بحران آب در استان قزوین، برخلاف ظاهر آرامش، اکنون در مرحلهای بحرانی قرار دارد. ذخایر آب زیرزمینی بهشدت کاهش یافته، فرونشست زمین شتاب گرفته و باغها و مزارع در خطر نابودی قرار گرفتهاند. با این حال، خطر نه فقط از کمبارشی و تغییر اقلیم، بلکه از تصمیماتی میآید که سهم قزوین از آب را به نفع پایتخت تغییر میدهد.
آبی که میرود، آرام اما واقعی
سد طالقان، یکی از منابع کلیدی تأمین آب استان قزوین، امروز به مسئلهای جدی برای فعالان محیط زیست و کشاورزان استان تبدیل شده است. اجرای طرح انتقال ۲۵۵میلیون مترمکعب آب از این سد به تهران، در حالیکه سهم مصوب قزوین ۳۱۵میلیون مترمکعب است، باعث شده تنها ۶۰میلیون مترمکعب آب برای این استان باقی بماند.
به گفته «عطاالله نوری»، رئیس کمیته مردمی آب استان قزوین، این انتقال، نهتنها برخلاف عدالت منطقهای بلکه برخلاف ظرفیتهای محیطی استان است: «با این شرایط، ذخیره ۱۰میلیارد مترمکعبی آبخوان دشت قزوین هر سال ۸۰۰ میلیون مترمکعب کاهش مییابد. یعنی حداکثر تا ده سال دیگر، دشت قزوین حتی برای شرب هم آبی نخواهد داشت.»
فرونشست، هشدار خاموش دشت
بر اساس گزارش سازمان زمینشناسی کشور، قزوین یکی از ۱۸استان درگیر با پدیده فرونشست زمین است. مناطق مرکزی و جنوبی استان از جمله محدودههای آبیک، تاکستان، بویینزهرا و حاشیه دشت قزوین از نواحی با ریسک بالای فرونشست شناسایی شدهاند.
کارشناسان هشدار دادهاند که فرونشست در دشت قزوین به بیش از ۶سانتیمتر در سال رسیده و اگر برداشت بیرویه آب ادامه یابد، در دهه آینده بخشی از این مناطق برای همیشه قابلیت کشاورزی را از دست خواهند داد.
سوءمدیریت، عامل پنهان بحران
«محمد الموتی»، فعال محیط زیست، یکی از ریشههای اصلی بحران را نه کاهش منابع طبیعی بلکه سوءمدیریت مزمن منابع آب عنوان میکند. «مردم قزوین بیش از یک دهه است که به اجرای طرح انتقال آب به قزوین از سد طالقان امید بستهاند. بخشی از پروژه اجرا شده، اما ادامه آن به دلیل عدم پیگیری متوقف شده است. در عوض، تهران برای بار دوم دست در سفره آبی قزوین کرده و آنرا به نفع خود برداشت میکند.»
از سوی دیگر، «محمود داوران»، دبیر شبکه تشکلهای محیط زیستی استان، میگوید: «کاهش حقآبه، معیشت ۲۰هزار کشاورز را تهدید میکند. دشت قزوین اگر بیآب شود، نهفقط زمینها، بلکه جامعه کشاورزی آن نیز از بین میرود.»
او پیشنهاد استفاده از پساب تصفیهشده تهران بهجای برداشت از منابع قزوین را ارائه داده و تأکید دارد که توازن توسعه در کشور باید بازتعریف شود.
میراثی در خطر نابودی
یکی از نمادهای تاریخی و طبیعی استان، باغستان سنتی قزوین است که با قدمتی چند صدساله، امروز در معرض خشکی قرار گرفته. «مرتضی تدین»، باغدار باسابقه، از کاهش بارندگی، برداشتهای غیرمجاز توسط ویلاسازان، و بیتوجهی نهادهای مسئول گلایه دارد: «اکثر باغداران برای حفظ نهالها به کشت پسته روی آوردهاند. اگر آب از منابع جایگزین مثل شاهرود تأمین نشود، باغستان از بین خواهد رفت و با آن، خنکای هوای شهر، پوشش گیاهی و اقتصاد منطقه نیز آسیب خواهد دید.»
صنعت، در خطر تشنگی
با کاهش شدید آب، تنها کشاورزی آسیب نمیبیند. «حسین رضاجو»، عضو هیئتمدیره تعاونی آببران استان، میگوید:
«اکنون فقط ۱۲درصد زمینهای استان زیر کشتاند. اگر وضعیت به همین شکل ادامه یابد، نهتنها کشاورزی، بلکه صنعت استان که وابسته به محصولات کشاورزی است نیز دچار بحران خواهد شد.»
قزوین دارای بیش از ۳۵۰۰واحد صنعتی فعال و ۲۰۰۰واحد در حال راهاندازی است که برای ادامه فعالیت خود به منابع آب پایدار نیاز دارند.
آمارهایی که بحران را تأیید میکنند
طبق گزارش شرکت آبفای استان، در حال حاضر ۱۲شهر و ۲۰۲روستای استان قزوین درگیر تنش آبی هستند.
«داراب بیرنوندی»، مدیرعامل این شرکت، میگوید: «۸۹درصد آب استان در بخش کشاورزی، ۶درصد در شرب و ۵درصد در صنعت مصرف میشود. نیمی از مشترکان شهری و ۶۲درصد از روستاییان بیش از الگوی مصرف استفاده میکنند.»
او ضمن تأکید بر حفر چاههای جدید، اجرای ۷۸پروژه آبرسانی و کاهش مصرف، از مردم خواسته صرفهجویی ۱۰درصدی را جدی بگیرند.
در همین حال، «منصور ستوده»، مدیرعامل شرکت آب منطقهای استان، با اشاره به پیشرفت ۸۰درصدی پروژههای مدیریت تنش آبی اعلام کرده که با اقدامات مکمل مانند نصب کنتورهای هوشمند، اصلاح پروانهها و انسداد چاههای غیرمجاز تلاش شده تابستان بدون تنش سپری شود.
تشنگی که دیده نمیشود
بحران آب در قزوین، نه پدیدهای آنی، نه زاییده تغییرات اقلیمی صرف، بلکه نتیجهی تصمیمات ناعادلانه، توسعههای ناهمگون، و بیتوجهی به ظرفیتهای بومی است. ادامه این روند، به معنی پایان کشاورزی، آسیب به صنعت، و در نهایت، فرسایش سرمایه اجتماعی استان خواهد بود.
راه نجات در انتقالهای پرهزینه یا چاههای عمیقتر نیست؛ بلکه در تصمیمات عمیقتر، مشارکت واقعی مردم، اصلاح سیاستهای آبی و بازگشت به الگوی توسعه متوازن است.
قزوین، امروز روی پوست خشک زمین ایستاده؛ صدایش، آرام اما واقعی است. اگر اکنون به دادش نرسیم، فردا باید جای خالیاش را در نقشهی کشاورزی و هویت ملیمان حس کنیم.