اطلاعیه

  • امروز : یکشنبه - ۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 20 - شوال - 1445
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
6
پرونده ای که فرجام خوش یافت

گریز از دار هفت سال پس از شلیک مرگبار

  • کد خبر : 1004
  • 10 دسامبر 2013 - 15:09
گریز از دار هفت سال پس از شلیک مرگبار
فروردین امروز – با رضایت زنی که پسرش توسط پسر برادرشوهرش کشته‌ شده ‌بود محکوم به قصاص، هفت‌سال پس از  وقوع جنایت از طناب دار گریخت.

ماموران پلیس قزوین تابستان سال۸۵ در جریان قتل نوجوانی ۱۶ساله قرار گرفتند که با ضرب گلوله‌ به قتل رسیده ‌بود. وقتی ماموران به بیمارستان رسیدند، پرستاران اعلام کردند هنگامی‌که پسر نوجوان را به بیمارستان آوردند او فوت کرده بود و کاری نمی‌شد برایش انجام داد. خانواده پویان – مقتول- به ماموران گفتند نمی‌دانند این حادثه چطور اتفاق افتاده ‌است و پسر دیگرشان، پدرام، به آنها خبر داده که پویان تیر خورده ‌است.
وقتی پدرام مورد بازجویی قرار گرفت، گفت ضارب پسرعمویش شهرام است. او گفت: «ما در باغ‌ بودیم و در اتاقک نشسته ‌بودیم. پویان و شهرام با هم جر‌وبحث کردند و شهرام خیلی ناراحت شد. او با عصبانیت بیرون رفت و سلاحی ‌شکاری را که پدرمان برای ما خریده ‌بود برداشت و دوباره به اتاقک ما آمد، آن را روی شقیقه برادرم گذاشت من به شهرام گفتم این کار را نکن، اما توجهی نکرد و با عصبانیت به پویان گفت می‌خواهی بزنمت؟ پویان هم عصبانی بود و گفت اگر جرات داری بزن. یکدفعه شهرام ماشه را چکاند و خون همه جا پخش شد.
شهرام که خیلی ترسیده ‌بود فرار کرد من هم برادرم را به‌سختی به کنار جاده بردم و همراه موتورسوار گذری او را به بیمارستان رساندیم. وقتی او را به اتاق معاینه بردند موضوع را به پدر و مادرم خبر دادم، چنددقیقه بعد یکی از پرستاران آمد و گفت قلب برادرت از حرکت ایستاده و دیگر نمی‌شود کاری برایش انجام داد.  در حالی‌که پلیس تحقیقات خود را برای دستگیری شهرام آغاز کرده بود بررسی درباره اینکه سلاح از کجا آمده است آغاز شد. این سوال را پدر مقتول پاسخ داد.
او گفت: «مدتی قبل با برادرم باغی خریدیم و به‌صورت مشارکتی از این باغ استفاده می‌کردیم. وقتی فصل برداشت محصول شد من دو پسرم را به باغ می‌فرستادم تا کمک پسرعمویشان شهرام باشند. آنها رابطه دوستانه‌ای با هم داشتند. چون مجبور بودند در این مدت در باغ بمانند و حیوانات وحشی هم در آن اطراف زیاد بود با برادرم تصمیم گرفتیم برایشان سلاح شکاری بخریم تا از خودشان دفاع کنند. ما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم چنین اتفاقی بیفتد.»
پلیس یک روز بعد از قتل مخفیگاه شهرام را شناسایی و او را بازداشت کرد. شهرام همان لحظات ابتدایی به قتل اعتراف کرد و گفت: «قصدم کشتن پویان نبود. من خیلی دوستش داشتم. ما با هم رفیق بودیم و چون هم‌سن‌وسال بودیم خیلی جاها با هم می‌رفتیم. آن روز هم دعوای ما از شوخی شروع شد. او مرا زد و من هم عصبانی شدم و فقط می‌خواستم بترسانمش به همین دلیل هم سلاح را آوردم. دستم روی ماشه ‌بود می‌خواستم ادای چکاندن ماشه را در بیاورم تا پویان بترسد که این اتفاق افتاد. من از کارم خیلی پشیمان هستم.»

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=1004

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.