البته طبق یک تعریف دیگر هم، خانواده شامل مجموعهای از افراد است که با هدف و منافع مشترک زیر یک سقف با یکدیگر زندگی میکنند. امروزه به نظر میرسد که معنای واقعی خانواده، در پیچیدگیهای زندگی مدرن و ماشینی غرق شده است. اکنون مشاهده میکنیم که خیلی از خانوادهها در ارتباطات سالم بین اعضا به چالش برخوردهاند.
لزوم تعلق خاطر بیشتر نسل جدید به محیط خانواده
«سودابه توفیقی» مشاور و پژوهشگر امور خانواده و تربیتی در گفتوگو با نشریه فروردین امروز، در این مورد توضیح میدهد: اگر بخواهیم از دیدگاه روانشناسی بگوییم؛ طبق تعریف «کارل راجرز»، که یک روانشناس مراجعهمداری است؛ خانواده یک نظام نیمبسته است که در نقش ارتباطات داخلی، ایفای نقش میکند. داخل این نظام نیمبسته، اعضایی وجود دارند که دارای وظایف، مقامها، موقعیتها و تحصیلات مختلف هستند و خودشان به عنوان یک فرد اجتماعی، در خانواده نقشآفرینی میکنند. باید حواس ما باشد که آیا شرایط هر کدام از اعضای خانواده مورد تایید خانواده یا جامعه است یا خیر. البته همیشه خانواده به این نحو نیست؛ بلکه گاهی با تغییر نظمها، تعریف خانواده تغییر میکند. امروزه با توجه به تغییر سبک زندگی و توجه به فرمول فرزندپروری، باید با شناخت جامعهزیستی نوجوانها، افکارش و اندیشههایش، تعلق خاطر آنها را به سمت خانواده بیشتر کنیم تا آن موقعیت با استانداردها و معیارهای خانواده که مدنظر است را پذیرا باشند.
این کارشناس با سابقه ۲۹ساله فعالیت در این حوزه اضافه میکند: بهترین خانوادهای که ما میتوانیم بگوییم اصول اصلی یک نظام ارزشی و یک نظام نیم بسته و اجتماعی را رعایت میکند؛ خانواده مقتدر است. اقتدار نه به این مفهوم که بخواهد حکم یک طرفه صادر کند؛ بلکه بخواهد با تعامل و با تبادل نظر، قوانین را به اعضای خانواده بیاموزد و به آنها تفهیم کند که این قوانین به چه صورت است. اگر هم قانونی میخواهد وضع کند؛ قانونهای شدنی و کوتاه را وضع میکند. گاهی نظارت را انجام میدهد و روی آن توجه دارد که این نظارت مستقیم باشد و بازخوردش و تعاملش و آنالیز کردنش نه به صورت تهاجمی و قضاوت نادرست؛ بلکه به صورت تبادل نظر صورت بگیرد.
قوانین غیر قابل انعطاف در خانواده های قدیم و منعطف در خانواده های امروزی
صحبت با نسل قدیمی و تجربههای آنها درباره زندگی، همیشه جذاب و شنیدنی است. برای شنیدن نظر چند نفر از این شیرین سخنان، به یکی از محلات قدیمی قزوین، بلاغی میرویم.
صاحب یک سوپر مارکت که خودش را «علیرضا» و ۷۱ساله معرفی میکند؛ عقیده دارد: انسان در کانون خانواده میتواند انواع نیازهای خود را به دست آورد؛ در کتاب آسمانی ما هم اساس خانواده بر دوستی و محبت و حقوق مساوی زوجین می باشد. یکی از اهداف خانواده در دین مقدس اسلام، تامین سلامت روانی زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان است. تکیه خانواده ها هم باید بر مبنای مودت و دوستی و آرامش یابی هر یک از افراد آن باشد. اسلام در مقوله خانواده، احکامی تعیین شده هم دارد که متاسفانه امروزه خیلی از خانوادهها، آنها را نادیده میگیرند. معنویات باید در خانوادهها پررنگ تر شوند.
«فهیمه قلیپور» ۵۷ساله هم این طور عنوان میکند: خیلی از والدین الان بیشترین انرژی خود را بر روی مسائلی مانند تحصیل و شغل فرزندان خود و میزان درآمد آنها متمرکز می کنند. در حالیکه از ابعاد حساس و مهم دیگری مثل بهداشت روانی، عاطفی و معنوی غافل میشوند و نتیجه این غفلت از بین رفتن رشد و پویایی متعادل و هماهنگی در اعضای خانواده است. در صورتی که موفقیت فقط در تحصیلات بالا و درآمد هنگفت نیست.
«محمد امین شیردست» یک جوان ۲۳ساله است که با خوش برخوردی نظر خودش را در بیان مفهوم خانواده این طور توضیح میدهد: جوانهای نسل من در صورتی خانواده را محیط امنی میدانند که به استقلال آنها احترام گذاشته شود. برای ما بازگویی خاطرات والدین و تجربیات آنها، کارایی ندارد. دنیایی که ما داریم؛ تفاوت زیادی با دنیای دوران جوانی آنها دارد. پس اصلا نصایح آنها برای ما کارساز نیست. ما ترجیح میدهیم که والدین، دوست ما باشند. عین رفیقی که از زندگی کردن در کنارشان تو محیط خانواده لذت ببریم و اگر خطایی هم داشتیم؛ به جای بازخواست، رفاقتی در کنارشان حل کنیم.
«مبینا» یک دختر ۱۹ساله و دانشجو است. از نظر او خانوادهای سالم است که موفق شود با جوان و نوجوان امروزی خود، یک ارتباط صمیمی برقرار کند؛ نه مستبدانه. وی معتقد است: در گذشته خانوادهها برای فرزندان خود تعیین رشته و شغل می کردند. حتی فرزندان باید با کسی ازدواج میکردند که مورد تایید خانوادهشان باشد. اما نسل ما، دوست ندارد که اعضای خانواده برای او تعیین تکلیف کنند. اگر این اتفاق بیفتد؛ دیگر محیط خانواده برای ما امن نیست. از نظر من خانواده یعنی محیطی که در حد توان نیازهای همه اعضا را برطرف کند و همه در این محیط آزادی بیان داشته باشند. باید بشود به راحتی از اعتقادات شخصی خود سخن گفت و اطمینان داشت که مورد سرزنش قرار نمی گیریم. قوانین خشک و غیرقابل انعطاف برای نسل من معنایی ندارد. اگر این موارد رعایت شود؛ ما هم با سازگاری و احترام به نظرات و اعتقادات با سایر اعضا زندگی میکنیم.
«ساناز طالبی» یک فعال اجتماعی در گفتوگو با ما توضیح میدهد: رابطه اعضای بعضی از خانوادههای امروزی به دلیل اشتغال بیشتر اعضا و یا مهاجرت و تحصیل طولانی مدت، محدود شده است. الان مفهوم خواهر و برادری دیگر مثل گذشته نیست و فرزند سالاری در خانوادهها حاکم شده است. والدین هم بیشتر به فکر تامین نیازهای اقتصادی خانواده هستند و زمان زیادی سر کار میباشند. در نتیجه بیشتر ساعات خسته و کمحوصله میباشند. این تغییرات به وجود آمده باعث شده است تا خانواده از هدف واقعی تشکیل شدن و مفهوم اصلی خود دور شود. اکنون فرهنگسازی و آموزش مهارتهای لازم برای ایجاد روابط متعادل بین اعضای خانواده، ضروری به نظر میرسد.
بیشترین بذل عشق در خانواده باید اتفاق بیفتد
این روزها همه ما در شرایط سخت زندگی، به همنشینی و گفتوگو در کنار افرادی نیاز داریم که بدون ادعا مهر و محبت به ما کرده و با عطر خوش مهربانی، غم و ناامیدی را از ما دور کنند. همه ما به این پناهگاه و مامن نیاز داریم؛ اما گویا بیشتر ما فراموش کردهایم که خانواده اولین و مطمئنترین نقطه برای افزایش امید و تسکین آلام روزگار است و متاسفانه این نقطه امن را در خارج از خانواده جستجو میکنیم.
سالهای اخیر کاهش آمار ازدواج و فرزندآوری نشاندهنده این است که اهمیت و ضرورت تشکیل زندگی در میان جوانان کمرنگ شده است. مشکلات مادی، تورم، بیکاری، افزایش آسیبهای اجتماعی، طلاق و مشکلات فرزندپروری با توجه به زیادشدن انحرافات اجتماعی از مهمترین علتهای بی انگیزگی برای ازدواج و فرزندآوری است. یادآوری و تاکید بر هدف تشکیل خانواده میتواند ارزش و جایگاه درست آن را دوباره معنا کرده و تشویقی برای تشکیل آن باشد.
باید همه اعضای خانواده به این درک برسند که بیشترین عشق و توجه، فقط در محیط امن خانواده یافته و آغاز میشود. پس این محیط را نباید در محیط دیگری جستجو کرد.