اطلاعیه

  • امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : 12 - شوال - 1445
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024
6
مرجان امیرزاده در گفت‌و‌گو با فروردین امروز:

روحم را نقاشی می‌کنم

  • کد خبر : 460
  • 07 آگوست 2013 - 15:50
روحم را نقاشی می‌کنم
یک روز تابستانی را در کنار یک هنرمند و نقاش گذراندن حس خاصی دارد، به‌ویژه اینکه نقاش اهل کرمان باشد و همشهری خواجوی کرمانی. مرجان امیرزاده که لیسانس نقاشی‌اش را از دانشگاه شهید باهنر کرمان گرفته و فوق لیسانس گرافیکش را از دانشگاه هنر تهران، حالا چند سالی است که مهمان شهر ما است و به‌نوعی همشهری ما به حساب می‌آید. در دانشگاه تدریس می‌کند و مد و طراحی روی پارچه هم از دیگر تخصص‌هایش است. در کنارش بودیم، گفتیم و شنیدیم، از خاطراتش و هنر گفت و اولین برخوردهایش با نقاشی...

 اولین نقشی که کشیدی چه بود؟
دقیق یادم نیست، اما به خاطر دارم وقتی ۱۰ ساله بودم مادرم کلاس ورزش می‌رفت مرا هم با خودش می‌برد، مادرهای دیگر هم بچه‌هایشان را می‌آوردند، من آنجا نقاشی می‌کردم و به بچه ها هدیه می‌دادم.
 از کی فهمیدی باید نقاش شوی؟
از بچگی به نقاشی علاقه داشتم و مادرم همیشه سعی داشت اسم مرا در کلاس نقاشی بنویسد، اما از آنجا که همیشه ظاهر چیزها و زیبایی‌شان برایم مهم بود هر کلاسی را دوست نداشتم، تا اینکه مادرم کلاسی پیدا کرد و به من گفت کلاس قشنگی است و این شد که من کلاس رفتم.
 از اولین استادت بگو؟
اولین استاد نقاشی ام از شاگردان علی اکبر صنعتی نقاش و مجسمه‌ساز بزرگ ایران بود. جالب است بدانید صنعتی در یک یتیم‌خانه بزرگ شده بود و حالا آن یتیم‌خانه تبدیل به موزه شده است و آثار بزرگانی مثل رودن، کاندینسکی، هنری مور و آثاری از تقریبا تمام نقاشان معاصر ایران در آن هست و در بخشی از آن هم آثار و وسایل شخصی سهراب سپهری که ازسوی خواهرش به موزه اهدا شده، نگهداری می‌شود.
 نقاشی در بیان هنر چه تفاوتی با سایر هنرها دارد؟
نقاشی مادر همه هنرها است و در خلق اثر خیلی شخصی تر و بداهه‌تر از سایر هنرهااست، خیلی زود با روح آدم ارتباط برقرار می‌کند، از روح انسان بر می‌خیزد و وسیله خاصی نمی‌خواهد. حتی می‌شود با کمی آبمیوه که ته یک لیوان باقی مانده، یک تصویر خلق کرد، اما مثلا هنری مثل موسیقی ابزار خاص خودش را می‌خواهد.
 با وجود نرم افزارهای نقاشی زیادی که امروزه موجود است، آیا نقاشی هنوز هم مثل گذشته تاثیرگذار است؟
قطعا تاثیر گذار است؛ به‌طور مثال امروزه خیلی چیزها تولید شده که بافت چوب را دارد و درست مثل چوب است، اما تنه درخت واقعی چیز دیگری است. نقاشی با دست هم حس بسیار بهتری دارد، آن نرم‌افزارها هم خیلی قوی هستند، اما بیشتر به چشم عکس به آنها نگاه می‌کنم تا تقاشی و معتقدم نقاشی با دست خالص‌تر و زنده‌تر است، روح دارد چون یک چیز جاندار آن را به وجود آورده است.
 کدام نقاشان را بیشتر دوست داری؟
پل کله و  اگون شیله را خیلی دوست دارم، مانه هم تابلویی دارد به ‌نام دختری در بار که تصویر دختری در یک رستوران را نقش کرده است؛ این تابلو را خیلی دوست دارم و گاهی خودم را جای آن دختر می‌بینم. کارهای رنوار را هم دوست دارم خیلی شاد است، سبک دیوانگی در کارهای شیله را هم خیلی می‌پسندم.
 مهاجرت به قزوین چه تاثیری روی کارهایت داشت؟
متاسفانه فکر می‌کنم تاثیر خیلی خوبی نداشت، چون فرصتم کمتر شده بود، اما از اتفاقات خوب آمدن به قزوین وارد شدن رنگ به کارهایم بود، شاید هم ورود رنگ به خاطر شادی از زندگی با همسرم بود.
به هر حال تا آن روز رنگ سبز را دوست نداشتم اما اولین رنگی که به کارهایم وارد شد رنگ سبز بود، گمان می‌کنم به این خاطر که قزوین سرسبزتر از زادگاهم بود. قزوین شهر خوبی است مردمان خوبی هم دارد اما آن حسی که کرمان برای نقاشی به من می‌داد را اینجا نمی‌دهد. کرمان بافت متنوع تری نسبت به قزوین دارد، مردمانش هم انگار درونگراتر از مردمان قزوین‌اند.
 اگر قرار باشد آخرین نقاشی زندگی‌ات را بکشی چه می کشی؟
یک پرتره از خودم، نه اینکه چهره‌ام، دوست دارم خود واقعی‌ام را بکشم، تمام آنچه که خودم می‌دانم هستم و دیگران نمی‌دانند؛ بهتر است بگویم روحم را تقاشی می‌کنم.

بی تا دارابی

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=460

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.