در کنار آن، زاهدی،استاندار قزوین هم در نشستی که در روزهای پایانی سال داشت، به نکتهای اشاره کرد، اینکه هنوز نتوانستهایم جناحهای اصلاح طلب و اصولگرا را در کنار هم بنشانیم. او از جوانان خواست که این فضای گفتوگو را مهیا کنند و دوباره شعار «زنده باد مخالف من» را احیا کنند؛ اما آیا میتوان به توان جوانان امید بست؟ آیا شرایط گفت و گو مهیاست؟
به اعتقاد سعیدحجاریان، از تئوری پردازان اصلاحات، اساساً بحث گفت و گوی ملی از آنجایی که اصولگرایان خود را در موضع بالاتر نشاندهاند و شرایط مهیا نیست، باید از طرح این مبحث پرهیز کرد؛ البته چندی پیش قالیباف، از بزرگان اصولگرا، حتی معتقد بود اصولگرایان در درون هم قائل به گفتو گو نیستند.
اما در درون اصلاحطلبان که خود ایده آشتی ملی و گفت و گو را هم مطرح کردند،هم شرایط چندان مساعدی نیست و همه به دنبال حذف یکدیگر هستند تا آنجا که عباس عبدی، بر این باور است که اصلاحطلبان ابتدا گفت و گو باید از درون خود آغاز کنند تا این دایره خودی و غیر خودی حذف شود.
بنابراین به نظر میرسد،ریشه این مهیا نبودن شرایط را باید در فرهنگ جامعه جست.
درحال حاضر روزبهروز فاصله زن ازشوهر یا به عکس، پدر با فرزند، مادر با فرزند بیشتر میشود.
از حدود خانه خارج شویم، محل کار و خیابان و جمعهای کوچک و بزرگ و … را بررسی کنیم، با کوچکترین مساله یا فحاشی میکنیم و یا دست به یقه میشویم.
این درحالی است که در همین استان قزوین، با جمعیت حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفری، پزشکی قانونی در تازهترین آمار اعلام کرده، درگیریها در ۱۰ ماه سال ۹۶ هشت درصد افزایش یافتهاست.
به اذعان کارشناسان، از جامعه شناس گرفته تا روانشناس، همگی براین نکته اتفاق نظر دارند که درصد بسیاری از اختلافها و جداییها و طلاقهای عاطفی، درگیریهای خیابانی، قتلهای خانوادگی، قتلهای غیرعمد، به دلیل نداشتن مهارت زندگی است.
سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را شامل توانایی تصمیمگیری، توانایی حل مسئله،توانایی تفکر خلاق، توانایی تفکر نقادانه،توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران،توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه،توانایی خودآگاهی،توانایی همدلی با دیگران،توانایی رویارویی با هیجانها (غم، خشم، شادی، …) وتوانایی رویارویی با استرسها عنوان کرده میکند؛ اما اگر واقعگرایانه دیده شود، بیشتر ما هیچ کدام از این ویژگیهای مهارت زندگی را نداریم،بنابراین چطور میخواهیم در ابعاد بزرگتر آن، یعنی در سطح «ملی» گفتو گو کنیم؟!
باز به مصداقها رجوع کنیم، به یمن گوشیهای هوشمند، آخرین بررسیها نشان میدهد که حدود ۲۰ میلیون ایرانی، عضو شبکههای «اجتماعی» هستند. اگرچه «فضای مجازی برای برخی سگ هار» است، با اینحال یک بار دیگر به عنوان شبکه دقت کنیم«اجتماعی»؛ یعنی میتوان در آن گفتوگو کرد، بحث کرد، نقد شنید، نقد گفت، اعتراض کرد و… ؛ اما با رعایت اصول ارتباطی. آیا در شبکههای اجتماعی، بدون فحاشی و پرخاشگری و رفتارهای تمسخرآمیز و شوخیهای رکیک جنسیتگرایانه و قومیتی و رفتارهای دیکتاتورمابانه توانستهایم، با هم گفتوگو کنیم؟ قضاوت را باید برعهده مخاطبان گذاشت.
به باور نگارنده تا زمانی که شرایط فرهنگی گفت و گو از پایه؛ یعنی از فرد فراهم نشود، نمیتوان در ابعاد بزرگتر آن اندیشید. توسعه سیاسی، جز با ارتقا فرهنگی ممکن نیست؛ همان نکتهای که مرحوم ابراهیم یزدی برآن اعتقاد داشت، اینکه تازمانی که «شاه» درون که بر ما حکمروایی میکند، از بین نبریم، موفق به اصلاح جامعه نمیشویم. بیاییم در سال پیش رو به گفت و گو با خود فکر کنیم.
به اعتقاد سعیدحجاریان، از تئوری پردازان اصلاحات، اساساً بحث گفت و گوی ملی از آنجایی که اصولگرایان خود را در موضع بالاتر نشاندهاند و شرایط مهیا نیست، باید از طرح این مبحث پرهیز کرد؛ البته چندی پیش قالیباف، از بزرگان اصولگرا، حتی معتقد بود اصولگرایان در درون هم قائل به گفتو گو نیستند.
اما در درون اصلاحطلبان که خود ایده آشتی ملی و گفت و گو را هم مطرح کردند،هم شرایط چندان مساعدی نیست و همه به دنبال حذف یکدیگر هستند تا آنجا که عباس عبدی، بر این باور است که اصلاحطلبان ابتدا گفت و گو باید از درون خود آغاز کنند تا این دایره خودی و غیر خودی حذف شود.
بنابراین به نظر میرسد،ریشه این مهیا نبودن شرایط را باید در فرهنگ جامعه جست.
درحال حاضر روزبهروز فاصله زن ازشوهر یا به عکس، پدر با فرزند، مادر با فرزند بیشتر میشود.
از حدود خانه خارج شویم، محل کار و خیابان و جمعهای کوچک و بزرگ و … را بررسی کنیم، با کوچکترین مساله یا فحاشی میکنیم و یا دست به یقه میشویم.
این درحالی است که در همین استان قزوین، با جمعیت حدود یک میلیون و چهارصد هزار نفری، پزشکی قانونی در تازهترین آمار اعلام کرده، درگیریها در ۱۰ ماه سال ۹۶ هشت درصد افزایش یافتهاست.
به اذعان کارشناسان، از جامعه شناس گرفته تا روانشناس، همگی براین نکته اتفاق نظر دارند که درصد بسیاری از اختلافها و جداییها و طلاقهای عاطفی، درگیریهای خیابانی، قتلهای خانوادگی، قتلهای غیرعمد، به دلیل نداشتن مهارت زندگی است.
سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را شامل توانایی تصمیمگیری، توانایی حل مسئله،توانایی تفکر خلاق، توانایی تفکر نقادانه،توانایی برقراری رابطه مؤثر با دیگران،توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه،توانایی خودآگاهی،توانایی همدلی با دیگران،توانایی رویارویی با هیجانها (غم، خشم، شادی، …) وتوانایی رویارویی با استرسها عنوان کرده میکند؛ اما اگر واقعگرایانه دیده شود، بیشتر ما هیچ کدام از این ویژگیهای مهارت زندگی را نداریم،بنابراین چطور میخواهیم در ابعاد بزرگتر آن، یعنی در سطح «ملی» گفتو گو کنیم؟!
باز به مصداقها رجوع کنیم، به یمن گوشیهای هوشمند، آخرین بررسیها نشان میدهد که حدود ۲۰ میلیون ایرانی، عضو شبکههای «اجتماعی» هستند. اگرچه «فضای مجازی برای برخی سگ هار» است، با اینحال یک بار دیگر به عنوان شبکه دقت کنیم«اجتماعی»؛ یعنی میتوان در آن گفتوگو کرد، بحث کرد، نقد شنید، نقد گفت، اعتراض کرد و… ؛ اما با رعایت اصول ارتباطی. آیا در شبکههای اجتماعی، بدون فحاشی و پرخاشگری و رفتارهای تمسخرآمیز و شوخیهای رکیک جنسیتگرایانه و قومیتی و رفتارهای دیکتاتورمابانه توانستهایم، با هم گفتوگو کنیم؟ قضاوت را باید برعهده مخاطبان گذاشت.
به باور نگارنده تا زمانی که شرایط فرهنگی گفت و گو از پایه؛ یعنی از فرد فراهم نشود، نمیتوان در ابعاد بزرگتر آن اندیشید. توسعه سیاسی، جز با ارتقا فرهنگی ممکن نیست؛ همان نکتهای که مرحوم ابراهیم یزدی برآن اعتقاد داشت، اینکه تازمانی که «شاه» درون که بر ما حکمروایی میکند، از بین نبریم، موفق به اصلاح جامعه نمیشویم. بیاییم در سال پیش رو به گفت و گو با خود فکر کنیم.
منیژه زیرک