اطلاعیه

  • امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : 20 - رمضان - 1445
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
5
گپ و گفتی با سحر نجفی، بازیگر جوان قزوینی

آرامش در صحنه‌ی آفرینش

  • کد خبر : 8747
  • 21 دسامبر 2021 - 14:57
آرامش در صحنه‌ی آفرینش
بیست و سومین جشنواره تئاتر استانی در حالی برگزار شد که همه‌گیری دو ساله کرونا، نفس‌های هنر را به شماره انداخته بود. با این همه، سالن‌های کوچک تئاتر قزوین لبریز از اشتاقان هنر نمایش بود و عده بسیاری پشت درهای بسته در آرزوی روزی ماندند که پروژه در حال اجرای سالن تئاتر به فرجام برسد و آنها نیز در حسرت دیدن نمایش‌ها نمانند. از جمله برگزیدگان این دوره از جشنواره که در آیین پایانی، مزد زحماتش را گرفت؛ سحر نجفی است. بانوی جوانی که چندین سال است در حوزه تئاتر مشغول به فعالیت بوده و به گفته خودش از صبح زود تا پاسی از شب برای رسیدن به اهدافش تلاش می‌کند

او متولد خرداد۶۷ است و این روزها علاوه بر بازیگری در صدا و سیما، مشغول کار نمایش عروسکی، صداپیشه‌گی، عروسک‌گردانی، نویسندگی رادیو و دوبله است و ترجیح داده در شهر خودش قزوین بماند و پیشرفت کند تا آنکه راهی پایتخت شود.

در گپ و گفتی با او، درباره کارهایش و اینکه چه شد پایش به هنر نمایش باز شد، صحبت کردیم. آنچه در ادامه می‌آید ماحصل گفت وگوی سحر نجفی با «فروردین امروز» است.

– از خودت بگو و اینکه رد پای علاقه‌ات به هنر از کجا در زندگی‌ات پیدا شد؟

علاقه‌ام به هنر از همان دوره کودکی در من شکل گرفت؛ پدرم برای من و برادرم که او نیز این روزها در حوزه سینما فعالیت می‌کند، قصه می‌گفت. قصه‌ها را تصویرسازی و بازی می‌کرد و‌ مادرم نیز با صدای عروسک‌ها برایمان حرف می‌زد. این شد که آرام آرام به بازیگری علاقه‌مند شدم. کلاس پنجم که بودم از روی یک کتاب داستان یک نمایش نوشتم و با هم‌کلاسی‌هایم در مدرسه اجرا کردیم که کارگردان آن کار خودم بودم تا اینکه دخترعمویم در هنرستان در رشته نمایشنامه‌نویسی ثبت‌نام کرد و من با خودم گفتم پس من هم می‌توانم. ابتدا دوره‌ای در حوزه هنری گذراندم و سپس در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان با حامد شهرتی و مرحوم استاد ایزدفر دوره دیگری دیدم و کم کم در گروه‌های مختلف به عنوان بازیگر یا منشی صحنه کمک می‌کردم و این شد که وارد عرصه نمایش شدم.

– مشوق اصلی‌ات چه کسی بود؟

در این مسیر خانواده‌ام خیلی پشتیبانی کردند. رشته تحصیلی‌ام حسابداری بود و در کنارش به هنر نیز پرداختم، به این خاطر زمان کمی داشتم، اما خانواده نبودن‌هایم را تحمل کردند.

– در مسیرت با چه سختی‌هایی مواجه شدی و اینکه، آیا با تحمل این سختی‌ها، به لذت موفقیت هم می‌رسی؟

خیلی ها فکر می‌کنند کسانی که وارد این عرصه می‌شوند؛ مقابل دوربین هستند یا روی صحنه نمایش اجرا می‌کنند، ساده و‌ راحت به این جایگاه رسیده‌اند، اما به نظرم پروسه یادگیری و مطالعه طولانی و طاقت‌فرساست. سختی‌اش این است که اگر به دنبال یادگیری درست و اصولی باشی، اگر به دنبال آفرینش باشی، باید همیشه مطالعه داشته باشی و به روز باشی. اما درباره لذتش به نظرم کار هنری کلا لذت‌بخش است؛ آن آرامشی که تولید اثر هنری به تو می‌دهد، با هیچ چیزی قابل قیاس نیست.

روی صحنه وقتی از دنیای خودت خارج می‌شوی و نقشی که شروع به آفرینش آن کرده‌ای را بازی می‌کنی، دیگر خودت نیستی و دیگران کسی را می بینند که تو ساخته‌ای و در واقع هنر تو را می‌بینند، این لذت زیادی دارد و این حس را با هیچ چیزی دیگر نمی‌توانی به دست بیاوری. عشق به این کار و هدفت باعث می‌شود سختی‌ها را پشت سر بگذاری و در این کار خیلی باید صبور باشی و آهسته گام برداری. یک شبه نمی‌شود به هدف رسید و اگر آهسته و پیوسته گام برداری، ماندگارتر می‌شوی.

– چه دوره‌ها یا کلاس‌هایی در این سال‌ها گذرانده‌ای؟

من به دلیل کار در زمینه‌های مختلف، کلاس‌های متنوعی هم گذرانده‌ام. علاوه بر بازیگری، در زمینه عروسک‌سازی نمایشی و تلویزیونی، نویسندگی برای رادیو قزوین، دوبله و بازیگری در نمایش رادیویی، صداپیشه‌گی و عروسک‌گردانی کار کرده‌ام و برای آنها دوره گذرانده‌ام. کلاس رفتن و دوره دیدن و اصول را یاد گرفتن مهم است، اما مهم‌تر از آن تمرین است، در هر عرصه‌ای، هیچ چیز به اندازه تمرین و ممارست به موفقیت انسان کمک نمی‌کند.

– تا به امروز در چه آثاری بازی کرده‌ای؟

من به دلیل نامساعد بودن شرایط تئاتر قزوین مانند نداشتن سالن خوب که در جشنواره هم دیدیم، دلی و معمولا کم و گزیده کار می‌کنم. بیشتر وقتم را در صدا و سیما مشغول هستم. از سال۸۶ که اولین کارم در جشنواره «ماه» و نمایش «داستان یک شهر» به کارگردانی حامد شهرتی بود، بیشتر اجراهایم برای عموم بوده و زیاد در جشنواره نبودم.

– آیا به فکرت خطور کرده که از قزوین با این مشکلاتش دل بکنی و بروی تهران؟

من دوست دارم در شهر خودم کار کنم، اما وقتی زیرساخت‌ها وجود ندارد خیلی از دوستان مجبور می شوند مهاجرت کنند. البته من هم دو روز در هفته برای صداپیشه‌گی برنامه «فرزندان ایران» شبکه جام جم به تهران می‌روم، اما رفت و آمد می‌کنم. در جشنواره متوجه شدم اتفاق‌های خوبی در شهر دارد می‌افتد، مثل وجود آموزشگاه آزاد سینمایی و هنرستان هنرهای زیبا و سالن تئاتر شهر که به زودی کامل می‌شود. این‌ها باعث شده تا علاقه‌مندان به هنر نسبت به گذشته بیشتر شده و از راه درست تحصیل کنند. امیدوارم با حمایت مسئولان و تامین زیرساخت‌ها، علاقه‌مندان دل زده نشوند و بمانند و کار کنند.

– برای بازی در کدام نمایش و ایفای چه نقشی، برگزیده شدی و جشنواره برایت چه آورده‌ای داشت؟

نقش «دایه» در نمایش «کوف بور» به کارگردانی حامد مکملی را بازی کردم و به عنوان بازیگر برگزیده زن جایزه گرفتم. بازی در هر نمایشی برایم آورده‌های جدیدی دارد، اما مهمترینش این بود که مرا با صادق هدایت آشنا کرد. او جزو نویسنده‌هایی است که دارد فراموش می‌شود؛ خیلی کم از او یاد می‌شود و مهجور مانده، در حالی که «آندره برتون» راجع به «بوف کور» می‌گوید: «جزو بیست کتاب شاهکار سده بیستم است» یا «هنری میلر» درباره «بوف کور» گفته: «آرزو دارم نظیر این کتاب را بنویسم. این داستان را در هیچ زبانی ندیده‌ام و افتخار ایرانی‌هاست». من به بهانه این نمایش با تفکر هدایت بیشتر آشنا شدم؛ آثار او را بیشتر خواندم تا بتوانم با تفکراتش آشنا شوم و بهتر بتوانم شخصیت نمایش را بشناسم و بازی کنم.

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=8747

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.