در روزهایی که قزوین در تبِ خبرهای اقتصادی و اجتماعی بود، ناگهان خبر شکستگی بینی و پارگی پرده گوش یک دانشآموز همه را در شوک فرو برد؛ تصویری از خشونتی که قرار بود از کلاسها رخت بربندد، اما هنوز در پستوهای بیدوربین برخی مدارس نفس میکشد.
پدر آن دانشآموز میگوید: «پسرم فقط شوخی کرده بود. مدیر او را به اتاقی برد که دوربین نداشت. وقتی بیرون آمد، لباسش آغشته به خون بود.» این روایت نه فقط از درد یک کودک، که از زخم یک نظام تربیتی سخن میگوید که هنوز نتوانسته میان انضباط و تحقیر مرز بکشد.
ماده۸۱ آییننامه اجرایی مدارس سالهاست هرگونه تنبیه بدنی را ممنوع کرده است، اما گویی قانون هنوز راهی به قلب برخی کلاسها نیافته. در نظامهای آموزشی پیشرفته، دانشآموز در مرکز یادگیری قرار دارد؛ معلم، راهنماست نه داور. در آنجا «خطا» فرصتی برای رشد است، نه بهانهای برای مجازات.
دکتر «ناهید سمیعی»، روانشناس تربیتی، در گفتوگو با فروردین امروز میگوید: «هر ضربهی فیزیکی در ذهن کودک صدها بار تکرار میشود. این تجربه، اعتماد را میکُشد، عزتنفس را میسوزاند و حس امنیت را از میان میبرد. نوجوانی که در مدرسه کتک میخورد، در آینده یا سکوت را برمیگزیند یا خشونت را بازتولید میکند.»
آنچه بیش از خود حادثه نگرانکننده است، سکوت ساختارهاست؛ وقتی اطلاعیهها از پرتال رسمی حذف میشوند و ناظران ترجیح میدهند چشم بر حقیقت ببندند. در حالیکه جامعه امروز از آموزشوپرورش انتظار دارد مدرسه را به محیطی امن، شاد و قانونمحور بدل کند.
مدرسه باید جایی باشد که معلم پیش از هر درس، «گفتوگو» را بیاموزد و تدریس کند و مدیر پیش از هر تصمیم، «احساس» را بفهمد و حفظ کرامت انسان را در اولویت قرار دهد. لازمهاش آموزش علمی معلمان در حوزهی روانشناسی تربیتی و سواد هیجانی است؛ تا بدانند هر رفتار و هر نگاه میتواند آیندهی یک نوجوان را تغییر دهد.
اما این حادثه نباید در حد یک خبر بماند و با چند جابهجایی اداری فراموش شود. اگر قرار است چنین فجایعی تکرار نشود، باید بهجای درمان سطحی، سراغ ریشهها رفت: گزینش علمی معلمان، آموزش تخصصی در مدیریت هیجانات، حضور روانشناس مقیم در مدارس و ایجاد نظام نظارتی شفاف و مردمی.
تا زمانی که این چرخه بازدارنده شکل نگیرد، هر سال نام یک دانشآموز قربانی، تیتر رسانهها خواهد شد و اعتماد عمومی آسیب میبیند.
مدرسه، نخستین سرزمینِ اعتماد است. اگر در همین خاکِ نخست، دانهی تحقیر بکاریم، در آینده جز خشم و بیاعتمادی نخواهیم دروید.
نوجوان امروز، شهروند فرداست و جامعهای که دانشآموزانش را با ترس تربیت کند، با ترس هم اداره خواهد شد.
بیایید اینبار، نه برای ملامت، بلکه برای اصلاح و پیشگیری، ریشه را بجوییم؛ تا دیگر هیچ دستی که باید میساخت، نشکند.


