اطلاعیه

  • امروز : دوشنبه - ۱۰ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 21 - شوال - 1445
  • برابر با : Monday - 29 April - 2024
6

دردهای آنانی که «دیوانه»شان می‌خوانیم

  • کد خبر : 921
  • 27 نوامبر 2013 - 14:42
دردهای آنانی که «دیوانه»شان می‌خوانیم
بیماران ذهنی در کنار رنج بیماری خود از تحقیر و تمسخر برخی شهروندان درمانده شده اند که بی شک درک موقعیت و وضعیت آنان می‌تواند به کاهش اضطراب‌ها و نگرانی خانواده‌هایشان کمک کند.

سال‌ها پیش گوشه و کنار شهر، جولانگاه کسانی بود که مردم آنان را «دیوانه» می‌خواندند و تافته ای جدا بافته از سایر شهروندان می‌دانستند، اما امروز اگرچه، دیگر بیماران ذهنی مانند گذشته در محلات و خیابان‌های قزوین رها نیستند، ولی باورهای غلط در نحوه برخورد با آنها همچنان باقی مانده است و مردم هنوز نمی‌توانند تفاوت یک فرد شیزوفرنیک که مبتلا به اختلالات خطرناک است را با افراد مبتلا به اختلالات عصبی و عقب ماندگان ذهنیِ بی خطر تشخیص دهند. افرادی که از مشکلات بی شماری رنج می‌برند، اما متاسفانه به دلیل شرایط فیزیکی و ذهنی که دارند هرگز قادر به بیان محدودیت‌ها و آسیب‌هایی که به آنها وارد می‌شود، نیستند و مشکلات خانواده‌هایشان به حدی زیاد است که یک گزارش محدود، ظرفیت آشکارسازی و واکاوی همه آنها را ندارد با این حال آنچه در این گزارش می‌آید نگاهی گذراست به مشکلات اجتماعی بیماران ذهنی در قزوین، که از قضا یکی از مهم ترین مشکلات آنان به شمار می‌رود.

رنج بیماری یا درد تحقیر؟
سارا و سهراب حسین پور، خواهر و برادری از خانواده ای هستند که پدر، مبتلا به اختلال عصبی است، آنها در رابطه با علل بروز این بیماری در پدرشان می‌گویند: سال‌ها پیش وی در یکی از کارخانه‌های اطراف قزوین مشغول به کار بود که متاسفانه این واحد تولیدی با بروز بحران‌های اقتصادی، ورشکسته شد و پدرمان در ۴۵ سالگی بدون برخورداری از هیچ گونه حق بیمه و مزایا، بیکار شد.
آنها گفتند: پس از آن در بدترین شرایط مالی، مادر خانواده فوت کرد و چند ماه بعد نیز در نتیجه این فشارها و سایر مشقت‌های ریز و درشت زندگیِ، کارگر بیکار شده دچار اختلال عصبی شد، به گونه ای که گاهی الفاظ بی معنایی را فریاد می‌زند، بدنش دچار تشنج‌های عصبی می‌شود و استفراغ همراه با خون بالا می‌آورد به ویژه هنگامی که داروهایش به تاخیر می‌افتد، این عارضه تشدید می‌شود؛ اما وقتی که دارو مصرف می‌کند؛ تقریبا وضعیت آرامی دارد و حتی می‌تواند برخی از کارهای شخصی چون گردش، دیدار از خانواده آشنایان را به تنهایی انجام دهد.
خانواده حسین پور در رابطه با دشواری‌های نگهداری از پدری با این بیماری افزودند: تهیه دارو، ویزیت مدام دکتر از مسائلی است که باید رعایت شود که چندان سخت نیست؛ طبیعتا ما در هر شرایطی عاشق پدرمان هستیم، اما آنچه که در این بین برای ما و خانواده‌هایی شبیه به ما رنج آور است، برخوردهای زشتی است که جامعه با بیمارانی از نوع پدرمان دارد تا جایی که نگرانی‌ها بیش از آن که از اختلالات عصبی پدر و درمان آن باشد، از برخوردهای ناشایست برخی با او است.

«دیوانه» نامیدن بیماران ذهنی نشانه جهل افراد است
در این میان، الهام خلیلی کارشناس توانبخشی سازمان بهزیستی استان، با غیرعلمی دانستن صفت «دیوانه»، صحت انتصاب این عنوان به عقب ماندگان ذهنی،افراد مبتلا به اختلالات عصبی و موارد مشابه را کاملا نفی می‌کند و معتقد است؛ این صفت در گذشته از روی جهل مردم به بیماران اطلاق می‌شده است، اما امروزه که سطح آگاهی از موضوعاتی این چنینی افزایش یافته است دیگر دیوانه خواندن بیماران، نشانه جهل افراد است که جای تاسف دارد.
این کارشناس توانبخشی در تعریف عقب ماندگان ذهنی می‌گوید: این افراد کسانی هستند که در آزمون‌های استاندارد و علمی سنجش IQ در سطحی زیر متوسط قرار می‌گیرند.
فرهنگسازی مهم ترین راهکار
کارشناس توانبخشی سازمان بهزیستی فرهنگ سازی را یکی از راه‌های موثر در بهبود وضعیت بیماران ذهنی و افراد مبتلا به اختلالات ذهنی در سطح شهر می‌داند.
الهام خلیلی به جلسات مشاوره ای که میان کارشناسان بهزیستی و خانواده‌ها برقرار است، اشاره می‌کند و می‌گوید: از جمله مسائلی که در این جلسات مطرح می‌شود این است که خانواده‌ها می‌توانند با انجام پروسه‌های توانبخشی تا حدود زیادی بیمارانشان را بهبود بخشند و یا اینکه آنها را به وضعیت مناسب تری ارتقاء دهند.
وی می‌افزاید: نباید پنداشت که در مسیر اصلاح تصورات نادرست برخی در رابطه با بیماران ذهنی، فقط سازمان بهزیستی مسوول است بلکه بار اصلی این مسوولیت متوجه تمام شهروندان یک جامعه است؛ چرا که وظیفه انسانی هر فرد، هرگز قابل تفویض و تقلیل به یک سازمان صرف نیست و در این بین کافی است تا لحظاتی شهروندان خود را به جای خانواده‌های افراد بیمار تلقی کنند.

بیماران روانی را دریابیم
برخلاف تصور مردم، بیمار مبتلا به روان گسیختگی، لزوما بیمار خطرناکی نیست. ولی همان قدر ممکن است به افراد دیگر آسیب برساند که هر آدم دیگری احتمال دارد؛ اما نباید فراموش کرد که ۵۰ درصد افراد مبتلا به این بیماری حداقل یک‌بار اقدام به‌خودکشی می‌کنند؛ بنابراین ابتلا به این بیماری بیش از آنکه برای دیگران خطرناک باشد، برای خود آن فرد خطرآفرین است.
در برخورد با چنین بیماری مهم‌ترین نکته این است که درک کنیم او واقعا بیمار است و همان طور که یک بیمار جسمی ممکن است در بخش از بدن احساس درد داشته باشد، بیمار مبتلا به روان گسیختگی هم امکان دارد احساسات آنچنانی داشته باشد.
باید درک کنیم که این بیمار قصد آزار کسی را ندارد و سیر این بیماری به این ترتیب است که دوره‌های تشدید و بهبود دارد، به‌خصوص در دوره‌های تشدید بیماری، باید بیشتر مراقب بیمار بود و سعی کرد که با علائم بیماری کنار آمد. در این میان مردم هم وظیفه دارند با درک موقعیت این گونه بیماران آنها را در جامعه پذیرا باشند و با تحمل برخی رفتارهای غیر طبیعی این افراد، با گذشت و صبوری و همراهی و کمک به آنها از تشدید بیماری و بروز برخی رفتارهای پرخطر جلوگیری کنند.
فراموش نکنیم بیماران روانی هم انسان هستند و ما به عنوان یک انسان و نیز مسلمان، وظیفه ای اخلاقی در برابر همه انسانهای بی پناه داریم.
هاشم اللهیاری

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=921

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.