لطفا از مستند باشگل بگو، ایدهاش از کجا آمد و چطور شکل گرفت؟
باشگل یک مستند حیات وحش بود از یکی از مناطق حفاظتشده استان به اسم باشگال، سرشار از گونههای متنوع گیاهی و جانوری. این مستند به مراوده زیست محیطی این جانداران با محیط اطراف خود میپردازد.
ایده این مستند در زمانی شکل گرفت که بازدیدی از این منطقه داشتم و به دشواریهای ساخت یک مستند حیات وحش فکر میکردم. با تهیه کننده و مشاوران طرح به دفعات صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم آن را تجربه کنیم.
وضعیت سینمای مستند را چطور ارزیابی میکنی در مقایسه با خودمان و گذشتهمان و خارج از کشور؟
وضعیت سینمای مستند در برخی از کشورها که عمدتاً دارای سینمای داستانی ریشهدار و اقتصادی هستند، خوب است؛ اما در کشور ما وضعیت ناامیدکننده است. شاید عمده دلیل آن هم همان وضعیت اقتصادی حاکم بر این سینما باشد. تلاش زیادی از سوی فیلمسازان در این حوزه صورت میگیرد؛ اما به جز کارهایی که عمدتاً به صورت سفارشی تهیه میشوند و شاید نتوان بر آنها اسم مستند گذاشت، در باقی موارد فیلمساز به سختی هزینه تولید اثر خود را فراهم میکند. این شرایط ممکن است هم به تهیه کننده و فیلمساز آسیب بزند و هم مخاطب را تشنه نگهدارد. در هر صورت با انفجار تکنولوژی فیلمسازی، طبیعتاً ساخت فیلم هم باید افزایش یابد، چون فرآیند تولید آسانتر شده؛ اما خیلی از آثار ماندگار سینما هنوز متعلق به گذشتهاند. من فکر میکنم چون سینما جدیتر بود، نگاه به سینما از دیدگاه فیلمساز جدیتر بود. انتظار و استرس چگونگی اکسپوز نگاتیو بعد از ضبط هنوز پشت خیلی از فیلمسازان را میلرزاند. این حسی است که الان وجود ندارد. چون کیفیت دوربین یک گوشی موبایل در ظاهر میتواند کل کارخانه تولید دوربین سوپر هشت را به اصطلاح در جیبش بگذارد، پس مشکل کجاست که سینما از این موضوع تاثیر چندانی نمیگیرد. پاسخ این پرسش تفاوت سینمای امروز ماست با گذشته.
ساخت مستند حیاتوحش مستلزم چه امکانات نرمافزاری و سختافزاری است و در مسیر تولید این مستند تا چه حد میتوان به این امکانات دست پیدا کرد؟
ساخت مستند در زمینه حیاتوحش جدا از هر چالشی کار زمانبری است، زمان طولانیتر مساوی است باهزینه بیشتر. تهیهکنندگان کار مستند این شرایط را دوست ندارند و این مشکل بزرگیست. ما برای شرایط جوی خاص نزدیک به دو سال انتظار کشیدیم. البته تهیهکنندگان باشگل با ما نهایت همکاری را داشتند و این جای تقدیر دارد؛ اما ممکن است این شرایط برای هر کسی فراهم نشود. موانعی دیگری هم وجود دارد که باعث اذیت و آزار گروه فیلمساز میشود. برای مثال گاهی برای دریافت مجوز سازمانها و ارگانها، کارشکنی میکنند و گروه باید مدتهای طولانی پشت در اتاق مدیران منتظر بماند و در انتها هم مانعتراشی میشود.
جدای از اینها، بزرگترین چالش کار مستند حیاتوحش، تجهیزات است. تجهیزات این کار بسیار هزینهبر است و ما خیلیهایش را هم در اختیار نداریم. تحقیق و پژوهش هم که جزو جدانشدنی کار مستند است.
سینمای مستند چه جایگاهی در سینما و تلویزیون در دنیا و ایران دارد؟
حیات سینما به اقتصاد گره خورده. شاید این جمله را شنیده باشید که میگویند در آن سوی مرزها مردم برای فیلم مستند پول میدهند و به سینما میروند. صد البته که اینگونه نیست. کارهای مستند بیشتر خوراک رسانههای دیگر به جز سینماست.
برخی از شبکههای تلویزیونی برای حرکت به سوی اهدافی که برای آنها ایجاد شده، روی به سرمایهگذاری در کار مستند میآورند. حالا ممکن است این مستندها جنبه خبررسانی داشته باشند یا تاریخی و یا در زمینه محیط زیست تولید شوند، به هر شکل مخاطب را با خود همراه میکنند. در نتیجه اقتصاد این شبکهها تامین میگردد و حاصل آن سرمایهگذاری بیشتر و دقیقتر در زمینه مستند است.
اما ما در ایران شبکههای مستقل با افکار مستقل نداریم که بخواهند در این زمینه فعالیت کنند، حالا به هر دلیل. این موضوع باعث برخورد سلیقهای با آثار مستند میشود. حال بماند که خود سینمای ما هم مدتهاست در کما به سر میبرد .
به نظرشما آینده فیلمسازی مستند با رشد روزافزون تکنولوژی و هوش مصنوعی چه تغییراتی خواهد کرد؟
هوش مصنوعی همانند خش خش پشت درختان و بوتههاست. هنوز به درستی نمیدانیم با چه رویدادی مواجهیم. حیوان درندهایست یا یک بچه خرگوش؛ اما احساسی که از آن داریم، ترسناک است. این تکنولوژی توانایی خلق هر رویدادی را دارد؛ اما شاید جمله معروف «دوربین به مثابه چشم»، را از «ژیگابرتوف»، نظریهپرداز بزرگ سینما را شنیده باشید. شاید اگر در پیروی از این نظریه چشم خود را بر روی هوش مصنوعی ببندیم، کدام جنبه از سینمای مبتنی بر هوش مصنوعی باقی خواهد ماند؟ میخواهم بگویم شاید هوش مصنوعی جنبه سرگرمسازی سینما را تحت تاثیر خود قرار دهد، اما به تجربههای زیستی و اندیشهای انسان نمیتواند نفوذ کند و بنیان مستند هم از همین تجربههای زیستی انسان شکل گرفته است. امیدوارم بشر خیلی زود از این سرگرمی تکنولوژیک سیر شود و دنیا را از دریچه چشم خود بنگرد، نه از پیکسل مانیتورها.