نتایج انتخابات شورای شهر و روستا را که خودتان یکی از نامزدهای آن در قزوین بودید، چطور تحلیل میکنید؟
اگر شورا وسیله و مکانی برای رسیدن برخی افراد به قدرت و ثروت و شهرت باشد اصلا وجود نداشته باشد بهتر است، زیرا شورا شرح وظایف خاصی دارد و در رأس آنها مشارکت دادن مردم در مدیریت و تصمیم گیری شهر و روستاست. یعنی شورا باید ابزاری برای حل مشکلات مردم باشد نه نردبانی برای بالا رفتن از دوش مردم. فکر میکنم شوراهای شهر و روستا هنوز به پختگی لازم نرسیده اند تا به ایفای وظیفه اصلی خود یعنی مدیریت یکپارچه شهری بپردازند و این موضوع زمان میبرد تا جا بیفتد.
شما برای چندمین بار متوالی در انتخابات قزوین قابلیتهای خود را ارایه کردید و رای نیاوردید. دلیل این همه انگیزه چه بوده است؟
من هزینه ام را سال ۸۶ به خاطر حمایت از کارگرانی که حقوق نگرفته بودند، داده ام و این هزینه به راحتی قابل جبران نیست؛ ولی چون اعتقاد دارم کار درستی است، علی رغم همه ناملایمات و کم لطفیها در صحنه هستم و خواهم بود. هدفم این است که به توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شهر کمک شود. افراد مستقل از جریانهای قدرت و ثروت بیایند، اگر مردم کم میل بودند، که رای نمیدهند و اگر مایل بودند که رای میدهند و در خدمتشان خواهیم بود.
شما را بیشتر به خاطر نقشتان در صنایع نساجی استان میشناسند. وضع کنونی صنعت نساجی قزوین در چه سطحی است و کجا قرار داریم؟
ابرکارخانههای عظیمی مثل فرنخ و مه نخ و پوشینهبافت در بدترین شرایط جنگ هم با تعداد ۲-۳ هزار کارگر در حال کار بوده اند. داخل این کارخانهها کتابخانه، مهدکودک و… بوده و حداکثر نیازهای کارگران در آنها تامین میشده است. شهر صنعتی قزوین از اولین و پیشروترین قطبهای نساجی مدرن ایران بود، اما امروز میبینیم که بیشتر این شرکتها در سراشیبی افتادهاند.
در سالهای اخیر سرمایهگذاریهایی شد، اما کسی به مسایل جنبی تولید توجه نکرد؛ اینکه آیا میتوان این محصول را با این قیمت در این بازار فروخت؟ آیا واقعا سوددهی دارد؟
متاسفانه در چندسال گذشته شعارهای زیادی در حمایت از صنعت داده شد؛ اما عملا حمایت خاصی انجام نشده است؛ مثلا قرار بود سهمی از هدفمندی یارانهها به بخش صنعت اختصاص داده شود تا چتری برای حمایت از صنعتگران باشد، اما چیزی پرداخت نشد و اهالی صنعت مجبور شدند برای کاهش هزینهها، شرکتهای خود را ببندند یا کارگرها را اخراج کنند.
اکنون بیشتر کارخانههایی که سرپا هستند، فقط به بقای خود فکر میکنند و به همین دلیل مجبور میشوند کارگرهای شان را به صورت فصلی بگیرند. البته این روزها با امید و تثبیت قیمتی که به وجود آمده جای امیدواری برای احیای این صنایع اشتغالزا وجود دارد، زیرا در یکی دو هفته اخیر تقاضاهای زیادی برای سرمایه گذاری داشته ایم و اگر در دولت جدید دست سرمایهگذاران را بگیرند، میتوان به آینده خوشبین بود.
اگر شورا وسیله و مکانی برای رسیدن برخی افراد به قدرت و ثروت و شهرت باشد اصلا وجود نداشته باشد بهتر است، زیرا شورا شرح وظایف خاصی دارد و در رأس آنها مشارکت دادن مردم در مدیریت و تصمیم گیری شهر و روستاست. یعنی شورا باید ابزاری برای حل مشکلات مردم باشد نه نردبانی برای بالا رفتن از دوش مردم. فکر میکنم شوراهای شهر و روستا هنوز به پختگی لازم نرسیده اند تا به ایفای وظیفه اصلی خود یعنی مدیریت یکپارچه شهری بپردازند و این موضوع زمان میبرد تا جا بیفتد.
شما برای چندمین بار متوالی در انتخابات قزوین قابلیتهای خود را ارایه کردید و رای نیاوردید. دلیل این همه انگیزه چه بوده است؟
من هزینه ام را سال ۸۶ به خاطر حمایت از کارگرانی که حقوق نگرفته بودند، داده ام و این هزینه به راحتی قابل جبران نیست؛ ولی چون اعتقاد دارم کار درستی است، علی رغم همه ناملایمات و کم لطفیها در صحنه هستم و خواهم بود. هدفم این است که به توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شهر کمک شود. افراد مستقل از جریانهای قدرت و ثروت بیایند، اگر مردم کم میل بودند، که رای نمیدهند و اگر مایل بودند که رای میدهند و در خدمتشان خواهیم بود.
شما را بیشتر به خاطر نقشتان در صنایع نساجی استان میشناسند. وضع کنونی صنعت نساجی قزوین در چه سطحی است و کجا قرار داریم؟
ابرکارخانههای عظیمی مثل فرنخ و مه نخ و پوشینهبافت در بدترین شرایط جنگ هم با تعداد ۲-۳ هزار کارگر در حال کار بوده اند. داخل این کارخانهها کتابخانه، مهدکودک و… بوده و حداکثر نیازهای کارگران در آنها تامین میشده است. شهر صنعتی قزوین از اولین و پیشروترین قطبهای نساجی مدرن ایران بود، اما امروز میبینیم که بیشتر این شرکتها در سراشیبی افتادهاند.
در سالهای اخیر سرمایهگذاریهایی شد، اما کسی به مسایل جنبی تولید توجه نکرد؛ اینکه آیا میتوان این محصول را با این قیمت در این بازار فروخت؟ آیا واقعا سوددهی دارد؟
متاسفانه در چندسال گذشته شعارهای زیادی در حمایت از صنعت داده شد؛ اما عملا حمایت خاصی انجام نشده است؛ مثلا قرار بود سهمی از هدفمندی یارانهها به بخش صنعت اختصاص داده شود تا چتری برای حمایت از صنعتگران باشد، اما چیزی پرداخت نشد و اهالی صنعت مجبور شدند برای کاهش هزینهها، شرکتهای خود را ببندند یا کارگرها را اخراج کنند.
اکنون بیشتر کارخانههایی که سرپا هستند، فقط به بقای خود فکر میکنند و به همین دلیل مجبور میشوند کارگرهای شان را به صورت فصلی بگیرند. البته این روزها با امید و تثبیت قیمتی که به وجود آمده جای امیدواری برای احیای این صنایع اشتغالزا وجود دارد، زیرا در یکی دو هفته اخیر تقاضاهای زیادی برای سرمایه گذاری داشته ایم و اگر در دولت جدید دست سرمایهگذاران را بگیرند، میتوان به آینده خوشبین بود.