشگاهی هستند، اما مکمل آموزش، اعتماد مسوولین به هنرمند و فراهمکردن زمینه کاری برای مستندساز است.
تعامل صدا و سیمای استان با مستندسازان برای حمایت از تولید و نمایش آثار مستند چگونه است؟
مستندساز بعد از مقوله آموزش نیاز به فضایی برای نمایش دغدغهها و آثار خود دارد و صدا و سیما یکی از ارگانهای اصلی برای این منظور است. البته تعیین ضوابط و پایبندی به اصول باعث میشود آثاری ماندگار در تلویزیون تولید شود، اما شاهد این هستیم که با تغییر یک مدیر، رویکرد سازمان نسبت به تولید مستند تغییر میکند و رفتارهای سلیقهای آفت بزرگی برای مستندسازان استان بهحساب میآید. هرچند ارگانهای دیگری همانند میراث فرهنگی، شهرداری، صنعت و معدن، کشاورزی و کارخانجات صنعتی با توجه به ظرفیت بالای سینمای مستند برای معرفی پتانسیلها و پیشینه تاریخی و فرهنگی استان، میتوانند به تولید و نمایش آثار مستند اهتمام بیشتری ورزند. مدیران استانی باید با دیدی تخصصی به این مساله نگاه کنند و تولید یک اثر هنری را در فرآیندی هنری پیش ببرند و نه اینکه با شرکتدادن در مناقصه، به مستند همانند آسفالتکردن یک خیابان نگاه کنند.
همکاری مجموعههای دولتی بهویژه ارشاد برای تولید و نمایش آثار مستند به چه صورتی است؟
نهتنها در قزوین بلکه در اکثر شهرهای کشور، سینمای مستند را فرزند ناخلف سینما و ژانری فاقد مخاطب عمومی در نظر گرفتهاند. این درحالیستکه در خارج از مرزهای کشور، سینمای مستند را سینمای حیاتی برای جامعه و تاثیرگذار میدانند. با توجه به این دیدگاه در استان، کمترین هزینه و توجه به هنرمندان فعال در سینمای مستند میشود. بهعنوان نمونه میتوان به تعطیل شدن جلسات پخش فیلم مستند با عنوان «به تماشای مستند» که در سینما مهتاب صورت میگرفت، اشاره کرد. اتفاقی که پس از برگزاری ۵۰ جلسه پخش و نقد و بررسی با حضور کارگردان و عوامل فیلم و دعوت از مستندسازان مطرح کشوری به استان و در فضایی که با استقبال مخاطبان روبهرو بودیم تنها و تنها بهدلیل نداشتن بودجه ۲۰ میلیونی در سال برای پخش فیلم مستند، آن هم هزینهای که صرفا برای کرایه سالن سینما، دعوت از مهمان، پذیرایی و… استفاده میشد، روی داد. این درحالی بود که در این ۵۰ جلسه هیچ مسوول و مقام فرهنگی شهر پا به سینما نگذاشت، اما برای «روز قزوین» دهها برابر این بودجه صرف برگزاری جشنها و جشنوارههای موازی میشود.
سید محمد حسین زرآبادی
قزوین نیز با توجه به اینکه هم از لحاظ مستندسازان توانمند و هم سوژههای بسیار، پتانسیل بالایی در خود دارد اما نمونه ملموسی در مهجور ماندن مستند و مستندساز در کشور است. ابوالفضل سروشمهر، کارگردان بیش از ۱۰ فیلم و مجموعه مستند شاخص و همچنین تحسینشده در جشنوارههای منطقهای، کشوری و بینالمللی از حال و روز مستند قزوین و هجدهسال فعالیت در عرصه مستند، از تدریس در انجمن سینمای جوان تا برگزاری جشنواره و نشست تخصصی میگوید؛ تلاشی که همواره برای خودش پراهمیت و مهم بوده، گاهی دلش گرفته و خسته شده، اما ناامید نشده و همواره به مسیرش ادامه داده است.
سینمای مستند در کشور را چگونه میبینی؟
مستند در ایران را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد؛ در ابتدا مستند قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، که در این دوره جوانانی که اکثرا در کشورهای اروپایی تحصیل کرده بودند وقتی مشاهده کردند در سینمای آن روزهای ایران (فیلم فارسی) جایگاهی ندارند جذب تلوزیون و سینمای مستند شدند. گرایشات این گروهها را میتوان به سمت و سوی جریان روشنفکری نزدیک دانست که بهنظر من اینگونه تقسیمبندی خود جای بحث دارد، اما فضای مستند بعد از پیروزی انقلاب و همچنین اتفاقاتی که در فضای انقلاب و به تصویرکشیدن لحظات انقلاب و در ادامه آن هشتسال جنگ، عده زیادی را به سوی سینمای مستند سوق داد. اکثر کارها در جریان انقلاب و جنگ بیشتر فرصتی برای آزمون و خطا بود، هر چند کارهای خوب و قابل قبولی هم تولید شد و آثاری که بعد از جنگ تا امروز در کشور تولید شده است، توان رقابت با نمونههای مستند در کشورهای اروپایی و حتی با مستند در کشورهای همسایه مثل ترکیه را نیز ندارد.
میتوان از جریانی به نام مستند قزوین در فضای مستند کشور نام برد؟
بیان واژههای مثل جریان مستند قزوین، اصفهان، تبریز و… بیمعنا و بهدور از حقیقت فضای مستند در سینمای مستند جهان است. ما هنوز دیدی که به سینمای مستند داریم نگاهی غیرحرفهای و آماتور است و فاصله بسیاری با معنای مستند در دنیای امروز دارد. البته میتوانم بگویم مستندسازان قزوینی با توجه به حضور چشمگیر خود در جشنوارههای داخلی پتانسیل بالای خود در این زمینه را نشان دادهاند، اما واقعیت این است که ما در فضای مستند پیشرفت نکردهایم و این اتفاق نیز قائم به ذات است و نیاز مستند امروز قزوین، آموزش مستندساز، آشناکردن مخاطب با مستند و ایجاد بسترهای لازم برای شکوفایی سینمای مستند در استان است.
فضاهای آکادمیک،انجمنها و کارگاههای آموزشی چه نقشی در پروسه آموزش و در نهایت پیشرفت در زمینه مستند دارند؟
متاسفانه ما در بخش آموزش با استانداردهای موجود خیلی فاصله داریم. سالهاست در کشورهایی که سینمای مستند قوی دارند دیگر سیستم آموزشی در فضای مستند همانند کشور ما صورت نمیگیرد بلکه آموزش کارگاهی و امکان کسب تجربه تا رسیدن به اسلوبی استاندارد صورت میگیرد. نکته حائز اهمیت در بحث آموزش دانستن هدف است. هدف ما از آموزش دادن چیست؟ میخواهیم یک مستندساز حرفهای تربیت کنیم، مخاطب حرفهای مستند را به وجود بیاوریم و یا اینکه صرفا داشتن مدرکی در زمینه مستندسازی برایمان کافیست. انجمن سینمای جوان و کارگاههای آموزشی بهدلیل ایجاد فضای کارگاهی یک گام جلوتر از فضای دانشگاهی هستند، اما مکمل آموزش، اعتماد مسوولین به هنرمند و فراهمکردن زمینه کاری برای مستندساز است.
تعامل صدا و سیمای استان با مستندسازان برای حمایت از تولید و نمایش آثار مستند چگونه است؟
مستندساز بعد از مقوله آموزش نیاز به فضایی برای نمایش دغدغهها و آثار خود دارد و صدا و سیما یکی از ارگانهای اصلی برای این منظور است. البته تعیین ضوابط و پایبندی به اصول باعث میشود آثاری ماندگار در تلویزیون تولید شود، اما شاهد این هستیم که با تغییر یک مدیر، رویکرد سازمان نسبت به تولید مستند تغییر میکند و رفتارهای سلیقهای آفت بزرگی برای مستندسازان استان بهحساب میآید. هرچند ارگانهای دیگری همانند میراث فرهنگی، شهرداری، صنعت و معدن، کشاورزی و کارخانجات صنعتی با توجه به ظرفیت بالای سینمای مستند برای معرفی پتانسیلها و پیشینه تاریخی و فرهنگی استان، میتوانند به تولید و نمایش آثار مستند اهتمام بیشتری ورزند. مدیران استانی باید با دیدی تخصصی به این مساله نگاه کنند و تولید یک اثر هنری را در فرآیندی هنری پیش ببرند و نه اینکه با شرکتدادن در مناقصه، به مستند همانند آسفالتکردن یک خیابان نگاه کنند.
همکاری مجموعههای دولتی بهویژه ارشاد برای تولید و نمایش آثار مستند به چه صورتی است؟
نهتنها در قزوین بلکه در اکثر شهرهای کشور، سینمای مستند را فرزند ناخلف سینما و ژانری فاقد مخاطب عمومی در نظر گرفتهاند. این درحالیستکه در خارج از مرزهای کشور، سینمای مستند را سینمای حیاتی برای جامعه و تاثیرگذار میدانند. با توجه به این دیدگاه در استان، کمترین هزینه و توجه به هنرمندان فعال در سینمای مستند میشود. بهعنوان نمونه میتوان به تعطیل شدن جلسات پخش فیلم مستند با عنوان «به تماشای مستند» که در سینما مهتاب صورت میگرفت، اشاره کرد. اتفاقی که پس از برگزاری ۵۰ جلسه پخش و نقد و بررسی با حضور کارگردان و عوامل فیلم و دعوت از مستندسازان مطرح کشوری به استان و در فضایی که با استقبال مخاطبان روبهرو بودیم تنها و تنها بهدلیل نداشتن بودجه ۲۰ میلیونی در سال برای پخش فیلم مستند، آن هم هزینهای که صرفا برای کرایه سالن سینما، دعوت از مهمان، پذیرایی و… استفاده میشد، روی داد. این درحالی بود که در این ۵۰ جلسه هیچ مسوول و مقام فرهنگی شهر پا به سینما نگذاشت، اما برای «روز قزوین» دهها برابر این بودجه صرف برگزاری جشنها و جشنوارههای موازی میشود.
سید محمد حسین زرآبادی