گرچه نمیتوان انکار کرد که برخی از این خانهها بهعنوان محل وقوع خلاف، مورد استفاده عدهای سودجو قرار میگیرد، اما در برابر این اقلیت سودجو، تعداد زیادی از دانشجویان، زنان مطلقه و مهاجران و حتی برخی از افراد بهدلیل حمایتنشدن از سوی خانواده و مشکلات اقتصادی و ناسازگاری فرهنگی با خانواده در خانههای مجردی زندگی میکنند.
سخنان اخیر فرمانده انتظامی استان قزوین درباره اجرای قریبالوقوع «طرح شناسایی خانههای مجردی» و برخورد با صاحبان املاکی که برای کسب سود خانه خود را در اختیار این افراد قرار میدهند، بار دیگر موضوع «خانههای مجردی» و پیامدهای آن بهویژه در شهری چون قزوین را، تیتر رسانهها و محور بحث صاحبنظران قرار داد. شهری که بر خلاف بسیاری از شهرهای دیگر و بهرغم شدت تغییرات جمعیتی و نرخ بالای مهاجرتپذیری و مهاجرتنشینی در آن، همچنان باورهای خانوادهمحور خود را حفظ کرده است.
در تعریف خانههای مجردی، برخی از جامعهشناسان معتقدند که فقط به افرادی که بهطور دائم (نه مانند دانشجویان برای سالهای مشخصی) در خانههای مستقل زندگی کنند، خانه مجردی اطلاق میشود و حتی داشتن خانه برای مقاصد تعیش (خوشگذرانی) و خلاف در مفهوم خانه مجردی نمیگنجد.» با این همه، استقلال، تغییر شیوههای زیست، تغییر نظام ارزشها، مهاجرت، ازدواج نکردن، طلاق و دلایل اقتصادی و عاطفی ازجمله دلایل افزایش پدیده خانههای مجردی در جامعه عنوان میشود.
از فرضیات تا واقعیات
احساناله قراییمقدم، جامعهشناس معتقد است: «ریشههای سنتی، اعتقادی دینی، مذهبی در افکار مردم و جوانان ما بسیار قوی است هر چند در ظاهر، مردم به گونهای دیگر نشان میدهند اما به اصطلاح براساس عرف جامعه، زندگی زیر سایه پدر و مادر، یکی از جنبههای اصالت خانوادگی بهشمار میرود به همین علت فرهنگ ما به سختی خانههای مجردی را میپذیرد و تغییر در فرهنگ یک جامعه هم نه کاری سخت، بلکه میتوان غیرممکن دانست چرا که فرهنگ از مردم برمیخیزد.»
با وجود آنچه این جامعهشناس تاکید دارد، واقعیتهای بیرونی، روایت دیگری را از گسترش پدیده خانههای مجردی در جامعه بیان میکند. کاهش آمار ازدواج، افزایش میزان طلاق، وجود پرشمار دانشجویان غیربومی، تمایل روزافزون در میان جوانان برای استقلال گزینی در عین تجرد، متشنجبودن جو خانه، درگیری بین اعضای خانواده، بالارفتن سن ازدواج، اختلاف سلیقه در خانواده و همچنین سختگیری بیش از حد داخل خانواده که با کنترل زیادی همراه باشد، طلاقهای عاطفی و روانی و… ازجمله دلایلی است که میتواند سببساز شیوع این پدیده در قزوین باشد.
هر چند نمیتوان از دلایل دیگری چون؛ همباشیهای غیرشرعی (ازدواج سفید)، بهرهگیری از خانههای مجردی بهمنظور اعمال غیرشرعی و حتی مخفیگاههایی برای اقدامات غیرقانونی، بزهکاری و مفاسد اخلاقی در گسترش پدیده خانههای مجردی به سادگی عبور کرد. دلایلی که البته به باور کارشناسان، تنها بخش اندکی از جامعه آماری مربوط به اینگونه خانهها را تشکیل میدهند.
تغییر نگاه یا مدیریت اشتباه
یک کارشناس اجتماعی، وجود بیش از ۱۰۰هزار دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی استان قزوین را یکی از دلایل مهم گسترش پدیده خانههای مجردی در قزوین میداند. محمد آقاعلیزاده میگوید: در این تردیدی نیست که زندگی در خانههای مجردی بهنوعی شیوه زندگی تبدیل شده و این امر دلایل جامعهشناسانه بسیاری دارد که چگونه جامعهی خانوادهمحوری چون قزوین، آرام آرام به پذیرش چنین پدیدهای روی آورده است، اما بخشی از دلایل تقاضا برای چنین خانههایی بیش از آنکه معلول تغییر نگاه اجتماعی و یا رویکرد تازه عمومی و پذیرش خانه مجردی بهعنوان نوعی شیوه زندگی باشد، معلول سیاستهای مدیریتی است. وقتی برای بیش از ۱۰۰هزار دانشجوی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی استان که حدود ۷۰درصد آنان غیربومی هستند، کمتر از ۵هزار سکونتگاه دانشجویی وجود دارد، طبیعی است که نیاز برای سکونت، دانشجویان را به زندگی در خانههای مجردی وا خواهد داشت.»
وی میافزاید: «بخشی از همباشیهای غیرشرعی که این سالها از آن با عنوان غلط ازدواج سفید یاد میشود نیز معلول همین خانههای دانشجویی است. خانههایی که گاه ناگزیر برای کاهش فشار مبلغ سنگین ودیعه یا اجاره مسکن، بین دو تا شش نفر دانشجو بهصورت اشتراکی تهیه میشود و طبیعی است خانههایی اینگونه و بدون نظارت والدین میتواند بسترساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی نیز باشد.»
این کارشناس اجتماعی تاکید میکند: «نمیتوان چشم بر روی واقعیتها بست و صرفا یک بُعدی به این پدیده نگاه کرد. پدیده خانههای مجردی، در دورهای که ارتباطات آن هم ارتباطات مجازی از طریق شبکههای اجتماعی رو به افزایش است، میل به ازدواج کاهش قابل توجهی یافته و روند آمار طلاق همچنان صعودی است و افراد پس از جدایی تمایلی به بازگشت به خانه پدری خود ندارند و یا جایی امن برای بازگشت پیدا نمیکنند؛ نمیتواند یکسره مذموم و عملی ناپسند تلقی شود.»
آقاعلیزاده با استقبال از طرح پلیس برای کنترل چنین خانههایی تصریح میکند: «بدیهی است که در این میان، برخی از افراد مفسدهجو و بزهکار از چنین خانههایی برای اعمال مجرمانه و مفسدهجویانه خود بهره بگیرند و نظارت پلیس در این مساله میتواند زمینه سوءاستفادهها را کاهش دهد، اما این نظارت باید در چارچوب وظایف قانونی باشد و نه برخوردهای سلیقهای و یا دخالت در زندگی شخصی و یا حریم خصوصی افراد.»
نیاز ناگزیر در جوامع مدرن
یک عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی نیز بر این باور است که نباید درباره خانههای مجردی ارزشگذاری شود، زیرا برخی افراد بهدلایل تحصیل و کار و علل دیگر ناگزیر به زندگی در خانههای مجردی میشوند. دکتر سهیلا امیدنیا میگوید: «اغلب خانههای مجردی در کشور متعلق به افرادی است که برای کار و تحصیل به شهر دیگر مهاجرت کردهاند و افراد کمتر از ۳۰ سالی که در شهر خودشان خانه مجردی دارند، هنوز در جامعه نداریم.»
وی خاطرنشان میکند: «بنابراین نباید نگاه مثبت یا منفی به خانههای مجردی داشته باشیم و مهمترین مساله در این میان آموزش به افرادی است که میخواهند در خانه مجردی زندگی کنند. این آموزشها باید به صورت مدون وارد مدارس شده تا افراد با مهارتهای اجتماعی و زندگی آشنا شوند.»
امیدنیا با تاکید بر اینکه، پدیده خانههای مجردی، ضرورت زندگی مدرن است و نباید بهصورت پیش داورانه به آن بهعنوان یک آسیب نگاه کنیم؛ بلکه پدیده خانههای مجردی، نوعی سبک زندگی در نتیجه اقتضائات محیطی و زمانی است، تصریح میکند: «حتی میتوان به خانههای مجردی بهعنوان یک پدیده مثبت در جهت رشد شخصی و اجتماعی فرد نگاه کرد؛ اما اکنون برخی افراد آن را یک انگ و مصداق لاابالیگری تلقی میکنند. درصورتیکه این پدیده در همه کشورهای صنعتی وجود داشته و کشور ما نیز به سمت صنعتیشدن پیش میرود.»
«خانه مجردی»، معلول شرایط اجتماعی و یا حتی اقتصادی جامعه ماست. پدیدهای که میتواند آیینه تمامنمای جوامع صنعتی نیز تلقی گردد و یا امری ناگزیر در زندگی اجتماعی امروز و فردای ما، اما باید بر این نکته تاکید کرد که کاهش سیر شتابان گرایش به چنین خانههایی، نیازمند برنامهریزی و اتخاذ سیاستهای راهبردی اجتماعی است. نمیتوان با چشم بستن بر روی واقعیتهای اجتماعی و بدون توجه به علتها، تنها «پدیده معلول» را هدف قرار داد که برخورد با پدیدههای اجتماعی، راهکارهایی اجتماعی میطلبد؛ هر چند دخالت و نظارت مسوولانه متولیان قانونی در چارچوب وظایف بهمنظور پیشگیری از پیامدهای سوء هر پدیدهای و ازجمله خانههای مجردی، امری ضروری و بایسته است.