خانم بهتویی ما کودک کار را بیشتر به عنوان کسانی که در خیابان و سر چهارراهها میبینیم میشناسیم، آیا کودکانی که تابستان در مغازهها کار میکنند هم کودک کار محسوب میشوند؟ اصلا تعریف مشخصی از کودک کار وجود دارد؟
طبق تعریف سازمان ملل، کودک کار، کودکی است که کاری که انجام میدهد به دوران کودکیاش و شخصیتش آسیب میزند، از تحصیل باز میدارد، عزت نفسش را میگیرد و مانع رشد آن کودک میشود. اما کودکی که در یک خانواده سالم زندگی میکند و در تابستان کار میکند ممکن است آن کار باعث رشد کودک بشود، کودک کار محسوب نمیشود مگر اینکه این کار صرفا برای کسب درآمد باشد و به تحصیل او آسیب بزند، مانع زندگی عادی او در دوران کودکی شود و شخصیتش را خرد کند. از طرفی بسیاری از دختران به خاطر فشار کار خانه مجبور به تَرک تحصیل میشوند و یا افت تحصیلی پیدا میکنند که به آن دختر نیز کودک کار گفته میشود.
اطلاع دارید که چه تعداد از کودکان کار در قزوین تحصیل میکنند و چه تعدادشان مجبور به ترک تحصیل شدهاند؟
حدود ۷۵ درصد از کودکان کاری که در مدرسه «پناه کودکان» هستند تحصیل میکنند و بقیه این کودکان یا اصلا تحصیل نکردهاند یا عقب افتادگی تحصیلی دارند. تعداد خیلی کمی از این کودکان به موازات سنشان درس میخوانند و خیلی از این کودکان در شرف ترک تحصیل هستند. از سوی دیگر بیشتر کودکان افغان اصلا مدرسه نرفتند.
معمولا محل زندگی این کودکان در کدام منقطه از شهر است؟ چه تعداد از آنها خانواده هم دارند؟
معمولا این کودکان در محله منتظری، نواب جنوبی، پشت مولوی، دوراه همدان و سعدی زندگی میکنند و بهخاطر خلاء قانونی که در مقوله کودکان کار در ایران داریم، بهزیستی وقتی این کودکان را جمعآوری میکند بعد از مدتی دوباره به خیابان باز میگردنند و بهزیستی میگوید، از نظر قانونی برای ما تعریف نشده که این کودکان را در کجا نگهداری کنیم و باید به یک سرپرست واگذار کنیم. اما بر اساس اصلاحیهای که به قانون زدند، کودکانی که قوم و خویشی دارند اگر اطرافیان کودک از نظر مالی امکان سرپرستی کودک را نداشته باشند، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان به سرپرست میدهند که کمک مالی برای سرپرست این کودک باشد، اما متأسفانه بعضیها این پول را میگرفتند و یک مدت این کودک را نگهداری میکردند و دوباره کودک را به خیابان میفرستادند که کودک دستگیر شود و از این راه کاسبی میکردند. بیشتر این کودکان از نظر وضعیت خانوادگی در شرایط بسیار بدی به سر میبرند و معمولا ۷ یا۸ بچه خانواده در یک اتاق زندگی میکنند و از نظر مالی واقعا در مضیقه هستند و تعداد زیادی از این کودکان سوءتغذیه دارند و نهاد خانواده هیچ نظارتی بر این کودکان ندارد. بعضی از این کودکان متأسفانه از هم سنهایشان زورگیری میکنند و حتی در کانون اصلاح و تربیت قزوین کودکی ۱۳ ساله که مرتکب قتل شده است، دیده میشود.
آیا آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در قزوین دارید؟
ما آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در قزوین نداریم و کار آماری هم در این زمینه انجام ندادهایم.
کدام سازمان مسوولیت پذیرش کودکان کار را دارد؟ و دولت چه حمایتی از NGOها کرده است؟
در واقع با این قانون ناقصی که وجود دارد هیچ نهادی مسوولیت پذیرش کامل این کودکان را نمیپذیرد، اما شهرداری باید این کودکان را جمعآوری کند و تحویل بهزیستی بدهد و بهزیستی هم متأسفانه بعد از ۲ روز این کودکان را دوباره در خیابان رها میکند و فقط یک گزارش نوشته میشود که تعدادی کودک کار جمعآوری و تحویل بهزیستی شد. بهزیستی هم میگوید ما این کودکان را مشاوره دادیم و به خانوادههایشان تحویل دادیم! متأسفانه قانون برای کودکان بدسرپرست قوانینی را مدون نکرده است که ارگانها و نهادها در قبال این کودکان چه کارهایی انجام دهند.
من فکر میکنم یکی از دلایلی که امسال بعد از این همه سال بهزیستی و میراث فرهنگی با ما همکاری میکنند این است که در شهرهای دیگر این NGOها واقعا خوب کار کردند و به همین دلیل بهزیستی در سال ۹۲ به موسسه پناه کودک پنج میلیون تومان کمک کرد.
بهزیستی به ما گفته است که روانشناس و مددکار در اختیار مدرسه قرار میدهد، اما این روانشناسان وحدت نظر ندارند و در یک مورد حتی یکی از این روانشناسان به ما میگفت، برای این کودکان قرص تجویز کردهام تا آرام شوند!
طبق تعریف سازمان ملل، کودک کار، کودکی است که کاری که انجام میدهد به دوران کودکیاش و شخصیتش آسیب میزند، از تحصیل باز میدارد، عزت نفسش را میگیرد و مانع رشد آن کودک میشود. اما کودکی که در یک خانواده سالم زندگی میکند و در تابستان کار میکند ممکن است آن کار باعث رشد کودک بشود، کودک کار محسوب نمیشود مگر اینکه این کار صرفا برای کسب درآمد باشد و به تحصیل او آسیب بزند، مانع زندگی عادی او در دوران کودکی شود و شخصیتش را خرد کند. از طرفی بسیاری از دختران به خاطر فشار کار خانه مجبور به تَرک تحصیل میشوند و یا افت تحصیلی پیدا میکنند که به آن دختر نیز کودک کار گفته میشود.
اطلاع دارید که چه تعداد از کودکان کار در قزوین تحصیل میکنند و چه تعدادشان مجبور به ترک تحصیل شدهاند؟
حدود ۷۵ درصد از کودکان کاری که در مدرسه «پناه کودکان» هستند تحصیل میکنند و بقیه این کودکان یا اصلا تحصیل نکردهاند یا عقب افتادگی تحصیلی دارند. تعداد خیلی کمی از این کودکان به موازات سنشان درس میخوانند و خیلی از این کودکان در شرف ترک تحصیل هستند. از سوی دیگر بیشتر کودکان افغان اصلا مدرسه نرفتند.
معمولا محل زندگی این کودکان در کدام منقطه از شهر است؟ چه تعداد از آنها خانواده هم دارند؟
معمولا این کودکان در محله منتظری، نواب جنوبی، پشت مولوی، دوراه همدان و سعدی زندگی میکنند و بهخاطر خلاء قانونی که در مقوله کودکان کار در ایران داریم، بهزیستی وقتی این کودکان را جمعآوری میکند بعد از مدتی دوباره به خیابان باز میگردنند و بهزیستی میگوید، از نظر قانونی برای ما تعریف نشده که این کودکان را در کجا نگهداری کنیم و باید به یک سرپرست واگذار کنیم. اما بر اساس اصلاحیهای که به قانون زدند، کودکانی که قوم و خویشی دارند اگر اطرافیان کودک از نظر مالی امکان سرپرستی کودک را نداشته باشند، حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان به سرپرست میدهند که کمک مالی برای سرپرست این کودک باشد، اما متأسفانه بعضیها این پول را میگرفتند و یک مدت این کودک را نگهداری میکردند و دوباره کودک را به خیابان میفرستادند که کودک دستگیر شود و از این راه کاسبی میکردند. بیشتر این کودکان از نظر وضعیت خانوادگی در شرایط بسیار بدی به سر میبرند و معمولا ۷ یا۸ بچه خانواده در یک اتاق زندگی میکنند و از نظر مالی واقعا در مضیقه هستند و تعداد زیادی از این کودکان سوءتغذیه دارند و نهاد خانواده هیچ نظارتی بر این کودکان ندارد. بعضی از این کودکان متأسفانه از هم سنهایشان زورگیری میکنند و حتی در کانون اصلاح و تربیت قزوین کودکی ۱۳ ساله که مرتکب قتل شده است، دیده میشود.
آیا آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در قزوین دارید؟
ما آمار دقیقی از تعداد کودکان کار در قزوین نداریم و کار آماری هم در این زمینه انجام ندادهایم.
کدام سازمان مسوولیت پذیرش کودکان کار را دارد؟ و دولت چه حمایتی از NGOها کرده است؟
در واقع با این قانون ناقصی که وجود دارد هیچ نهادی مسوولیت پذیرش کامل این کودکان را نمیپذیرد، اما شهرداری باید این کودکان را جمعآوری کند و تحویل بهزیستی بدهد و بهزیستی هم متأسفانه بعد از ۲ روز این کودکان را دوباره در خیابان رها میکند و فقط یک گزارش نوشته میشود که تعدادی کودک کار جمعآوری و تحویل بهزیستی شد. بهزیستی هم میگوید ما این کودکان را مشاوره دادیم و به خانوادههایشان تحویل دادیم! متأسفانه قانون برای کودکان بدسرپرست قوانینی را مدون نکرده است که ارگانها و نهادها در قبال این کودکان چه کارهایی انجام دهند.
من فکر میکنم یکی از دلایلی که امسال بعد از این همه سال بهزیستی و میراث فرهنگی با ما همکاری میکنند این است که در شهرهای دیگر این NGOها واقعا خوب کار کردند و به همین دلیل بهزیستی در سال ۹۲ به موسسه پناه کودک پنج میلیون تومان کمک کرد.
بهزیستی به ما گفته است که روانشناس و مددکار در اختیار مدرسه قرار میدهد، اما این روانشناسان وحدت نظر ندارند و در یک مورد حتی یکی از این روانشناسان به ما میگفت، برای این کودکان قرص تجویز کردهام تا آرام شوند!
امیر کاکایی