• با روی کارآمدن دولت روحانی، فضای سیاسی استان را چطور ارزیابی میکنید؟
براساس وعدههایی که در سطح کلان داده شده است، بعضی از نیروها و تشکلها، از خود تحرکی نشان دادهاند؛ اما اینکه در قالب شکل گیری احزاب و نهادهای مدنی به نتیجه مشخصی برسد،هنوز تغییرات منسجم و قانونمندو قابل ملموسی مشاهده نمیشود. با توجه به اینکه در دولت گذشته، فعالیت بسیاری از این تشکلها، متوقف شد ویا متوقف کردند؛ درحال حاضر، فضای سیاسی استان بیشتر درحالت امید و انتظار است.
• با این وجود به نظر میرسد که فعالان سیاسی هم در حال فرصت سوزی هستند؟
هنوز رخوت سالیان اخیر از بین نرفته است و نهادهای مدنی در حالت بیم و امید هستند؛ گرچه در زمان انتخابات، فعالیتهایی انجام گرفت؛ اما نباید انتظار داشت که آنها به صورت توفنده و سریع ظاهر شوند، چون نوع فرهنگ جامعه، از هم پاشیدگی فعالان سیاسی و اجتماعی در سالیان اخیر و نبود استقبال دولت کنونی تا به امروز، در بوجود آمدن این شرایط نقش داشته است. البته تحرکاتی با احتیاط در بدنه فعالان سیاسی انجام گرفته است. در واقع برای فعالیت اثرگذار و گسترده میبایست هم فعالان سیاسی و اجتماعی و هم دولت شرایط لازم را داشته باشند. دولت باید بسترهای قانونی را فراهم کند و ازنهادهای مدنی و احزابی که فعالیتشان متوقف شده است، دعوت کند. دولت با توجه به اولویتهای بین المللی که دارد، آنچنان در داخل، تمایل چندانی برای تغییر نشان نداده است. درست است که دولت روحانی، به مانند خاتمی، وعده توسعه سیاسی نداده؛ اما برای تامین حقوق شهروندی وعدههایی داده است. علائم بسیار اندک آن چون آزادی برخی از زندانیان سیاسی، بازگشایی خانه سینما و تغییراتی در دانشگاهها ظاهر شده؛ اما هنوز به یک رویه پایدار منجر نشده است. نباید این شرایط با دوران اصلاحات شبیه سازی شود، دست کم در کوتاه مدت؛ از این رو باید منتظر ماند.
• به گفته آقای قوامی، فعال سیاسی، «هیچ دورهای مانند امروز وحدت و انسجام نیروهای اصلاح طلب وجود نداشته»اصلاح طلبان چگونه میتوانند از این فرصت استفاده کنند تا شرایط هشت سال گذشته دوباره رقم نخورد؟
معتقدم، مجموعه عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، ساختار قدرت، مشکلات جامعه مدنی و همچنین نخبگانی که حول پروژه اصلاحات بودند، هرکدام در بوجود آمدن هشت سال پس از دوران خاتمی سهمی داشتند؛ البته یکی ازمشکلات مضمن جامعه ایران، به ویژه در سطح نخبگان؛ چه پوزیسیون، چه اپوزیسیون، عدم اجماع برسر مسائل اساسی جامعه است.با این همه جامعه ایستا نیست و با توجه به تجارب گذشته روبه جلو میرود؛ البته نباید این انتظار را از احزاب جامعه ای داشت که مانند جامعهای که به توسعه قابل قبول و با ثباتی رسیده است،به اجماع کامل برسند؛ درحالیکه هنوز جامعه در میانه گذاربه توسعه است، گرایشها و نیروهای مختلفی مسئولیت امور را برعهده دارند و تکلیف بسیاری از مسائل در مسیر توسعه روشن نشده است؛ در واقع ذات شرایط تاریخی ایران، این مسائل را بوجود آورده است. اما با واقع بینی، اندیشیدن به منافع کلان، حاکم کردن عقلانیت دربینش و تصمیمات و کسب تجربه از گذشته میتوان به یک اجماع قابل قبولی رسید؛ منتها زمان بر است.
• جبهه حامیان تدبیر و امید در استان قزوین درحال شکل گیری است، این جبهه چگونه میتواند در سطح استان موثر و قدرتمند ظاهر شود؟
اگرنهاد قدرت، معتقد به کاهش شکاف میان دولت و ملت است، بنابراینباید احزاب قدرتمندی وجود داشته باشد. جامعه ایرانی و به دنبال آن، استان ما، تجربه حزبی زیادی برای فعالیت اثر گذار و قانونی نداشته و ندارد؛ در نتیجه بیشتر تشکلها، در موسم انتخابات فعالیت میکنند؛ البته این رویه تازهای نیست و به دلایل تاریخی آن برمی گردد؛ اما با این وجود معتقدم در این شرایط با عقلانیت وبا آرامش میتوان فعالیت حزبی کرد. احزاب، در نظامهای انتخاباتی، دوقلوی پارلمان هستند. اگر میخواهیم شورای شهر و نهادهای تصمیمگیر قدرتمندی داشته باشیم باید از احزاب، تشکلها و نهادهای مدنی نیرومند و با شناسنامه روشن برخوردار باشیم و این امر جزبا ایجاد فضای امن میسر نیست. این درحالی است که در بسیاری از کشورها به احزاب حقوق میدهند؛ حتی رهبر حزب اپوزیسیون حقوق میگیرد.دولت این کشورها واقف است که اگر حزب رقیب در سطح قدرتمند ظاهر نشود، نمیتواند مطالبات مردم رابه یک برنامه مدون نمایدوبتواند بهطور قانونمند پیگیری کند؛ چون اپوزیسیون میخواهد بعدها درقالب یک پوزیسیون، دولت تشکیل دهد. هنوز ایران با این شرایط فاصله بسیاری دارد. در ایران، هنگام انتخابات، تعدادی دفتر ایجاد میشود تا گروهی از مردم رای بدهند وبعدبه خانه های خود برمیگردند واحتمالا نه مردم از این گونه فعالیت راضی هستند و نه نهادهای قدرت؛ البته دورههای محدودی احزاب نیم بند وجود داشتهاند که به دنبال آن بهارهای کوتاه مدتی بوجود آمده است.
• با این وجود،آینده را چطور پیش بینی میکنید؟
با همه این مسائل، معتقدم نباید جامعه ایران را با کشورهای سوئد و سوئیس مقایسه کرد؛ بلکه باید نسبت به منطقه و حتی خودمان ارزیابی شود. ما در یک تخته بند جغرافیایی قرار داریم که این سو عراق و آن سو افغانستان و سمت دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس حضور دارند که در واقع تخته بند تاریخی مارا نیز نشان می دهد. اگر خوب عمل کنیم، شبیه کشور ترکیه میشویم؛ اما اگر بد عمل کنیم، همانند کشور افغانستان میشویم؛ با این شرایط امیدوار هستم با توجه به پتانسیل موجود،مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، مطالبات انبار شده مدنی و تجربهای که جامعه ایرانی بدست آورده است، گرایش به سمت توسعه و دموکراسی کم کم برگشت ناپذیر میشود.
منیِژه زیرک