تو گویی بهار، معشوقی را می ماند که اینک اما، در میانه ی «حوت» پای به حجله ی عاشق نهاده و به عطر بودنش، شکوفه کرده خیالِ مستانهی یار.
همانکه شیخ اجل، سعدی شیراز به لطافت و زیبایی هر چه تمام تر، بدان اشاره داشته است و دم عیسی اش خوانده، نسیم باد نوروزی را. و شاید از همین روست که بلبلان، پاسی مانده تا «فرودین»، سر به بوستان نهاده و دل به شکوفه ها بسته و به ترانه خوانی مشغول گردیده اند. این روزها، شهر پُر شده از عطر ریاحین بهار و عمو نوروز، پیش از آنکه تقویم ها از آمدنش، روایت کنند پای به باغ و بوستان نهاده و به دلبری پرداخته! و نکند در خواب بمانیم و سر در غفلت، چو ابر بهار، از دیار ما بگذرد پیک هوشیاری نوروزی!
نوروز طراوت دوباره طبیعت و زنده شدن دوباره جانهاست. طراوت طبیعت، نوید بخش زندگی و پیام آور این حقیقت بزرگ است که زندگی امری پایدار و ابدی است. سکون و سکوت در خلقت الهی راه ندارد و خلاقیت حق تعالی پایان ناپذیر است. پویایی، اصلی ترین عنصر در استمرار نظام آفرینش است.
جوهر نظام هستی، با تحول و نو شدن آمیخته است و به تعبیر مولوی:
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
بقای نظام عالم در نوزایی است. هیچ چیز تکرار گذشته نیست. طراوت و زیبایی جهان، محصول تحول و دگرگونی آن است. بعد از فصل برگ ریزان و سرمای زمستان همواره بهار دل انگیز فرا میرسد؛ جانها را نوازش میدهد و دلهای مرده را بیدار و هم نوایی با طبیعت را به انسان گوشزد میکند.
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
آری، اول فروردین اعتدالی ترین نقطه در گردش کره زمین است. نوروز ایرانی با الهام گرفتن از اعتدال طبیعت پدید آمده است و رویکرد اعتدالی در تقویم زمانی ایرانیان، نشان از باور دیرینة آنها به عدالت گرایی و مهربانی و مهرورزی دارد و این مفاهیم همگی ریشه در دینداری همیشگی ایرانیان دارد. تاریخ بشر به یاد ندارد که ایرانیان با هویتی غیر دینی زیسته باشند.
این است فلسفه بهار و نوروز؛ روزی نو برای نو شدن، گسستن از تعلقات مادی، شکستن قفس های مادیت ،از قالب تکرار بیرون آمدن، به آهنگ واحد هستی رقصیدن، عشق را دیدن و مقهور عشق بودن و با عشق شعله ور شدن!
عشق قهار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
همانکه شیخ اجل، سعدی شیراز به لطافت و زیبایی هر چه تمام تر، بدان اشاره داشته است و دم عیسی اش خوانده، نسیم باد نوروزی را. و شاید از همین روست که بلبلان، پاسی مانده تا «فرودین»، سر به بوستان نهاده و دل به شکوفه ها بسته و به ترانه خوانی مشغول گردیده اند. این روزها، شهر پُر شده از عطر ریاحین بهار و عمو نوروز، پیش از آنکه تقویم ها از آمدنش، روایت کنند پای به باغ و بوستان نهاده و به دلبری پرداخته! و نکند در خواب بمانیم و سر در غفلت، چو ابر بهار، از دیار ما بگذرد پیک هوشیاری نوروزی!
نوروز طراوت دوباره طبیعت و زنده شدن دوباره جانهاست. طراوت طبیعت، نوید بخش زندگی و پیام آور این حقیقت بزرگ است که زندگی امری پایدار و ابدی است. سکون و سکوت در خلقت الهی راه ندارد و خلاقیت حق تعالی پایان ناپذیر است. پویایی، اصلی ترین عنصر در استمرار نظام آفرینش است.
جوهر نظام هستی، با تحول و نو شدن آمیخته است و به تعبیر مولوی:
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
بقای نظام عالم در نوزایی است. هیچ چیز تکرار گذشته نیست. طراوت و زیبایی جهان، محصول تحول و دگرگونی آن است. بعد از فصل برگ ریزان و سرمای زمستان همواره بهار دل انگیز فرا میرسد؛ جانها را نوازش میدهد و دلهای مرده را بیدار و هم نوایی با طبیعت را به انسان گوشزد میکند.
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
آری، اول فروردین اعتدالی ترین نقطه در گردش کره زمین است. نوروز ایرانی با الهام گرفتن از اعتدال طبیعت پدید آمده است و رویکرد اعتدالی در تقویم زمانی ایرانیان، نشان از باور دیرینة آنها به عدالت گرایی و مهربانی و مهرورزی دارد و این مفاهیم همگی ریشه در دینداری همیشگی ایرانیان دارد. تاریخ بشر به یاد ندارد که ایرانیان با هویتی غیر دینی زیسته باشند.
این است فلسفه بهار و نوروز؛ روزی نو برای نو شدن، گسستن از تعلقات مادی، شکستن قفس های مادیت ،از قالب تکرار بیرون آمدن، به آهنگ واحد هستی رقصیدن، عشق را دیدن و مقهور عشق بودن و با عشق شعله ور شدن!
عشق قهار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق