• امروز : شنبه - ۱۷ آبان - ۱۴۰۴
  • برابر با : 18 - جماد أول - 1447
  • برابر با : Saturday - 8 November - 2025
واکاوی تنبیه بدنی یک دانش‌آموز قزوینی

کلاسِ ترس!

  • کد خبر : 13301
  • 27 اکتبر 2025 - 9:03
کلاسِ ترس!
در بستری پویا، مدرسه باید جایی باشد که صدای خنده و یادگیری از دیوارهایش شنیده شود. جایی که دانش‌آموز تمرین ورود به جامعه می‌کند، یاد می‌گیرد، خطا می‌کند و اصلاح می‌شود. اما حادثه‌ تلخ یکی از دبیرستان‌های قزوین ــ که به ضرب‌وشتم و آسیب جسمی یک نوجوان انجامید ــ بار دیگر سایه‌ سنگین پرسشی قدیمی را زنده کرد: در روزگاری که جهان به سمت آموزش انسانی و احترام‌محور پیش می‌رود، چرا هنوز نوجوان ایرانی از ترسِ مدیر و معلم پناه به سکوت می‌برد؟

در روزهایی که قزوین در تبِ خبرهای اقتصادی و اجتماعی بود، ناگهان خبر شکستگی بینی و پارگی پرده‌ گوش یک دانش‌آموز همه را در شوک فرو برد؛ تصویری از خشونتی که قرار بود از کلاس‌ها رخت بربندد، اما هنوز در پستوهای بی‌دوربین برخی مدارس نفس می‌کشد.
پدر آن دانش‌آموز می‌گوید: «پسرم فقط شوخی کرده بود. مدیر او را به اتاقی برد که دوربین نداشت. وقتی بیرون آمد، لباسش آغشته به خون بود.» این روایت نه فقط از درد یک کودک، که از زخم یک نظام تربیتی سخن می‌گوید که هنوز نتوانسته میان انضباط و تحقیر مرز بکشد.

ماده‌۸۱ آیین‌نامه‌ اجرایی مدارس سال‌هاست هرگونه تنبیه بدنی را ممنوع کرده است، اما گویی قانون هنوز راهی به قلب برخی کلاس‌ها نیافته. در نظام‌های آموزشی پیشرفته، دانش‌آموز در مرکز یادگیری قرار دارد؛ معلم، راهنماست نه داور. در آن‌جا «خطا» فرصتی برای رشد است، نه بهانه‌ای برای مجازات.

دکتر «ناهید سمیعی»، روان‌شناس تربیتی، در گفت‌وگو با فروردین امروز می‌گوید: «هر ضربه‌ی فیزیکی در ذهن کودک صدها بار تکرار می‌شود. این تجربه، اعتماد را می‌کُشد، عزت‌نفس را می‌سوزاند و حس امنیت را از میان می‌برد. نوجوانی که در مدرسه کتک می‌خورد، در آینده یا سکوت را برمی‌گزیند یا خشونت را بازتولید می‌کند.»

آنچه بیش از خود حادثه نگران‌کننده است، سکوت ساختارهاست؛ وقتی اطلاعیه‌ها از پرتال رسمی حذف می‌شوند و ناظران ترجیح می‌دهند چشم بر حقیقت ببندند. در حالی‌که جامعه امروز از آموزش‌وپرورش انتظار دارد مدرسه را به محیطی امن، شاد و قانون‌محور بدل کند.
مدرسه باید جایی باشد که معلم پیش از هر درس، «گفت‌وگو» را بیاموزد و تدریس کند و مدیر پیش از هر تصمیم، «احساس» را بفهمد و حفظ کرامت انسان را در اولویت قرار دهد. لازمه‌اش آموزش علمی معلمان در حوزه‌ی روان‌شناسی تربیتی و سواد هیجانی است؛ تا بدانند هر رفتار و هر نگاه می‌تواند آینده‌ی یک نوجوان را تغییر دهد.

اما این حادثه نباید در حد یک خبر بماند و با چند جابه‌جایی اداری فراموش شود. اگر قرار است چنین فجایعی تکرار نشود، باید به‌جای درمان سطحی، سراغ ریشه‌ها رفت: گزینش علمی معلمان، آموزش تخصصی در مدیریت هیجانات، حضور روان‌شناس مقیم در مدارس و ایجاد نظام نظارتی شفاف و مردمی.
تا زمانی که این چرخه‌ بازدارنده شکل نگیرد، هر سال نام یک دانش‌آموز قربانی، تیتر رسانه‌ها خواهد شد و اعتماد عمومی آسیب می‌بیند.

مدرسه، نخستین سرزمینِ اعتماد است. اگر در همین خاکِ نخست، دانه‌ی تحقیر بکاریم، در آینده جز خشم و بی‌اعتمادی نخواهیم دروید.
نوجوان امروز، شهروند فرداست و جامعه‌ای که دانش‌آموزانش را با ترس تربیت کند، با ترس هم اداره خواهد شد.
بیایید این‌بار، نه برای ملامت، بلکه برای اصلاح و پیشگیری، ریشه را بجوییم؛ تا دیگر هیچ دستی که باید می‌ساخت، نشکند.

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=13301

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 8در انتظار بررسی : 8انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.