مستند پرترهای از «حسینعلی خان رشوند سرداری» معروف به «خان باباخان»، آخرین خان از خاندان رشوند که در سالهای نه چندان دور در بخشهایی از منطقه الموت قزوین حکمرانی میکردند. به بهانه این موفقیت، پای حرفهای «گل اندام صفری»، کارگردان «خان آخر» نشستیم؛
چه شد که از قصه نویسی به فیلم سازی روی آوردید، آن هم فیلم مستند!
– من از فضای داستان وارد فضای روزنامهنگاری شدم، شما خودتان روزنامهنگار هستید و میدانید که این فضا میطلبد که دقیقتر به زندگی آدمها نگاه کنید. چه زمانی که داستان مینوشتم و چه زمانی که وارد کار روزنامهنگاری شدم، بیشتر به دنبال فضای واقعی زندگی آدمها بودم. زمانی که در سال۸۷، «نامه قزوین» تعطیل شد به عنوان روزنامهنگاری که کارش را رها میکند، خلائی را احساس میکردم و در این شرایط، کاملا اتفاقی از طریق دوستانی که به کارگاه فیلمنامه نویسی انجمن سینمای جوان میرفتند، وارد کار سینما شدم. در واقع این کارگاه، فرصتی بود که من به خودم آمدم و حس کردم اینجا، فضای خوبی برای پر کردن همان خلاء هست و زبان سینما، زبان گویاتری است برای پرداختن به دغدغههای انسانی که داشتم.
اولین فیلمتان را کی ساختید؟
– فیلم اولم یک کار داستانی بود به نام «گلهای زیر شیروانی» که سال۸۹ ساختم. فیلم دومم را هم سال بعد ساختم و کم کم با توجه به سوژههایی که در ذهن داشتم به نظرم آمد فیلم مستند نسبت به فیلم داستانی، از زبان گویاتر و گستردهای برای پرداختن به سوژههایم برخوردار است و همین هم شد که وارد کار مستند شدم.
این شخصیت، از این جهت که الموتی بود، سوژه اولین کار مستندتان شد، یا موضوع دیگری مطرح بود؟
– البته خان بابا، اولین سوژه من نبود اما، در اولویت دغدغههایم قرار داشت. من حدود ۱۰سال پیش که خان بابا را دیدم، سوالاتی درباره او و گذشتهاش، برایم مطرح بود. بحث ساختن مستند که مطرح شد، فرصت مناسبی یافتم تا به جای اینکه داستانی در باره او بنویسم یا کتابی در مورد زندگیاش، به شخصیت خان بابا در یک فیلم مستند بپردازم.
خان بابا، شخصیتی است که گیرایی فوقالعاده ای دارد و به نظر میرسد بیش از آنکه شما در فیلمتان تاثیرگذار محوری برای پرداختن به این شخصیت باشید، این قدرت جاذبه او و شیفتگی شما است که کار را پیش میبرد.
– دقیقا همینطور است. در واقع یکی از دلایل موفقیت فیلم، به خاطر جذابیت شخصیت خان بابا بود که اگر شخصیت دیگری که این جذابیت را نداشت، سوژه کار ما بود، شاید موفق نمیشدیم. جذابیت این شخصیت آنچنان است که از همان روز که کار فیلم شروع شد تا حالا، من هر دو روز، به خان بابا سر می زنم و مثل پدربزرگم شدهاند. البته این نکته را هم اضافه کنم؛ از روز اولی که تصمیم گرفتیم این فیلم را بسازیم و برای ضبط به خانه خان بابا رفتیم، این جذابیت، به طور کامل شکل نگرفته بود و چیزی که تصور میکنم باعث شد تا شخصیت واقعی خان بابا بروز کند، صمیمیت و رابطهای بود که با گروه پیدا کرد و شاید اگر فیلمسازی بود که رفتار رسمی داشت و یا دچار تعارف و رودربایستی بود، این جذابیت هرگز امکان ظهور نمییافت و نکته دیگر هم اینکه، کار با این شخصیت، با وجود این جذابیت، سختیهای خاص خودش را هم داشت؛ در فیلم، قرار بود سکانسی باشد که به شکارچی بودن خان بابا هم بپردازیم، این سکانس که خان بابا، کلاه شکار بر سر دارد و کمدش را باز میکند و با نشان دادن تفنگهایش، توضیح میدهد که چگونه برای شکار به الموت میرفته است، به خاطر آماده نبودن نور و ریخت و پاش داخل خانه، آنگونه که مورد نظر بود، از کار در نیامد. روز بعد، به خان بابا گفتم میشود شما این صحنه را تکرار کنید که او حاضر نشد و این بر میگشت به همان خوی خانی که هنوز در خان بابا وجود دارد. به همین خاطر، روی حرف این شخصیت، نمیشد خیلی حرف زد. درست است که من کارگردان فیلم بودم، اما جاهایی هم بود که کارگردان کار، خان بابا بود.
موضوع فیلم، گرچه پرداختن به یک شخصیت است، اما به گونهای بازخوانی نظام ارباب و رعیتی و بحث اصلاحات ارضی، از زبان خان بابا است که به لحاظ تاریخی، خیلی هم با واقعیت منطبق نیست. چقدر در باره موضوع فیلم، تحقیق کردید.
– از همان موقع که تصمیم به این کار گرفتم، کتابها و منابعی که چه درباره این خاندان بود مانند «مجمل رشوند» و چه درباره تاریخ قزوین و همچنین مقالاتی درباره اصلاحات ارضی را مطالعه کردم، اما وقتی جلوتر رفتیم و روایت فیلم شکل گرفت، به این نتیجه رسیدم که صرفا به زندگی کنونی خان بابا و اتفاقی که قرار است بعد از سالها با برگشتن او به روستایی که خاندان او، خان آن منطقه بودند، میافتد بپردازیم. در واقع پرداختن به دغدغههای شخصی خان بابا و اینکه حالا که در قدرت نیست، توسط مردم فراموش شده است، برایم پررنگتر شد، تا توجه به رویدادهایی که سالیان پیش اتفاق افتاده است.
در فیلم، جای گفتار متن یا «نرشین» خالی است. شما شخصیت فیلم را از زبان خود او معرفی کردید و هیچ پیش زمینهای برای درگیر کردن ذهن مخاطب با پرتره موردنظرتان ایجاد نمیکنید. بهتر نبود با نرشین، خان بابا را معرفی میکردید و یا برخی مسایل که از زبان وی مطرح میشود و با واقعیتهای تاریخی منطبق نیست، اصلاح میشد؟
– نریشنی با صدای خودم تهیه شد و روی فیلم گذاشتیم که چرا به دنبال این سوژه رفتهام یا توضیحی درباره اصلاحات ارضی و اینکه چه حسی داشتم وقتی خان بابا را پس از سالها، به روستا بردیم. منتها بعد از اینکه نرشین روی فیلم گذاشته شد به نظرم رسید که نرشین، همان چیزهایی را میگوید که در فیلم میبینیم و از آنجا که در سینما، تا آنجا که ممکن است باید از زبان تصویر استفاده کرد و نه گفتار، نرشین را حذف کردم تا بیننده با خان بابا همراه شود و خودش، این شخصیت را آنگونه که میخواهد، بیابد.
جرقه کار بعدی در ذهنتان زده شده؟
– بله. خیلی وقت هست که فکر میکنم برای کار بعدیام. باز هم به الموت برگردم و درباره زنان و دختران الموتی مستندی بسازم.
و حرف آخرتان …
– در اینجا با سپاس از شما که زمینه این گفتگو را فراهم کردید، لازم میدانم از آقای لطفی که ما را راهنمایی کردند و از دوستم، ترانه کجینه بافت که به عنوان دستیار کارگردان، پا به پای من آمدند و همه عوامل فیلم تشکر کنم.
حسن سلیمانی