او از منتقدان سرسخت برپایی نمایشگاههای مواد غذایی با شیوه فعلی و فروشگاههای زنجیرهای است. او معتقد است این فروشگاه با پولشویی درصدد از بی بردن طبقه خرده فروش بازار است.
میگویند که طرف بازاری است و سرش در حساب کتاب است؛ این یعنی چه؟
مثلی هست که میگوید بخشش به خروار، حساب به دینار. کسی که به دینار حساب میکند، اقتصادی است. بازاری خانه فرد مستضعف را که خراب شده، درست میکند، من این را دیدم؛ آن هم همین الان نه گذشته،ولی در حسابشان یک قران گذشت نمیکند.
اما از نگاه مردم خوب نیست؟
نه مثبت است. میگویند که درآمد، مرد را بخشنده نگه میدارد. وقتی من درآمد نداشته باشم که نمیتوانم به دیگران کمک کنم. وقتی من معاش خودم را تامین کنم و مقداری از حاصل زحمتم را به مردم کمک میکنم، وظیفه انسانی و اسلامی است. هرکسی از این پولها خرج نمیکند! کسی که پول حرام درآورد، در راه حلال خرج نمیکند.
از حال و روز بازار بگویید؟
کسبه قدیم شاگردی میکردند تا به مغازه داری میرسیدند. قانون کار وجود نداشت. استاد و شاگردی بود. شخصی ممکن بود چهار سال در جایی کارآموزی کند تا کارشناس شود؛ اما متاسفانه از زمانی که قانون کار پیش آمد، استاد شاگردی از بین رفت. کارگر میآید، دوماه میماند و بعد مشکل ایجاد میشود. کارفرما هم نمیخواهد کارگر در کارگاه کار کند و بعد کارگر به دادگاه شکایت میبرد و بعد به چالش تبدیل میشود. وقتی شاگری از بین رفت، افرادی از دانشگاه آمدند و مغازه باز کردند. بدون اینکه کارآموزی کردهباشند. بعضیها هم آمدند و مغازه راه انداختند و مانند لاتاری بازی کردند. الان کاسبیها لاتاری بازی شدهاست یا موفق میشوند و یا غرق.
آقای هاشمیان! گفتید که الان وضعیت طوری است که به اقتصاد آسیب زدند. فکرمیکنید چه عاملهایی باعث چنین شرایطی شد؟
شغل کاذب. یک سری شغلهای جدید و فروشگاههای بزرگ به وجود آمده که من بارها گفتم، حتی در مصاحبه تلویزیونی هم عنوان کردم؛ اما پخش نشد. احتمال میدهم که یک سری نوکیسه باشند. یک سری پولشو هستند. چطور میشود که یک جنسی را شما ۱۰۰ تومان بخری و ۵۰ تومان بفروشی. در کجای دنیا چنین چیزی هست. کاسهای زیر نیم کاسه هست. میدانید چه بلایی سر این مغازه دار خرده پا میآورد که خانواده متوسط اند؛ اما با این ضربه ورشکست میشوند و تبدیل به خانواده کارگر و زیرخط فقر میشوند.
فکر نمیکنید الان دیگر اقتصاد نسبت به گذشته متفاوت شدهاست.
اگر اقتصاد جهانی باشد، من مخالف نیستم. با شعار که نمیشود، اقتصاد جهانی داشت . شغل کاذب که اقتصاد جهانی نمیشود. اگرعدس در کانادا ۵ هزار تومان باشد، در خود قزوین هم ۵ هزار تومان، این اقتصاد جهانی است و دیگر مرزی وجود ندارد. ما اقتصاد جهانی را یاد نگرفتیم، تنها نام آن را یاد گرفتیم. جنس با سود کمتر میتوانیم بفروشیم نه زیر قیمت. آقای نوکیسه و پولدار جدید میآید و این فروشگاهها را راه میاندازد. نمیدانم از کجا این پول را آوردهاست؛ ولی کاسب بازاری پول انچنینی ندارد که سرمایههای آنچنانی بگذارد و فروشگاهی که ماهی ۵ میلیون تومان اجاره آن نیست، ۳۰ میلیون تومان اجاره دهد. اینها کارگر و بیمه دارند. چطور مخارج روزانه را تامین میکنند که تا ۵۰ درصد هم زیر قیمت بازار ارائه میدهند. شرکت چند سی سی از مواد افزودنی و آلی کالای تولیدی خود را کم میکند و ۶ ماه تولیدش را به آنها می دهد. اینها اقتصاد را به نابودی میکشد.
این کم فروشی از کی اتفاق افتاد؟
از زمانی که این فروشگاههای بزرگ و زنجیرهای به وجود آمدند. همین یکی، دو سال است.
چرا فکر میکنید این طور شد؟کدام عامل اقتصادی باعث این شرایط شد؟
چندنفر یک شرکت درست میکنند، ۴ درصدی وام میگیرند ولابی گری میکنند. اینها این پول را وارد بازار میکنند. جای دیگری هم کمکهایی به مسایل ورزشی میکنند تا معاف از مالیات شوند. درواقع پولشویی میکنند. اقتصاددانها باید به دنبال این باشند که ببینند این فروشگاهها چطور ایجاد شد. یک بچه ۲۵ ساله که نام و نشانی ندارد و کاسب نبوده و نه تحصیلات عالیه داشته، در فلان جا یک فروشگاه زنجیرهای یکساله گرفته، آمده ۵ تا شعبه زدهاست. آیا وزارت بازرگانی و اقتصاد اینها را بررسی کردند. آن وقت بقال سر گذر باید کارت بهداشت داشتهباشد، مغازه باید تمیز باشد، مواد آن را بررسی میکنند. اگر در و دیوار ترک داشتهباشد میگویند باید این درست شود؛ زیرا موجودات موذی لانه میکنند. اما این جوان یک فروشگاه موقتی ایجاد میکند. معلوم نیست اینها بعد از یک سال جمع کنند یا بمانند. این وامصیبتاست.
حدود یک سال از دولت دوم روحانی گذشته است. آیا تغییری در بازار احساس میکنید؟
وضع اقتصادی بازار امسال کاملا معلوم است. سالی که نکوست از بهارش پیداست. هنوز مغازهها راه نیفتاده است؛ لباس فروشیها و غیره.
مگر فروش بهاره سال قبل از چه زمان آغاز شد؟
از بهمن ماه شروع شد؛ اما امسال از اواخر اسفند شروع شدهاست. آن هم الان بازنشسته ها حقوق گرفتند، خرید میکنند؛ ولی بیشتر لباس فروشیها بیکارند. شما به مغازههای دیگر بروید بیکارند. خیابان شهید بابایی را ببینید، شب از کرج میآیند و لباسهای قاچاق میآورند و میفروشند. هیچ کس هم کاری نمیکند.
به نظر شما دولت در این وضعیت می تواند کاری انجام دهد؟
شناسایی مشاغل بیشناسنامه باید یکی از اولویتها باشد.
یعنی باید یکی از برنامههای سال آینده دولت این باشد؟
بله؛ یک سری از دستفروشها مافیا هستند. چند نفرجوان را اجیر میکنند و جنسهای آنچنانی میآورند، در جاهای مختلف این ها را اسکان می دهند و جنس را توزیع می کنند. مخصوصا در مینودر. ما ۱۵۰ تا جوازدار میوه فروش داریم ۳۰۰ – 400 تا دسفروش داریم.
فکر نمیکنید این ریشه در بیکاری دارد؟
بیکاری معضل است، غیر از این هم نیست. در خلال این بیکاری افرادی ازهمین افراد بیکار سوءاستفاده میکند.
خوب چطور میتوان این سوء استفاده را متوجه شد؟ فرق بین دستفروشها چیست؟
همه اینها را باید شناسایی کنند، اسکان دهند. زمینهای زیادی در قزوین و شهرستانها وجود دارد و رها کردند که به محل پارک تبدیل شدهاست. اینها را در این مناطق اسکان دهند تا کم کم اقتصاد کشور راه بیفتد که کار پیدا کنند. من یادم است سال ۴۲ در قزوین افرادی میآمدند و گردو و بلال و… می فروختند؛ حتی بین اینها دیپلم هم بود. آن زمان دیپلم خیلی کم بود، دانشگاهی هم کم بود؛ اما کم کم شهر صنعتی رو به راه شد و بازار کاری ایجاد شد و همه این ها در کارخانجات شهرصنعتی کار کردند. وقتی میگوییم اقتصاد مقاومتی با شعار که نمی شود. حیف و میل کالاهایی که با ارز وارد کشور میشود، بوروکراسی و کاغذبازی بیخود. از درون خود نظام هم باید تلنگری به آنها زده شود.
به نظر شما یکی از کارهایی که دولت باید انجام دهد، ساماندهی مشاغل است. کارهای دیگری که باید انجام شود تا این بازار تکان بخورد، چیست؟
حرف اول را بازار میزند. عرض کردم که یک سری افراد آمدند و معلوم نیست پول های بادآورده را از کجا آوردند و پنهان هم هستند.
فکر میکنیدهمچنان با رکودی که در بازار است، باز هم بازار حرف اول را در اقتصاد میزند؟
بله؛ بازار قطب است. بازار باریک میشود؛ ولی پاره نمیشود. یک سوم جمعیت ایران خانواده اصناف هستند. چطور میشود اینها را نادیده بگیریم؛ اما هرجا را میبینیم اینها با کسبه عناد دارند. این نمایشگاههای فصلی (بهاره) هم کلاه بزرگی سر این ملت است.
از چه نظر؟
در نمایشگاه باید توانمندی یک استان گذاشته شود. تولیدکنندگان باید تولیدات خود را در معرض دید مردم بگذارند. مثلا در نمایشگاه میبینم که این آقا شکلات تولید میکند و از همه نظر با شکلات آلمان برابری میکند، پس دیگر دنبال شکلات آلمانی نمیروم. باید توانمندی ها را به نمایش گذاشت، نه جنس چینی را به فروش رساند، نه آجیل مانده سردخانههای پارسال را در این نمایشگاهها بفروشند. من کاسبم،میبینم و داد میزنم؛ اما کسی گوش نمیکند. آقایان نمایشگاه زدند که فقط درآمد داشتهباشند.
مگر در برگزاری نمایشگاه از اصناف دعوت نمیکنند؟
چرا؛ اما اصناف که راضی نیستند به این نمایشگاهها بروند. اصنافی که مغازه دار برند هستند، فروش دارند،آنجا نمیروند. افرادی هستند که میگویند هاشمیان جوازت را به من بده، من ۱۰ میلیون تومان به تو میدهم. با جواز شما من در نمایشگاه شرکت کنم. یک سری افراد همینطور هستند که نمایشگاه قزوین تمام شد به رشت و مازندران و… میروند. اینها کاسب نیستند و جواز ندارند. جواز کسی را میگیرند و نشان میدهند. بعد این میشود نمایشگاه و هر جنس آشغالی را به مردم میدهند. در نمایشگاه اول باید تولیدکننده جنسش را به مردم عرضه کند. دوم اگر تولید کننده و کارگاه کوچک است ۲۰ درصد زیر قیمت بازار عرضه کند.
شما یکی از قدرتهای اصناف را در قزوین دارید؟ پس چرا اعتراض نکردید؟
نامهای برای آقای محمدی، نماینده مجلس نوشتم. با آقای پرزحمت صحبت کردم. آقای پرزحمت هم انسان شریف و روشنی است؛ ولی صنعتی است، بازرگان نیست. من گفتم این فروشگاههای زنجیرهای را بررسی کنید، همینطور مجوز دادید و اتحادیه کشوری درست کردید. در تهران جواز میگیرند و در تمام کوره دهاتها و قصبهها مانند اختاپوس همه جا را میگیرند. اینها شغل کاذب است. آدم ۶۰ ساله بقال در خیابان راه آهن پیش من گریه کرد که من دارم از پا در میآیم. اصلا فروش ندارم. فروش من تاید و روغن و نمک بود؛ اما مردم میروند از فروشگاه میخرند. زیر قیمت.
اما این نمایشگاههای بهاره مقطعی هستند، نمیتوانند چنین تاثیری داشتهباشند.
همین فروشگاههای مقطعی هم ضرر میزنند. آجیل فروش همین شب عید فروش دارد. تابستان که آجیلش خشک میشود. این یک ماه میخواهد فروش داشته باشد. نمایشگاه را راه میاندازند و افراد جنسهای مرغوب و نامرغوب میبرند. مردم هم فکر میکنند چون نمایشگاه است، پس ارزان است. اینها ضرر اقتصادی است. وقتی یک فرد ورشکست میشود، چهار نفر دیگر را با خودش پایین میکشد. من ضمانت کسی را در بانک کردم، اگر او ورشکست شود، من مجبورم قسط او را بدهم. خود من نیز به فشار میافتم. همه ما به هم متصل هستیم. این فروشگاههای زنجیرهای به چند بقال آسیب نزدند، سراسر ایران را به صورت نامحسوس ویران میکنند. وقتی این ها این جریان را راه انداختند خرده پاها از بین رفتند. من فکر میکنم که اینها نقشههای پشت پرده است و قصد دارند کاسبهای متوسط را نابود کنند. حرف من سیاسی نیست. من در بازار بودم، شخصی میآمد کنار مغازهای، مغازه باز میکرد، یک تومان جنس میخرید ۹ قران میفروخت که مشتری جمع کند و کاسب قدیمی را از پا درآورد. میگفت از جیبم پول میگذارم و مشتری او را میگیرم وقتی او را به در کردم، درآمدزایی میکنم. این ذهنیتها در کاسب حبیب الله نیست. کاسب تا ظهر فروشش را میکرد و بعد ازظهر مشتری میآمد، او را به کاسب همسایه میفرستاد. من این را دیدم. عین حقیقت است؛ اما الان تمام این بندگان خدا را نابود میکنند.
یعنی دیگرانصاف نیست؟
این اخلاق منسوخ شدهاست، در کشور اسلامی نباید این اخلاق منسوخ شود. کمیته امداد را چه کسی راه میبرد. به غیر از این که بودجه دولتی دارد، بیشتر آن را همین مردم مستضعف تامین میکنند. خَیّر نه به آن افرادی میگویند که پولشان از پارو بالا میرود؛ خیر کسی است که خودش ۱۰ تومان پول دارد و احتیاج دارد، ۵ تومن را به فرد محتاج تر میدهد. این مملکت را همین مستضعفین خرده پا میگردانند، نه پولدارها. پولدارها چپاول میکنند.
گفته میشود که مالیات در بودجه سال آینده افزایش پیدا میکند. نظر شما در این مورد چیست؟
اگر افزایش پیدا کند وصول آن سخت میشود و تحقق پیدا نمیکند.
چرا؟
تحقق پیدا نمیکند. ممکن است برای من مالیات آنچنانی بنویسند؛ ولی آن مقدار مالیاتی که میدادم با رضایت میبردم، اگر بیشتر از حد توان من مینویسند و من ندارم پرداخت کنم، وصول آن سخت میشود. ممکن است الان من را حتی جریمه کنند و دو سال دیگر وصول شود که آن به درد نمیخورد. باید مالیات را از کسانی بگیرند که از کارت بازرگانی پیرزنی سوء استفاده و پولشویی میکنند. ما بازاری ثروتمند نداریم، غنی هستند؛ اما ثروتمند نیستند. اینها با هم فرق دارد. افرادی هستند که وضع آنچنانی ندارند؛ ولی غنی هستند. پیش هیچ کس هم گلایه نمیکنند. افرادی هستند که پول آنچنانی دارند و همیشه نالان هستند. انسانهای والا غنی هستند؛ اما ثروتمند نیستند.
مریم میرحسینی