لغو سخنرانی غلامحسین کرباسچی، دبیرحزب کارگزاران که به دعوت اصلاحطلبان به قزوین سفر کردهبود، معترضان را در بلندمدت به خواستهشان رساند؟ چه کسانی منتفع شدند و چه گروهی متضرر؟! بیتردید اعتراضهای مدنی به صورت مسالمت آمیز هم صدای معترضان را به گوش جامعه هدف میرساند و هم خشم فروخفته را اندکی فروکش میکند تا این خشم درونی به دمل چرکین مبدل نشود؛ اما زمانی که این اعتراض مدنی به آشوب و زد و خورد تبدیل شود، دیگر اعتراضها،حتی اگر به حق باشد، شنیده نمیشود؛تاآنجا که معترض شماتت و سرزنش میشود، چون از بهکارگیری قوه عقلانی خود عاجز است.
حتی جای مقصر و معترض هم عوض میشود و شاهدان به دلیل رفتارهای دور از ادب معترض، حق را به مقصر میدهند و با او ابراز همدردی میکنند. اکنون یک بار دیگر واقعه لغو سخنرانی دبیرحزب کارگزاران مرور کنیم. عدهای معترض با پلاکارد در محل سخنرانی تجمع کردهاند، شعارها تندتر میشود. معترضان شیشه درب ورودی سالن را میشکنند؛ اما مانع از ورود آنان میشوند.
گروهی ازمعترضان- که دیگر باید با تردید از عنوان معترض استفاده کرد- به سمت میزبانان یورش میبرند.حاضران هاج و واج در حال تماشا هستند. معترضان با برخی از حاضران درگیر میشوند.
دلیل این آشوب مشخص نیست؛ چون اصل ماجرا که اعتراض به سخنرانی کرباسچی در مورد سوریه و استفاده از ابزار دیپلماتیک برای حل بحران بود، به دلیل وقوع آشوب خیابانی گم شد.
بخشی از شاهدان مردد بودن که این اغتشاشگران چه کسانی هستند؛ چون این رفتار با ذات دانشجو در تناقض است که استدلال و گفت و گو ابزارش است.
برخی میگفتند اگر عنوان … را یدک میکشند، پس چرا به اموال عمومی صدمه می زنند؛ درحالی که … پرهیز از حیف و میل بیت المال لغلغه زبانش است.
قائله فروکش می کند، همایش برگزار می شود؛ البته بدون سخنران. تعداد حاضران همایش کم نشده، رعب و وحشتی ایجاد نشدهاست. عکسها و تصاویر در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. صدای تحسین و تایید حرکت معترضان به گوش نمیرسد. چند روز به انتخابات ریاست جمهوری ماندهاست، حامیان هر دو طیف- اصولگرا و اصلاح طلب- تصمیم خود را برای انتخاب گرفتهاند. نتیجه نهایی را مرددین یا آرای سرگردان برای شرکت در انتخابات تعیین میکنند. اکنون آنها به قضاوت مینشینند که اداره دولت را به کدام جریان و اندیشه بسپارند؛ آنکه به جای گفت و گو بلوا میکند و شیشه میشکند و یا آنکه مورد هجوم واقع میشود و از تنش آفرینی میپرهیزد.
سئوال آغازین را دوباره تکرار میکنیم؛ از این بلوای دانشگاه فرهنگیان چه جریانی سود برد؟ آیا جریان معترض توانست افکار عمومی را به سمت خواسته خود سوق دهد؟ یا تنها از عناوین مقدس برای رسیدن به مطامع خود سود برد تا نگاه جامعه را نسبت به این بدنه مظلوم تغییر دهد؟! آیا بهتر نبود همین جریان معترض که رسانهها و سیاسیون از آنها با عنوان لباس شخصی یاد میکنند، درگفت و گو با کرباسچی در مورد مساله مورد مناقشه، مخاطب را در معرض قضاوت قرار میدادند تا خود بسنجد که حق با کدام طرف ماجراست؟
حتی جای مقصر و معترض هم عوض میشود و شاهدان به دلیل رفتارهای دور از ادب معترض، حق را به مقصر میدهند و با او ابراز همدردی میکنند. اکنون یک بار دیگر واقعه لغو سخنرانی دبیرحزب کارگزاران مرور کنیم. عدهای معترض با پلاکارد در محل سخنرانی تجمع کردهاند، شعارها تندتر میشود. معترضان شیشه درب ورودی سالن را میشکنند؛ اما مانع از ورود آنان میشوند.
گروهی ازمعترضان- که دیگر باید با تردید از عنوان معترض استفاده کرد- به سمت میزبانان یورش میبرند.حاضران هاج و واج در حال تماشا هستند. معترضان با برخی از حاضران درگیر میشوند.
دلیل این آشوب مشخص نیست؛ چون اصل ماجرا که اعتراض به سخنرانی کرباسچی در مورد سوریه و استفاده از ابزار دیپلماتیک برای حل بحران بود، به دلیل وقوع آشوب خیابانی گم شد.
بخشی از شاهدان مردد بودن که این اغتشاشگران چه کسانی هستند؛ چون این رفتار با ذات دانشجو در تناقض است که استدلال و گفت و گو ابزارش است.
برخی میگفتند اگر عنوان … را یدک میکشند، پس چرا به اموال عمومی صدمه می زنند؛ درحالی که … پرهیز از حیف و میل بیت المال لغلغه زبانش است.
قائله فروکش می کند، همایش برگزار می شود؛ البته بدون سخنران. تعداد حاضران همایش کم نشده، رعب و وحشتی ایجاد نشدهاست. عکسها و تصاویر در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. صدای تحسین و تایید حرکت معترضان به گوش نمیرسد. چند روز به انتخابات ریاست جمهوری ماندهاست، حامیان هر دو طیف- اصولگرا و اصلاح طلب- تصمیم خود را برای انتخاب گرفتهاند. نتیجه نهایی را مرددین یا آرای سرگردان برای شرکت در انتخابات تعیین میکنند. اکنون آنها به قضاوت مینشینند که اداره دولت را به کدام جریان و اندیشه بسپارند؛ آنکه به جای گفت و گو بلوا میکند و شیشه میشکند و یا آنکه مورد هجوم واقع میشود و از تنش آفرینی میپرهیزد.
سئوال آغازین را دوباره تکرار میکنیم؛ از این بلوای دانشگاه فرهنگیان چه جریانی سود برد؟ آیا جریان معترض توانست افکار عمومی را به سمت خواسته خود سوق دهد؟ یا تنها از عناوین مقدس برای رسیدن به مطامع خود سود برد تا نگاه جامعه را نسبت به این بدنه مظلوم تغییر دهد؟! آیا بهتر نبود همین جریان معترض که رسانهها و سیاسیون از آنها با عنوان لباس شخصی یاد میکنند، درگفت و گو با کرباسچی در مورد مساله مورد مناقشه، مخاطب را در معرض قضاوت قرار میدادند تا خود بسنجد که حق با کدام طرف ماجراست؟
منیژه زیرک