او درنیمه دوم دهه هشتاد، سرپرستی نویسندگان مجموعه عروسکی «آفتابگردان» را بر عهده داشته و در دهه نود موفق شده است مجموعه «ارونهماد» را بسازد که مستندی است پیرامون قوم تات. این هنرمند همشهری، سال گذشته مستند «شارستان» را به همراه عباس تورجفرد ساخت که نویسندگی، تحقیق و کارگردانی آن مشترک بود. شارستان در جشنواره ملی «یادگار» مورد تقدیر قرار گرفت و هماکنون بخش بلند این مستند در دست تدوین است تا از سیمای مرکز قزوین پخش شود. آن چه میخوانید ماحصل گفتوگو با این مستندساز اهل ادبیات قزوینی است.
– با این سوال آغاز کنیم که جدیترین تلاش شما در عرصه مستند، با کدام فیلم آغاز شد؟
از نیمه دهه هشتاد ساخت مستندی را شروع کردیم که فرآیند ساخت یک چنگ باستانی را به تصویر میکشید. این ساز چند هزار ساله توسط سیفاله شاکری بازسازی شده بود. به این ترتیب کار تصویربرداری ما در محل کارگاه ایشان در آبانبار حکیم آغاز شد. این کار ممارست زیادی را میطلبید. در جهان سحرآمیزی در اعماق که با موسیقی، نور و تاریکی و دانش، آمیخته بود. من ۵سال همراه دوستانم رفتوآمد در این فضا میکردم؛ چه با دوربین و چه با چشمان مسلح و آنجا درسهای زیادی برای من داشت.
– بیشتر علاقهمند به ساخت مستند تاریخی هستید؟
برخلاف تصور، من علاقمند به مستندسازی در همهی زمینهها هستم. شاید دلیلش این باشد که در مطالعه حریص هستم و به یک حوزه مطالعاتی بسنده نمیکنم؛ از ادبیات گرفته تا تاریخ، روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه، حکمت و غیره همچنین به صورت آماتور مطالعاتی هم در مورد نجوم و علوم و فنون دارم؛ ولی در نهایت شیفته ادبیات هستم. وقتی ادبیات کلاسیک میخوانید متونی دارید که برای خواندن جذاب هستند. این متون میتوانند طب کلاسیک باشند مثل ذخیره خوارزمشاهی (که نثر بسیار زیبایی دارد و صرف نظر از دانش پزشکی متن ارزشمندی برای شناخت لغات اصیل فارسی است) و یا میتوانید تاریخ بیهقی بخوانید که فارغ از بیان شاهکار حوادث تاریخی، یک متن بینظیر است.
در مستند همانقدر که دوست دارم مستند حیاتوحش بسازم و یا خارج از جو زمین بشوم و درباره عطارد و زحل مستند بسازم، به تاریخ هم علاقمندم! البته ناگفته نماند چون به بحث هویت انسانی خودم میاندیشم و دغدغه فهم این هویت را دارم و این هویت با فهم تاریخ در هم آمیخته، بله باید بگویم به ساخت مستند تاریخی علاقهای ویژه دارم.
– سختترین بخش ساخت یک اثر مستند چه مرحلهای است؟
کمبود بودجه مهمترین و سختترین بخش در ساخت یک مستند تاریخی است. از طرفی شما در ساخت تمامی مستندها نیازمند یک زمان مفید هستید؛ ولی وقتی صحبت از مستندی میشود که اسم تاریخی بودن را یدک میکشد، طبیعی است که به زمان بیشتری نیاز دارید.
برای مثال من برای ساخت مستند «شارستان» (خیابان مولوی) بیشتر از هزار کتاب را بررسی کردم. کتابهای دوره قاجار و صفوی، کتابهای جغرافیایی، تاریخی، ادبی و غیره را مطالعه کردم تا نام قزوین را ردیابی کنم که ردپای خیابان مولوی و آنچه به بناها و رجال و وقایع روی داده در آن و در کل شهر است را از دست ندهم. اما زمانی که باید همهی این اطلاعات را در یک فیلم خلاصه کنم، با «عرقریزان روح» فالکنر روبرو میشوم. همتراز کردن ظرف و مظروف گاهی بسیار فرساینده است. ضمن این که ما در بخش تحقیق این پروژه فرآیندی گروهی و تیمی را پشت سر گذاشتیم و جلسات متعددی در گروه کارگردانی و تهیه داشتیم ودر این طور مواقع جمع کردن سلیقههای مختلف بسیار سخت است.
– در ساخت مستند «شارستان» با چالش خاصی مواجه شدید؟
چالش ما این بود که ابتدا دوره تاریخی طولانی هزارساله را برای کار درنظر گرفتیم. هرچه پیشتر رفتیم با وسعت اطلاعات و وسعت ابهامها روبهرو شدیم. خیابان مولوی دورههای تاریخی ممتازی را پشت سر گذاشته، گنجی از بناهای تاریخی بر فراز زمین و مدفون در دل خاک را در دل خود نهفته دارد. محلهای است که در زمان صفوی و قاجار دوران باشکوهی داشته است. در امتداد رودخانه بازار بوده است و از سیل و خرابیهای بسیاری رنج برده. همچنین در جوار بازار بوده و این امر بر رونق و شکوه آن افزوده است. مدارس علمی بسیار و بزرگان و وقایع بسیاری را در خود دیده است. مثل همه محلات قدیمی قزوین از فرهنگ عامهی ویژهای برخوردار است.
این خیابان، وقایع دو جنگ جهانی و خرابیهای شبه مدرنیزاسیون پهلوی را دیده و با بحث توسعه ناموزون و اشتباه ۷۰-۸۰ساله دست و پنجه نرم کرده است. میبینید؟ این همه و بسیاری را که قلم گرفتیم: چگونه میتوان در هفتاد دقیقه به تصویر کشید؟ پس ناگزیر بودیم خوشهچین باشیم و آن چه را میتواند به بیننده کمک کند، در حد بضاعت فراهم کنیم تا متوجه شود با خیابان و محلههای مهمی روبهروست که تشویق شود و برود تحقیق کند و بر دانستههایش بیفزاید.
– در این مستند به افراد شاخص ساکن مولوی هم پرداختهاید؟
ما در این مستند با برشهای روایی بسیار کوتاه به شخصیتهایی مانند: آخوند ملاخلیلا، ملاملائکه، ملاصالح برغانی، ملاتقی برغانی(شهید ثالث) و شرح کوتاهی از بنای حسینیه امینیها، حمام حاجرحیم و غیره پرداختیم. همچنین شرحی کوتاه از بازار دوره صفوی و قاجار، برشی استعاری از دوره مشروطه و سپس دوران معاصر و روایت ویرانی محلهها و بحث توسعه ناموزون و پرغلط، خیابان کشیهای پرچالش و حاشیه دیروز و امروز و سوداگرانی را که پشت توسعه شهر پنهان شدهاند، در شارستان به تصویر درآوردهایم.
– تصور میکنید مستند «شارستان» چه حرف تازهای برای مخاطب داشته باشد؟
مستند خیابان مولوی یک چالش و یک انتخاب تازه و بحثبرانگیز بود برای برهم زدن ساختار مستندهای آرشیوی و تاریخی. ما با آفت مستندهایی با روایت خدایگونه روبهرو بودیم و هستیم؛ تلاش کردیم با انتخاب ساختاری متفاوت لحن بیانیِ تازهای را بیازماییم؛ هر جا لحن مستند جدی و فاخر میشد با رویکرد طنازانه، کار را به سمت دیگری سوق دادیم. البته ما در مستندهای خوبی مثل «تهران انار ندارد» این طنازی را با تاریخ تهران در بهترین وجه داشتهایم، اما ترکیب این طنازی با روایت تاریخی و افزودن برشهایی قصهوار و حفظ انسجام روایی و نگاه داشتن بیننده بسیار سخت بود و ما این ادعا را نداریم که کاملا در این امر موفق بودهایم.
اما کاری که در جشنواره یادگار پخش و از آن تقدیر شد، یک نسخه شتابزده بود که به خواست و دستور صداوسیما (صاحباثر) پخش شد و ما به عنوان سازنده اثر رضایت چندانی از آن نداریم. ضمن اینکه این اثر شتابزده باعث شد، تولید کامل شدهی مستند که در حال حاضر روی میز تدوین است با چالشهایی برای فصلبندی روایت و حفظ لحن و روایت روبهرو شود.
– و حرف آخر محمد بهنیا؟
باید در این فرصت از دوست عزیزم عباس تورجفرد که کارگردانی مشترک اثر را در کنار او تجربه کردم؛ بابک حسینیان تهیه کننده محترم و سرکار خانم صفری مجری طرح این کار تشکر و قدردانی کنم و برای حسن ختام از قول اقبال لاهوری بگویم: «گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم موج زخود رفته ای، تیز خرامید و گفت: هستم اگر می روم گر نروم نیستم».