مجلس را در غیبت حضور حداکثری مردم، از دست اصلاحطلبان ربودند، زمینه تصرف شوراها را برای سال۱۴۰۰مهیا نمودند و تسویه حسابهای کهنه خود را با رقبای قهار خود صاف کردند و در زیر لوای حمایتهای رسمی و غیررسمی بریدند و دوختند.
در استان قزوین نیز علیرغم تمام این برد–بردها، طیف نوظهوری تلاش کرد فتیله برخی از پدران معنوی خود را پایین بکشد و اگر شد و امکانپذیر بود، افرادی را بر سرکار آورد که اگر چه لباس زعامت بر تن آنها زار میزد؛ اما مسامحه و مصالحه با طیفهای مختلف اصولگرایان را بهتر میتوانستند، عملی سازند.
تصور میشد پیروزی در انتخابات مجلس، اصولگرایان را به دور یک میز جمع کند؛ اما گذر زمان نشان داد علیرغم تمام شعارهای اصولگرایان به نخبهپروری و استفاده از جوانان، انشقاقهای مختلفی را ایجاد کرد که محور آن جوانان اصولگرایی بودند که غنیمت میخواستند .
اما پدران اصولگرا، نه حاضر شدند آنها را در کسوت نماینده مجلس ببینند و نه حاضر شدند به آنها غنیمت بدهند و جوانان اصولگرا در همان بازیای گرفتار شدند که جوانان اصلاحطلب به وقت پیروزی گرفتار میشدند .
اکنون اصولگرایان سرمست از پیروزی در مساجد و تکایا جلسه میگذارند، فلسفه میبافند، کمیته و هسته ایجاد میکنند و طوری وانمود میکنند که انگار همه شریک قدرت شدهاند؛ اما دلها خون است از کسانی که میدانند خروس هر عزا و عروسی میشوند و از آب و دانه خبری نیست.
اگر بپذیریم هر وحدتی، ناشی از کثرت است، آنگاه متوجه میشویم القابی بنام «شورای وحدت» برای امیدافزایی در شرایط ناامیدی است؛ شورایی که جوانان اصولگرایش، رییس آن را به ریاست نپذیرند و حکم ریاستش را جعلی بدانند، نه تنها شورا نیست؛ بلکه قبیلهای است با یک اعتقاد و هزار انکار.
اصولگرایان تصور میکردند اگر دو یار جدید را در کنار دو یار قدیم قرار دهند و در انتخابات مجلس پیروز شوند، چون که صد آید، نود هم پیش آنهاست. غافل از اینکه نه دو پیروز جدید و نه دو پیروز سابقهدار، نه میخواهند و نه اگر بخواهند توانایی ایجاد اتحاد بین همه اصولگرایان جزیرهای را ندارند.
نمیخواهند؛ چون نمیخواهند لولوی سر خرمن برای خود درست کنند که در دورههای آتی موی دماغ آنها بشوند و مدعی جایگاه و پایگاه اجتماعی و صلاحیت ورود به عرصه انتخابی .
نمیتوانند؛ چون هستند اصولگرایانی که هم قامت خود را از آنها بالاتر میبینند و هم قیمت خود را، و این موجب میشود که هیچگاه حاضر نشوند در زیر عَلم کسانی سینه بزنند که اگرچه حالا دبدبه و کبکبهای پیدا کردهاند؛ اما در ذیل آنها تفسیر میشوند، نه در طول و صدر آنها .
اصولگرایان حالا به آنچه که میخندیدند، گرفتار شدهاند. آنها دیگر اصلاحطلبان را دشمن خود نمیدانند و برای این کار نمیجنگند. از نظر آنها روحانی، میخ بر تابوت اصلاحطلبان کوبیده و به این راحتیها نمیتوانند قد راست کنند. آنها در نبود دشمن مشترک به جان هم افتادهاند و شورای وحدت هم نه برای وحدت است، که برای کنترل و سرکوب کثرت است. شاید تاریخ تکرار شده است و علمای اصولگرایان میخواهند در عین کثرت به وحدت برسند؛ امری محال یا همان اجتماع نقیضین.