در مقابل چشمان این نوع مدیریت بود که امامزاده کمال ضیاءآباد، بنای متعلق به دوره تیموریان با سنگ مرمر تزیین یافت، محراب پُر قدمت شبستان غربی مسجدالنبی در روز روشن تخریب گردید و بنای امامزاده تاریخی روستای «طزرک» با خاک یکسان شد. اینها تنها بخشی از واقعیتهایی است که در چند سال گذشته بر اثر مدیریت غیرمتخصص بر میراث کهن استان رفت. در همین سالها، فعالیت مرمت و احیای بسیاری از بناها یا کٌند و بی اثر شد و یا آنچنان مورد غفلت قرار گرفتند که به تخریب برخی از این آثار انجامید. ناخوشیهای میراث فرهنگی فقط اینها نبود؛ شماری از کارشناسان و متخصصان این حوزه با دلیل و بیدلیل از کار کنار گذاشته شدند و حوزههای ماموریتی میراث فرهنگی در استان در اختیار کسانی قرار گرفت که یا متخصص آن حوزه نبودند و یا اساسا با مسوولیت واگذارشده بیگانه بودند.
موضوعی که یک کارشناس میراث نخواست نامش عنوان شود، آن را ناشی از برهم خوردن توازن مدیریتی پس از دوره مسوولیت نادر محمدزاده در میراث فرهنگی استان میداند. وی معتقد است: «میراث فرهنگی در استان پس از این دوره، یک دفعه کشتی بیلنگری شد که سکاندارانش نتوانستند توازن را در آن برقرار کنند و در این مسیر، سازمان در استان از چرخه مدیریتی استان زاویه گرفت و منزوی شد و وقتی در حاشیه قرار گرفت، حذف و دور زدن آن به راحتی امکانپذیر شد.»
این کارشناس با بیان اینکه انتصاب مدیری که با مجموعه میراث نه نسبت داشت و نه آشنایی، سبب آسیب شدید به مجموعه سازمان در دوره اخیر شد، میافزاید: «از سال ۸۹ به بعد، اداره کل میراث فرهنگی استان یا معاون میراث نداشت یا اگر بود صوری بود. مدتی با سرپرستی اداره شد. یا فردی را گذاشتند که ساعات بسیار محدودی در استان بود. شأن و حیثیت میراث در این سالها هم در داخل سازمان و هم به لحاظ جایگاه در بیرون آسیب دید و این مجموعه، به یک سازمان درجه دو و حاشیهای تبدیل شد.»
وی اضافه میکند: «طبیعی است در این سالها، بناها و آثار مورد غفلت قرار گرفت و به خیلی از آنها آسیب وارد شد. یک سری از بناهای ثبتی از جمله بعضی حمامها در روستاها محو شد و بدنه امامزاده کمال ضیاءآباد، تنها امامزادهای که معماری بنای آن به پیش از دوره صفوی تعلق دارد و از لحاظ تاریخی بسیار مهم است در سال ۸۶ سنگ شد! وصله بسیار ناجوری که هویت آنجا را مخدوش کرد و جالب است که بدانید کسی انگار که اتفاقی نیفتاده، حتی اعتراضی هم نکرد.»
اتفاقاتی که الگوی ملی داشت
این کارشناس، با بیان اینکه دستاندازیهایی فراوان در این سالها به حریم بسیاری از بناها صورت گرفت، خاطرنشان میکند: «آن هوشیاری و تعهدی که انتظار میرفت مجموعه مدیریتی میراث نسبت به این تخریبها و دستاندازیها از خود نشان دهد، اتفاق نیفتاد، مگر آنکه مورد آشکاری بود که توسط رسانهها تعقیب شد و ناچار به واکنش شدند.»
وی همچنین با اظهار بر اینکه، اختیار در دست کسانی قرار گرفت که سررشتهای با مسوولیت خود نداشتند، تاکید میکند: «البته بخشی از این اتفاقات، الگوی ملی داشت؛ چه در دوره مدیریت آقای بقایی در سازمان میراث فرهنگی و چه در دوره آقای ملکزاده.»
با آنچه بر میراث فرهنگی گذشت، انتصاب چهرهای صاحبنظر و متخصص به عنوان مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان، بارقه امیدی را در میان اهالی این حوزه باعث شد. محمدعلی حضرتیها درباره چگونگی پذیرفتن این مسوولیت به فروردین امروز میگوید: «برای پذیرفتن این مسوولیت، در موقعیت دوگانهای قرار داشتم. از یک طرف، بر این باور بودم که پذیرفتن این کار ریسک بسیار بزرگی است، چون هر کسی که این کار را بپذیرد، باید حیثیت و آبروی خود را نیز بگذارد و معلوم هم نیست که از این گرداب سالم بیرون بیاید یا خیر، اما از طرف دیگر، عرقها و تعلقها، مرا به این نتیجه رساند که با آمدنم حتی اگر نتوانم روند تخریب را متوقف کنم، لااقل کُند کنم و همین هم سبب خواهد شد تا از شتابی که دومینووار در حال تخریب آثار بود، کاسته شود.»
بازسازی شان اجتماعی میراث
وی درباره برنامههایش برای ایجاد تحول در حوزه فعالیتهای این سازمان، میافزاید: «یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بگیرد، بازسازی شأن اجتماعی و اداری میراث فرهنگی است. این جایگاه باید مورد مرمت قرارگرفته و احیا شود. در داخل مجموعه، اخلاقمداری، پرهیز از روشهای شتابزده مدیریتی و برخوردهای تندی که موجب فروپاشی منابع انسانی شود و تلاش برای همگرایی و همافزایی که با ایجاد آرامش، سبب ساماندهی مجموعه انسانی سازمان گردد به نحوی که افراد در جایگاههای متعلق به خود قرار بگیرند، نه اینکه کارشناسان سر جای خودشان نباشند و مجموعه این اقدامات، سبب اعتمادسازی در بیرون از سازمان گردد.»
مدیرکل میراث فرهنگی استان، دیگر برنامههای مدیریت جدید را احیا جایگاه فرهنگی و علمی سازمان میراث فرهنگی در استان دانسته و تاکید میکند: «بدنه کارشناسی خوبی در اختیار سازمان است. تعداد زیادی کارشناسارشد در حوزههای باستانشناسی، مرمت و همچنین گردشگری و صنایعدستی مشغول به کار هستند. از این پتانسیل در مباحث فرهنگی هیچگونه استفادهای نشدهاست و این کارشناسان به کارمندانی تبدیل شدهاند که هیچ برون داد علمی از آنان دیده نمیشود.»
بافت تاریخی قزوین ، تلاش برای ثبت جهانی
حضرتیها جلوگیری از تخریب بناها و آثار تاریخی را بسیار مهم دانسته و با اشاره به اینکه بسیاری از این آثار اکنون در معرض خطر هستند، اضافه میکند: «از دیگر برنامهها، جلوگیری از تخریب بافت تاریخی شهر و باغستان قزوین و احیاء بناهای شاخصی مثل مسجد جامع و حسینیه امینیها و برخی از زیارتگاههاست که با غفلت، به انحای مختلف مورد دستاندازی قرارگرفتهاند. احیا این آثار که البته لازمه بقای این بناها هستند باید از رویکردهای سوداگرانه فاصله بگیرد و با کارکردهای فرهنگی منطبق با ذات عملکرد آثار سازگار باشد.»
وی پژوهشهای مردمشناسی را از دیگر برنامههایش برمیشمارد و خاطرنشان میکند: «امروز رویکرد جهانی به سمت و سوی مردمشناسی است. از منظر گردشگری هم که نگریسته شود، رویکردهای گردشگری تا پیش از سال ۲۰۰۰ بنامحور بود و الان به این سمت رفته است که بناها در کنار مردم و سنتها و فرهنگهایشان دیده شوند، که این مساله البته باید بسیار هوشمندانه صورت بگیرد، نه آنکه مانند اتفاقاتی که در این سالها دیده شد، به سمت کاسب کاری برویم.»
مدیرکل میراث فرهنگی استان، حرکت به سمت ثبت جهانی برخی از داشتههای میراثی از جمله بافت تاریخی قزوین و دره تاریخی طبیعی الموت را بسیار مهم میداند و با اشاره به این نکته که محور فرهنگی قزوین، یک ظرفیت فوقالعاده برای ثبت جهانی است، میگوید: «اگر چنانچه باغستان تا محور فرهنگی یک پارچه دیده شود یک پیوستگی آشکار و پنهانی بین آنها وجود دارد که بسیار مهم است. هیچ جایی مثل قزوین این پیوستگی را شاهد نیستیم. در شیراز و یا یزد، نوعی از بافت را شاهدیم که بسیار باارزش است، اما این بافت در قزوین همراه با معیشت در باغستان، در زندگی و حتی آشپزی مردم هم تأثیرگذار بوده است. بسیاری از غذاهای ما با خلال آمیختهاست، مانند قیمه نثار و حتی در معماری خانهها در قزوین، فضاهایی برای آونگ بستن انگور و خشک کردن خشکبار وجود داشته است.»
سایت موزه ها، گامی برای ایجاد تحول
حضرتیها با اظهار اینکه، از شأن موزهها در هشت سال گذشته به شدت فروکاسته شدهاست، میافزاید: «وضعیت آنگونه شد که با قرار دادن چند شی در یک اتاق، اسم موزه را گذاشتند روی آن. مثلا در مسجد جامع، یک سری اشیایی که در کاوشهای باستانشناسانه به دست آمده و ما اصطلاحا به آنها میگوییم آثار پژوهشی، یعنی هنوز باید مورد مطالعه قرار بگیرند، را در جایگاه شی موزهای قراردادند و اسم این محل را گذاشتند؛ موزه سنگنگاره، اما اشیایی خارج از این عنوان، در معرض دید قرار داده شد. یا حتی موزه خوشنویسی. اگر بناست که موزه خوشنویسی داشته باشیم و باید هم داشته باشیم، باید در جای مناسبی اتفاق بیفتد نه در بنایی که خودش یک موزه است. رویکرد ایجاد سایت موزهها در سگزآباد و قلعه الموت و احداث موزههای باستانشناسی و فرهنگی در برخی از شهرستانها مثل بویینزهرا و تاکستان، از دیگر برنامهها است که اگر این اتفاق مثلا در بویینزهرا بیفتد، قطعا سرنوشت این شهر به لحاظ اقتصادی نیز متحول خواهد شد.»
با آنچه مدیرکل جدید میراث فرهنگی از برنامههای خود برای ایجاد تحول در این سازمان میگوید، میتوان به آیندهای دل بست که نه فقط اهمیت و جایگاه آثار و بناهای تاریخی و فرهنگی، که قدر و منزلت کارشناسان این حوزه نیز افزون گردیده و دیگر شاهد رویدادهایی نباشیم که در سالهای اخیر نظارهگر آنها بودیم.
موضوعی که یک کارشناس میراث نخواست نامش عنوان شود، آن را ناشی از برهم خوردن توازن مدیریتی پس از دوره مسوولیت نادر محمدزاده در میراث فرهنگی استان میداند. وی معتقد است: «میراث فرهنگی در استان پس از این دوره، یک دفعه کشتی بیلنگری شد که سکاندارانش نتوانستند توازن را در آن برقرار کنند و در این مسیر، سازمان در استان از چرخه مدیریتی استان زاویه گرفت و منزوی شد و وقتی در حاشیه قرار گرفت، حذف و دور زدن آن به راحتی امکانپذیر شد.»
این کارشناس با بیان اینکه انتصاب مدیری که با مجموعه میراث نه نسبت داشت و نه آشنایی، سبب آسیب شدید به مجموعه سازمان در دوره اخیر شد، میافزاید: «از سال ۸۹ به بعد، اداره کل میراث فرهنگی استان یا معاون میراث نداشت یا اگر بود صوری بود. مدتی با سرپرستی اداره شد. یا فردی را گذاشتند که ساعات بسیار محدودی در استان بود. شأن و حیثیت میراث در این سالها هم در داخل سازمان و هم به لحاظ جایگاه در بیرون آسیب دید و این مجموعه، به یک سازمان درجه دو و حاشیهای تبدیل شد.»
وی اضافه میکند: «طبیعی است در این سالها، بناها و آثار مورد غفلت قرار گرفت و به خیلی از آنها آسیب وارد شد. یک سری از بناهای ثبتی از جمله بعضی حمامها در روستاها محو شد و بدنه امامزاده کمال ضیاءآباد، تنها امامزادهای که معماری بنای آن به پیش از دوره صفوی تعلق دارد و از لحاظ تاریخی بسیار مهم است در سال ۸۶ سنگ شد! وصله بسیار ناجوری که هویت آنجا را مخدوش کرد و جالب است که بدانید کسی انگار که اتفاقی نیفتاده، حتی اعتراضی هم نکرد.»
اتفاقاتی که الگوی ملی داشت
این کارشناس، با بیان اینکه دستاندازیهایی فراوان در این سالها به حریم بسیاری از بناها صورت گرفت، خاطرنشان میکند: «آن هوشیاری و تعهدی که انتظار میرفت مجموعه مدیریتی میراث نسبت به این تخریبها و دستاندازیها از خود نشان دهد، اتفاق نیفتاد، مگر آنکه مورد آشکاری بود که توسط رسانهها تعقیب شد و ناچار به واکنش شدند.»
وی همچنین با اظهار بر اینکه، اختیار در دست کسانی قرار گرفت که سررشتهای با مسوولیت خود نداشتند، تاکید میکند: «البته بخشی از این اتفاقات، الگوی ملی داشت؛ چه در دوره مدیریت آقای بقایی در سازمان میراث فرهنگی و چه در دوره آقای ملکزاده.»
با آنچه بر میراث فرهنگی گذشت، انتصاب چهرهای صاحبنظر و متخصص به عنوان مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان، بارقه امیدی را در میان اهالی این حوزه باعث شد. محمدعلی حضرتیها درباره چگونگی پذیرفتن این مسوولیت به فروردین امروز میگوید: «برای پذیرفتن این مسوولیت، در موقعیت دوگانهای قرار داشتم. از یک طرف، بر این باور بودم که پذیرفتن این کار ریسک بسیار بزرگی است، چون هر کسی که این کار را بپذیرد، باید حیثیت و آبروی خود را نیز بگذارد و معلوم هم نیست که از این گرداب سالم بیرون بیاید یا خیر، اما از طرف دیگر، عرقها و تعلقها، مرا به این نتیجه رساند که با آمدنم حتی اگر نتوانم روند تخریب را متوقف کنم، لااقل کُند کنم و همین هم سبب خواهد شد تا از شتابی که دومینووار در حال تخریب آثار بود، کاسته شود.»
بازسازی شان اجتماعی میراث
وی درباره برنامههایش برای ایجاد تحول در حوزه فعالیتهای این سازمان، میافزاید: «یکی از مهمترین کارهایی که باید انجام بگیرد، بازسازی شأن اجتماعی و اداری میراث فرهنگی است. این جایگاه باید مورد مرمت قرارگرفته و احیا شود. در داخل مجموعه، اخلاقمداری، پرهیز از روشهای شتابزده مدیریتی و برخوردهای تندی که موجب فروپاشی منابع انسانی شود و تلاش برای همگرایی و همافزایی که با ایجاد آرامش، سبب ساماندهی مجموعه انسانی سازمان گردد به نحوی که افراد در جایگاههای متعلق به خود قرار بگیرند، نه اینکه کارشناسان سر جای خودشان نباشند و مجموعه این اقدامات، سبب اعتمادسازی در بیرون از سازمان گردد.»
مدیرکل میراث فرهنگی استان، دیگر برنامههای مدیریت جدید را احیا جایگاه فرهنگی و علمی سازمان میراث فرهنگی در استان دانسته و تاکید میکند: «بدنه کارشناسی خوبی در اختیار سازمان است. تعداد زیادی کارشناسارشد در حوزههای باستانشناسی، مرمت و همچنین گردشگری و صنایعدستی مشغول به کار هستند. از این پتانسیل در مباحث فرهنگی هیچگونه استفادهای نشدهاست و این کارشناسان به کارمندانی تبدیل شدهاند که هیچ برون داد علمی از آنان دیده نمیشود.»
بافت تاریخی قزوین ، تلاش برای ثبت جهانی
حضرتیها جلوگیری از تخریب بناها و آثار تاریخی را بسیار مهم دانسته و با اشاره به اینکه بسیاری از این آثار اکنون در معرض خطر هستند، اضافه میکند: «از دیگر برنامهها، جلوگیری از تخریب بافت تاریخی شهر و باغستان قزوین و احیاء بناهای شاخصی مثل مسجد جامع و حسینیه امینیها و برخی از زیارتگاههاست که با غفلت، به انحای مختلف مورد دستاندازی قرارگرفتهاند. احیا این آثار که البته لازمه بقای این بناها هستند باید از رویکردهای سوداگرانه فاصله بگیرد و با کارکردهای فرهنگی منطبق با ذات عملکرد آثار سازگار باشد.»
وی پژوهشهای مردمشناسی را از دیگر برنامههایش برمیشمارد و خاطرنشان میکند: «امروز رویکرد جهانی به سمت و سوی مردمشناسی است. از منظر گردشگری هم که نگریسته شود، رویکردهای گردشگری تا پیش از سال ۲۰۰۰ بنامحور بود و الان به این سمت رفته است که بناها در کنار مردم و سنتها و فرهنگهایشان دیده شوند، که این مساله البته باید بسیار هوشمندانه صورت بگیرد، نه آنکه مانند اتفاقاتی که در این سالها دیده شد، به سمت کاسب کاری برویم.»
مدیرکل میراث فرهنگی استان، حرکت به سمت ثبت جهانی برخی از داشتههای میراثی از جمله بافت تاریخی قزوین و دره تاریخی طبیعی الموت را بسیار مهم میداند و با اشاره به این نکته که محور فرهنگی قزوین، یک ظرفیت فوقالعاده برای ثبت جهانی است، میگوید: «اگر چنانچه باغستان تا محور فرهنگی یک پارچه دیده شود یک پیوستگی آشکار و پنهانی بین آنها وجود دارد که بسیار مهم است. هیچ جایی مثل قزوین این پیوستگی را شاهد نیستیم. در شیراز و یا یزد، نوعی از بافت را شاهدیم که بسیار باارزش است، اما این بافت در قزوین همراه با معیشت در باغستان، در زندگی و حتی آشپزی مردم هم تأثیرگذار بوده است. بسیاری از غذاهای ما با خلال آمیختهاست، مانند قیمه نثار و حتی در معماری خانهها در قزوین، فضاهایی برای آونگ بستن انگور و خشک کردن خشکبار وجود داشته است.»
سایت موزه ها، گامی برای ایجاد تحول
حضرتیها با اظهار اینکه، از شأن موزهها در هشت سال گذشته به شدت فروکاسته شدهاست، میافزاید: «وضعیت آنگونه شد که با قرار دادن چند شی در یک اتاق، اسم موزه را گذاشتند روی آن. مثلا در مسجد جامع، یک سری اشیایی که در کاوشهای باستانشناسانه به دست آمده و ما اصطلاحا به آنها میگوییم آثار پژوهشی، یعنی هنوز باید مورد مطالعه قرار بگیرند، را در جایگاه شی موزهای قراردادند و اسم این محل را گذاشتند؛ موزه سنگنگاره، اما اشیایی خارج از این عنوان، در معرض دید قرار داده شد. یا حتی موزه خوشنویسی. اگر بناست که موزه خوشنویسی داشته باشیم و باید هم داشته باشیم، باید در جای مناسبی اتفاق بیفتد نه در بنایی که خودش یک موزه است. رویکرد ایجاد سایت موزهها در سگزآباد و قلعه الموت و احداث موزههای باستانشناسی و فرهنگی در برخی از شهرستانها مثل بویینزهرا و تاکستان، از دیگر برنامهها است که اگر این اتفاق مثلا در بویینزهرا بیفتد، قطعا سرنوشت این شهر به لحاظ اقتصادی نیز متحول خواهد شد.»
با آنچه مدیرکل جدید میراث فرهنگی از برنامههای خود برای ایجاد تحول در این سازمان میگوید، میتوان به آیندهای دل بست که نه فقط اهمیت و جایگاه آثار و بناهای تاریخی و فرهنگی، که قدر و منزلت کارشناسان این حوزه نیز افزون گردیده و دیگر شاهد رویدادهایی نباشیم که در سالهای اخیر نظارهگر آنها بودیم.
سعید الهی