چه به بیگ بنگ معتقد باشید چه به سیبی که با آن از بهشت خدا به زمین رانده شدید؛ جهان دائما در حال پوستاندازی بوده است و ما انسانها که به خیال خودمان اشرف مخلوقاتیم دائما در این چرخه بیرحم چرخیدهایم و در پی ثبات و آرامش عصرهای مختلف را سپری کردهایم.
میخواهم بگویم گرچه از اندیشهها و حوادث انسان بدون نوشتار چندان باخبر نیستیم اما از دوران نوشتار به بعد تاریخ را که ورق بزنی حتما اسیر تلاطم واژهها خواهی شد. جنگ، قحطی، بیماریهای واگیردار و کشنده، کمبود آب، نژادپرستی…
پس باور کن که این فقط من و تو نیستیم که گرفتار طوفانیم قاعده جهان است انگار.
همه اینها را گفتم که بگویم بیا قاعده را بپذیریم و برای نگریستن به آواز زمین منتظر بهسامان شدن اوضاع نمانیم. از من میشنوی این جهان هرگز اموراتش بهسامان نخواهد شد.
پس به جای اینکه در این چرخه اسیر شوی لحظهای درنگ کن به نظرم همین حالا که داری سراسیمه در شلوغی خیابان به دنبال سین هفتم برای هفتسینات میگردی همین حالا که از دیدن قیمت سنبلهای بنفش خنده بر لبت خشکیده، لحظهای مکث کن و تصور کن همه دنیا ایستاده است. این لحظه سکوت را زندگی کن سنبل بنفش زیبا که بهایش با جیبهای خالیات سنخیتی ندارد را سرجایش بگذار و به سبزههای گندم بسنده کن. لحظهای درنگ کن و به شکوفهها نگاه کن. زندگی سخت است خیلی سختتر از آنچه فکر میکردیم بیا لحظهای جیبهایمان را از بهار پر کنیم که وقت دل ضعفه زمستان کمی بهار در دهانمان بگذاریم.