صحبتهای غلامحسین شیری، عضو اسبق شورای شهر قزوین در شصت و دومین نشست این شورا در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۱، حکایت از آماری مبنی بر میزان بالای افسردگی در استان قزوین داشت. همچنین جمشید عدالتیان، استاد دانشگاه و عضو هیات نمایندگان اتاق بازرگانی در مصاحبهاش با «خبرآنلاین» گفته است که بیشترین مصرف قرصهای ضد افسردگی در استانها مربوط به استان قزوین است.
اینگونه بود که «فروردین امروز» برای کسب آمارهای بیشتر، به علوم پزشکی، بهزیستی و دیگر سازمانهای مسئول برای کسب آمارهای دقیقتر رجوع کرد که هیچکدام از این سازمانها، ارائه این آمارها را مربوط به ارگانهای خود نمیدانستند و اضافه میکردند که در سازمان آنها، تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است. اما آمارهای سراسری، رتبه اول افسردگی قزوین را تصدیق میکنند.
محمدرضا جلالی، عضو هیات علمی روانشناسی دانشگاه بینالملل امام خمینی درباره علل افزایش افسردگی به فروردین امروز میگوید: افسردگی دلایل مختلفی دارد و باید این دلایل را دستهبندی کرد، برای مثال دلایل اجتماعی، مسائل فرهنگی، مشکلات معیشتی، نبود شادی و حتی مسئله شغل، سن و جنسیت نیز میتواند از عوال بروز افسردگی در فرد باشد.
او با اشاره به این نکته که افسردگی در زنان به مراتب بیشتر از مردان است، معتقد است: در زنان خلقیات غمگینانه بیشتر از مردان است و همچنین به دلیل تفاوت جایگاه زن در جامعه ما در مقایسه با مرد، خانمها دچار مشکلات شغلی و خانوادگی بیشتری میشوند. به طوری که حتی در آمارهای مربوط به خودکشی، زنان در جایگاه بالاتری قرار دارند. حتی اگر بخواهیم نگاه بومی داشته باشیم در بعضی روستاهای استان قزوین، ازدواج زودرس دخترها را میتوان از عواملی دانست که به افسردگی در بین زنان دامن میزند.
جلالی در مورد سن مبتلایان به افسردگی میافزاید: در جوانان سنین بین ۲۰ تا ۳۰ سال به دلیل بحرانهای عاطفی و مشکلات شغلی و…، و در میانسالان، سنین ۴۰ تا ۵۰ سال به علت پشت سر گذاشتن انگیزهها، نداشتن کامیابی، بازنشستگی و از دست دادن احترام و شان اجتماعیشان، بیشتر از سایران مبتلا به افسردگی میشوند.
محمدرضا جلالی با اشاره به این نکته که هر یک از این دلایل تنها با کمک دیگر دلایل و زمینه تعاملی میتواند موجب افسردگی شود، میگوید: در زمینه بومی نیز ما مشکلات فراوانی داریم. مثلا در زمینه نگاه به تاریخ، مردم قزوین تنها به خود میبالند، اما هنگام عمل کاری صورت نمیدهند و این در تمام زمینهها میتواند مصداق داشته باشد. یکی دیگر از دلایل بومی را شاید بتوان مهاجرپذیری زیاد استان و بهویژه شهر قزوین دانست که مردم قزوین در شهر خود احساس غریبگی میکنند. پس با کمی تعمق میتوان فهمید که یکی از مهمترین دلایل افسردگی، دلایل اجتماعی است.
تجویز نسخههای روانشناختی برای افزایش شادی ناممکن است
سیدمهدی اعتمادیفر، عضو هیات علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران در این مورد، در مصاحبه اختصاصی با فرودین امروز میگوید: افسردگی از جمله عوارض انسانی است که علاوه بر وجوه روانی، دارای ریشهها و پیامدهای اجتماعی نیز هست. از جمله ریشههای اجتماعی آن فضای کلی حاکم بر تعاملات انسانی در محیط شهری و خانوادگی است. هنگامی که کلیت فضای تعاملات اجتماعی پروبلماتیزه میشود، میتوان انتظار داشت که در ساحت فردی و روانی نیز افسردگی ایجاد میشود. بنابراین، تجویز نسخههای روانشناختی برای افزایش شادی در جامعه بدون توجه به فضای کلی تعاملات اجتماعی ناممکن است.
از جمله دلایل اصلی بروز این مشکلات اجتماعی و پروبلماتیزه شدن چنین فضایی، دوقطبی شدن آن در ساحات سیاسی- اجتماعی است. هنگامی که افراط و تفریط در این دو حوزه حاکم میشود، عمده تعاملات اجتماعی از وضعیت نرمال خود خارج شده و به دو سویه طیف متمایل میشود. همین امر منجر میشود که در روابط مختلف حتی در حین رانندگی یا برخورد با اعضای خانواده نیز افراد به دو سویه افراط یا تفریط گرایش پیدا میکنند و به راحتی عصبانی میشوند یا تلاش میکنند تا در برخی موقعیتها به جای واکنش منطقی، صرفاً از کنار آن عبور نمایند. بنابراین، در تحلیل مقوله افسردگی باید به شرایط کلی اجتماعی نیز توجه کرد.
او با تاکید بر این نکته که مشکلات معیشتی یکی دیگر از مهمترین دلایل افسردگی است خاطر نشان میکند: پیامدهای افسردگی در محدوده روانی و شخصی باقی نمانده و به بخش های دیگر اجتماع نیز سرایت میکند. این مشکلات گرچه تمامی طبقات اجتماعی را در بر میگیرد، اما بیشترین آثار خود را در طبقات پایین نشان خواهد داد.
اعتمادیفر در باره تاثیر اقلیم جقرافیایی میگوید: موقعیت جغرافیایی تأثیر حداقلی و زمینهای در بروز افسردگی دارد. به عنوان نمونه، نمیتوان گرما یا طاقتفرسا بودن وضعیت اقلیمی را لزوماً دلیلی بر تغییر روحیه روانی یا بروز عصبانیت یا افسردگی دانست. به عنوان نمونه، باوجود سختی آب و هوا در هندوستان و مصرف اغذیه تند، روحیه تعاملی در این اقلیم، متفاوت از آن چیزی است که شرایط اقلیمی آن اقتضا میکند.
شاید به گفته جلالی تنها کاری که میتوان برای افراد افسرده کرد این است که ما تحمل را در این افراد بالا ببریم و به فکر خدمات درمانی برای اینگونه افراد باشیم چون در دلایل آن نمیتوان تاثیر شگرفی گذاشت چون باید ساختارهای کلی اصلاح شود.
پدرام پذیره