حاشیه نشینی، نه مبحث نوینی است و نه به این سالها باز میگردد، اما آنچه که این روزها، استاندار قزوین از آن به عنوان «حاشیه نشینی مدرن» نام میبرد، نخستین باری است که یک مسوول ارشد دولتی با اشاره به آن به پی آمدهای به هم خوردن ساختار شهرنشینی و تغییر بافت جمعیتی شهر قزوین اشاره میکند.
مرتضی روزبه با اظهار نگرانی نسبت به گسترش حاشیه نشینی مدرن در قزوین، میگوید: «امروز جابهجایی جمعیت شهری و روستایی سبب بروز معضلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدهاست و بهدلیل همین گونه جا به جاییها، شاهد ایجاد شهرهای بزرگ با حاشیه نشینی مدرن هستیم که شاید بدتر از کپرنشینی نباشد، اما برای ما تبدیل به یک دغدغه اساسی شدهاست.»
وی این چالش را ناشی از اجرای تقسیمات کشوری و تغییر در ساختار مناطق شهری و روستایی میداند و میافزاید: «به دلیل تقسیمات کشوری جمعیت شهری و روستایی دچار تغییرات بسیاری شده به طوری که در سال۵۷ حدود سی درصد مردم استان ساکن شهر بودند، ولی امروز هفتاد درصد جمعیت استان در شهر ساکن هستند که ادامه این روند و عدم برنامه ریزی مناسب به طور قطع سبب بروز مشکلات عدیدهای خواهد شد.»
گرچه آنچه روزبه بدان اشاره میکند به باور برخی کارشناسان، امری اجتناب ناپذیر در فرایند گسترش شهرنشینی و تحولات اجتماعی ناشی از آن است، اما یک کارشناس اجتماعی معتقد است: «ورود تکنولوژی به عرصهی زندگی شهری، بروز و ظهور خود را در جنبههای مختلفی به نمایش میگذارد. یکی از این عرصهها، توسعه مناطق شهری و ساختن شهرکها در حاشیه شهرهاست.بدون شک نوع ساختوساز شهرکها بر شیوهی زندگی اهالی آنها در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار خواهد بود.»
روستاهایی که شهر شدند!
جواد محمدی با اشاره به اینکه تبدیل روستاها به شهر در روند تقسیمات کشوری، امری کاملا طبیعی و قانونی است، میافزاید: «مشکل اما از آنجا ناشی میشود که ارتقاء این روستاها به شهر، تنها ناشی از مهاجرت از خارج استان به این مناطق و افزایش جمعیت ساکن در آنها بودهاست و همین مساله، همگونی بافت جمعیت را دستخوش تغییر کرده و به اضمحلال تدریجی فرهنگ بومی روستاییان انجامیده است، به نحوی که روستاهایی نظیر شریف آباد، بیدستان، الوند، اقبالیه و چوبیندر، ماهیت فرهنگی و ساختار جمعیت بومی خود را از دست داده اند و عمده ساکنان در این روستاها که اینک به شهر تبدیل شدهاند، غیر بومی بوده و این نکته چالشهای بسیاری از جمله افزایش بزهکاریها و نابهنجاریهای اجتماعی را فراروی مسوولان قرار داده است.»
وی با بیان اینکه، در گسترش شهر قزوین، متأسفانه محلهها رفتهرفته ساختار و کارکردهای دیرینهی خود را از دست داده و به «منطقه» و «شهرک» تبدیل شدهاند و دیگر نمیتوان همچون گذشته توقع کارکرد محله را از آنها داشت، شهرک مهرگان را نمونه شاخص حاشیه نشینی مدرن ذکر میکند و میگوید: «ساختن صدها بلوک ساختمانی که هیچگونه تناسبی با معماری ایرانی اسلامی ندارد، آن هم خارج از شهر و جمع کردن عدهای از مردم با پایگاههای اجتماعی متفاوت، به دور از خانواده و بدون هیچ شناخت و پیوندی نسبت به سایر خانوادهها، به نوعی سبب ازهمگسیختگی و بیهویتی ساکنان آن شده است و از آنجایی که این افراد هیچگونه شناختی نسبت به هم ندارند، دچار بیهنجاری میگردند و فضا برای انواع ناهنجاریهای فرهنگی مهیا میشود. در صورتی که در محیطها و شهرهای سنتی، بسیاری از این ناهنجاریها، به دلیل هویتهای شکلگرفته و نظارت نامحسوسی که افراد بر خود احساس مینمایند، به ندرت رخ میدهد.»
فروپاشی بافت اجتماعی
«در قزوین با حاشیه نشینی مدرن روبرو هستیم که این امر، مانند غده سرطانی مجموعه استان را در معرض تهدید قرار داده است». استاندار با بیان این هشدار در نشست هماندیشی مسوولان قضایی و انتظامی استان تاکید می کند: «من برای استان نگران هستم. ما یک استان مرکزی هستیم و با مرز فاصله داریم و بسیاری از مسائل دیگر استانها، نظیر اقلیتهای مذهبی، فِرقه های مختلف و غیره را نداریم و با این وجود به شدت نگران آینده این استان هستم». روزبه، با بیان اینکه شهر موجود زنده ای است که سازوکارها و بافت اجتماعی، آن را سالم نگاه میدارد اضافه میکند: «زمانی که این سیستم برهم بخورد جامعه بیمار میشود. برای نمونه، چوبیندر زمانی منطقه بکر و مذهبی استان بود و در تاریخ جنگ، شهدا و جانبازان بسیاری در راه نظام تقدیم کردهاست، اما امروز این منطقه از استان چه وضعیتی دارد؟ منطقهای که از حیث اعتقادی و فرهنگی پشتیبان نظام و استان بود، امروز به محلی برای عرضه آزاد مواد مخدر و حضور گسترده افاغنه و تبعات ناشی از حضور آنها تبدیل شده و عرصه زندگی سالم برای اهالی چوبیندر تنگ شدهاست.»
آنچه استاندار از آن به عنوان یک مصداق عینی در پیامدهای حاشیه نشینی مدرن یاد میکند، بیش از آنکه تنها معلول مهاجرت باشد، ناشی از برهم خوردن ترکیب و بافت همگون جمعیتی، در نتیجه گسترش شهرنشینی بدون توجه به چارچوبهای اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی است.
فرهنگ، پیوستی که دیده نشد
علیرضا صادقی، کارشناس امور فرهنگی معتقد است: «افزایش سه برابری جمعیت شهر قزوین در حدفاصل سالهای ۵۵ تا ۹۰ و فقدان برنامهای مدون و ساختارگرا برای توسعه شهر، بیش از آنکه بافت همگون و فرهنگ محلی را محافظت کند، سبب برهم خوردن شیرازه «محله محور» و تبدیل آن به «شهرک محور» شده است.» به گفته این کارشناس، ایجاد شهرک های اقماری در حاشیه شهر، تنها امکان سنجی مسوولان برای پاسخدادن به تقاضای مسکن جمعیتی بوده، که بخش زیادی از آنان در نتیجه مهاجرت از روستاهای استان به قزوین و یا از خارج از استان، ساکن قزوین شده بودند، بدون آنکه حتی به لزوم پیوست فرهنگی و اجتماعی چنین گسترشی اندیشیده باشند.
صادقی، انتقادات استاندار نسبت به مغفول ماندن ساخت مسجد در بافت جدید شهری قزوین را ناشی از عدم پیوست فرهنگی، اجتماعی توسعه شهر میداند و تاکید میکند: «متاسفانه آنچه که در این سه دهه اتفاق افتادهاست، ضمن آنکه به هویت فرهنگی و مذهبی قزوین آسیب وارد ساخته، و حاشیه نشینی سنتی را به حاشیه نشینی نوین تبدیل کردهاست، با بی توجهی نسبت به نقش مسجد و کارکرد آن در محلهها و مناطق شهری، اعتقادات عمومی را هم دستخوش چالش کردهاست.»
این کارشناس فرهنگی، با اشاره به اینکه براساس آمار، در بافت مرکزی و جنوب شهر قزوین، به ازای هر ۳ هزار نفر یک مسجد وجود دارد ولی هر چه به سمت مناطق بالاتر شهر میرویم، تعداد مساجد کم میشود به طوری که در این مناطق به ازای هر ۱۰ هزار نفر یک مسجد وجود دارد، خاطرنشان میکند: «در مجموعه مساحتی که حدود ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر از جمعیت ساکن قزوین را در شمال خیابان فلسطین در خود جای داده است، تنها پنج مسجد وجود دارد و بخشی از نابهنجاریهایی که امروز جامعه ما به آنها دچار شده است، معلول همین غفلت در توجه به نیازهای اعتقادی و فرهنگی شهروندان در توسعه بافت شهری است.»
گسترش قزوین، تشدید نابسامانیها
وی در عین حال، با انتقاد از برخی تلاشها برای افزایش جمعیت شهر قزوین به هفتصد هزار نفر و افزودن مناطق حاشیهای به حریم شهری به منظور تبدیل مرکز استان به کلان شهر، آن را سبب ساز تشدید پیامدهای ناشی از نابسامانیهای اجتماعی و فرهنگی قزوین دانست.
آنچه این کارشناس بدان اشاره می کند، موضوعی است که اخیرا شهردار قزوین از آن سخن گفت . مسعود نصرتی گفته است: «قزوین با ۴۰۰ هزار نفر جمعیتی که دارد با توسعه جاذبهها و ظرفیتهای گردشگری آن باید در یک افق مطلوب به ۷۰۰ هزار جمعیت تبدیل شود، ولی متاسفانه این تهدید وجود دارد که قزوین به یک شهر دو میلیون نفری تبدیل شود.» وی البته تاکید کرده است: «باید با برنامهریزی هوشمندانه و دقیق این افزایش جمعیت را در شهر قزوین کنترل کرد تا این شهر همانند برخی شهرهای کشور با معضل افزایش جمعیت روبرو نشود». مساله ای که نصرتی به آن اشاره نمی کند مکانیزم های چگونگی اعمال این کنترل است که اگر قطعا چنین مکانیزمی تاکنون وجود داشت، امروز استاندار قزوین از حاشیه نشینی مدرن در قزوین چهارصد هزار نفری و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و امنیتی ناشی از آن سخن نمی گفت.
به هر روی با آنچه در این گزارش بدان پرداخته شد به نظر میرسد مسوولان استان، راهبرد تعریف شدهای به منظور مهار مشکلاتی که از آن نام میبردند در اختیار ندارند. بخش مهمی از آنچه که اینک به عنوان «حاشیه نشینی مدرن» و تبعات ناشی از آن نام برده میشود، بیش از آنکه تنها به استان قزوین تعلق داشته باشد، معلول سیاستهای کلان چون «طرح مسکن مهر» است که اینک، نه فقط ساکنان اینگونه شهرکها را با مشکل فزایندهای مواجه ساخته که مسوولان استانها را هم با چالش هایی روبهرو کرده است که به سادگی امکان حل و فصل آنها برایشان ممکن نیست.
مرتضی روزبه با اظهار نگرانی نسبت به گسترش حاشیه نشینی مدرن در قزوین، میگوید: «امروز جابهجایی جمعیت شهری و روستایی سبب بروز معضلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدهاست و بهدلیل همین گونه جا به جاییها، شاهد ایجاد شهرهای بزرگ با حاشیه نشینی مدرن هستیم که شاید بدتر از کپرنشینی نباشد، اما برای ما تبدیل به یک دغدغه اساسی شدهاست.»
وی این چالش را ناشی از اجرای تقسیمات کشوری و تغییر در ساختار مناطق شهری و روستایی میداند و میافزاید: «به دلیل تقسیمات کشوری جمعیت شهری و روستایی دچار تغییرات بسیاری شده به طوری که در سال۵۷ حدود سی درصد مردم استان ساکن شهر بودند، ولی امروز هفتاد درصد جمعیت استان در شهر ساکن هستند که ادامه این روند و عدم برنامه ریزی مناسب به طور قطع سبب بروز مشکلات عدیدهای خواهد شد.»
گرچه آنچه روزبه بدان اشاره میکند به باور برخی کارشناسان، امری اجتناب ناپذیر در فرایند گسترش شهرنشینی و تحولات اجتماعی ناشی از آن است، اما یک کارشناس اجتماعی معتقد است: «ورود تکنولوژی به عرصهی زندگی شهری، بروز و ظهور خود را در جنبههای مختلفی به نمایش میگذارد. یکی از این عرصهها، توسعه مناطق شهری و ساختن شهرکها در حاشیه شهرهاست.بدون شک نوع ساختوساز شهرکها بر شیوهی زندگی اهالی آنها در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تأثیرگذار خواهد بود.»
روستاهایی که شهر شدند!
جواد محمدی با اشاره به اینکه تبدیل روستاها به شهر در روند تقسیمات کشوری، امری کاملا طبیعی و قانونی است، میافزاید: «مشکل اما از آنجا ناشی میشود که ارتقاء این روستاها به شهر، تنها ناشی از مهاجرت از خارج استان به این مناطق و افزایش جمعیت ساکن در آنها بودهاست و همین مساله، همگونی بافت جمعیت را دستخوش تغییر کرده و به اضمحلال تدریجی فرهنگ بومی روستاییان انجامیده است، به نحوی که روستاهایی نظیر شریف آباد، بیدستان، الوند، اقبالیه و چوبیندر، ماهیت فرهنگی و ساختار جمعیت بومی خود را از دست داده اند و عمده ساکنان در این روستاها که اینک به شهر تبدیل شدهاند، غیر بومی بوده و این نکته چالشهای بسیاری از جمله افزایش بزهکاریها و نابهنجاریهای اجتماعی را فراروی مسوولان قرار داده است.»
وی با بیان اینکه، در گسترش شهر قزوین، متأسفانه محلهها رفتهرفته ساختار و کارکردهای دیرینهی خود را از دست داده و به «منطقه» و «شهرک» تبدیل شدهاند و دیگر نمیتوان همچون گذشته توقع کارکرد محله را از آنها داشت، شهرک مهرگان را نمونه شاخص حاشیه نشینی مدرن ذکر میکند و میگوید: «ساختن صدها بلوک ساختمانی که هیچگونه تناسبی با معماری ایرانی اسلامی ندارد، آن هم خارج از شهر و جمع کردن عدهای از مردم با پایگاههای اجتماعی متفاوت، به دور از خانواده و بدون هیچ شناخت و پیوندی نسبت به سایر خانوادهها، به نوعی سبب ازهمگسیختگی و بیهویتی ساکنان آن شده است و از آنجایی که این افراد هیچگونه شناختی نسبت به هم ندارند، دچار بیهنجاری میگردند و فضا برای انواع ناهنجاریهای فرهنگی مهیا میشود. در صورتی که در محیطها و شهرهای سنتی، بسیاری از این ناهنجاریها، به دلیل هویتهای شکلگرفته و نظارت نامحسوسی که افراد بر خود احساس مینمایند، به ندرت رخ میدهد.»
فروپاشی بافت اجتماعی
«در قزوین با حاشیه نشینی مدرن روبرو هستیم که این امر، مانند غده سرطانی مجموعه استان را در معرض تهدید قرار داده است». استاندار با بیان این هشدار در نشست هماندیشی مسوولان قضایی و انتظامی استان تاکید می کند: «من برای استان نگران هستم. ما یک استان مرکزی هستیم و با مرز فاصله داریم و بسیاری از مسائل دیگر استانها، نظیر اقلیتهای مذهبی، فِرقه های مختلف و غیره را نداریم و با این وجود به شدت نگران آینده این استان هستم». روزبه، با بیان اینکه شهر موجود زنده ای است که سازوکارها و بافت اجتماعی، آن را سالم نگاه میدارد اضافه میکند: «زمانی که این سیستم برهم بخورد جامعه بیمار میشود. برای نمونه، چوبیندر زمانی منطقه بکر و مذهبی استان بود و در تاریخ جنگ، شهدا و جانبازان بسیاری در راه نظام تقدیم کردهاست، اما امروز این منطقه از استان چه وضعیتی دارد؟ منطقهای که از حیث اعتقادی و فرهنگی پشتیبان نظام و استان بود، امروز به محلی برای عرضه آزاد مواد مخدر و حضور گسترده افاغنه و تبعات ناشی از حضور آنها تبدیل شده و عرصه زندگی سالم برای اهالی چوبیندر تنگ شدهاست.»
آنچه استاندار از آن به عنوان یک مصداق عینی در پیامدهای حاشیه نشینی مدرن یاد میکند، بیش از آنکه تنها معلول مهاجرت باشد، ناشی از برهم خوردن ترکیب و بافت همگون جمعیتی، در نتیجه گسترش شهرنشینی بدون توجه به چارچوبهای اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی است.
فرهنگ، پیوستی که دیده نشد
علیرضا صادقی، کارشناس امور فرهنگی معتقد است: «افزایش سه برابری جمعیت شهر قزوین در حدفاصل سالهای ۵۵ تا ۹۰ و فقدان برنامهای مدون و ساختارگرا برای توسعه شهر، بیش از آنکه بافت همگون و فرهنگ محلی را محافظت کند، سبب برهم خوردن شیرازه «محله محور» و تبدیل آن به «شهرک محور» شده است.» به گفته این کارشناس، ایجاد شهرک های اقماری در حاشیه شهر، تنها امکان سنجی مسوولان برای پاسخدادن به تقاضای مسکن جمعیتی بوده، که بخش زیادی از آنان در نتیجه مهاجرت از روستاهای استان به قزوین و یا از خارج از استان، ساکن قزوین شده بودند، بدون آنکه حتی به لزوم پیوست فرهنگی و اجتماعی چنین گسترشی اندیشیده باشند.
صادقی، انتقادات استاندار نسبت به مغفول ماندن ساخت مسجد در بافت جدید شهری قزوین را ناشی از عدم پیوست فرهنگی، اجتماعی توسعه شهر میداند و تاکید میکند: «متاسفانه آنچه که در این سه دهه اتفاق افتادهاست، ضمن آنکه به هویت فرهنگی و مذهبی قزوین آسیب وارد ساخته، و حاشیه نشینی سنتی را به حاشیه نشینی نوین تبدیل کردهاست، با بی توجهی نسبت به نقش مسجد و کارکرد آن در محلهها و مناطق شهری، اعتقادات عمومی را هم دستخوش چالش کردهاست.»
این کارشناس فرهنگی، با اشاره به اینکه براساس آمار، در بافت مرکزی و جنوب شهر قزوین، به ازای هر ۳ هزار نفر یک مسجد وجود دارد ولی هر چه به سمت مناطق بالاتر شهر میرویم، تعداد مساجد کم میشود به طوری که در این مناطق به ازای هر ۱۰ هزار نفر یک مسجد وجود دارد، خاطرنشان میکند: «در مجموعه مساحتی که حدود ۹۰ تا ۱۰۰ هزار نفر از جمعیت ساکن قزوین را در شمال خیابان فلسطین در خود جای داده است، تنها پنج مسجد وجود دارد و بخشی از نابهنجاریهایی که امروز جامعه ما به آنها دچار شده است، معلول همین غفلت در توجه به نیازهای اعتقادی و فرهنگی شهروندان در توسعه بافت شهری است.»
گسترش قزوین، تشدید نابسامانیها
وی در عین حال، با انتقاد از برخی تلاشها برای افزایش جمعیت شهر قزوین به هفتصد هزار نفر و افزودن مناطق حاشیهای به حریم شهری به منظور تبدیل مرکز استان به کلان شهر، آن را سبب ساز تشدید پیامدهای ناشی از نابسامانیهای اجتماعی و فرهنگی قزوین دانست.
آنچه این کارشناس بدان اشاره می کند، موضوعی است که اخیرا شهردار قزوین از آن سخن گفت . مسعود نصرتی گفته است: «قزوین با ۴۰۰ هزار نفر جمعیتی که دارد با توسعه جاذبهها و ظرفیتهای گردشگری آن باید در یک افق مطلوب به ۷۰۰ هزار جمعیت تبدیل شود، ولی متاسفانه این تهدید وجود دارد که قزوین به یک شهر دو میلیون نفری تبدیل شود.» وی البته تاکید کرده است: «باید با برنامهریزی هوشمندانه و دقیق این افزایش جمعیت را در شهر قزوین کنترل کرد تا این شهر همانند برخی شهرهای کشور با معضل افزایش جمعیت روبرو نشود». مساله ای که نصرتی به آن اشاره نمی کند مکانیزم های چگونگی اعمال این کنترل است که اگر قطعا چنین مکانیزمی تاکنون وجود داشت، امروز استاندار قزوین از حاشیه نشینی مدرن در قزوین چهارصد هزار نفری و پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و امنیتی ناشی از آن سخن نمی گفت.
به هر روی با آنچه در این گزارش بدان پرداخته شد به نظر میرسد مسوولان استان، راهبرد تعریف شدهای به منظور مهار مشکلاتی که از آن نام میبردند در اختیار ندارند. بخش مهمی از آنچه که اینک به عنوان «حاشیه نشینی مدرن» و تبعات ناشی از آن نام برده میشود، بیش از آنکه تنها به استان قزوین تعلق داشته باشد، معلول سیاستهای کلان چون «طرح مسکن مهر» است که اینک، نه فقط ساکنان اینگونه شهرکها را با مشکل فزایندهای مواجه ساخته که مسوولان استانها را هم با چالش هایی روبهرو کرده است که به سادگی امکان حل و فصل آنها برایشان ممکن نیست.