این هوای مسموم باعث میشود که زوجین بعد از سالها مهر ورزیدن به یکدیگر در لاک تنهایی خود فرورفته و ناامید از التیام عشق خود شوند. دیگر خبری از گپوگفتهای دو نفره، دوستداشتنها، غذاخوردن و تفریحات مشترک نیست. حتی دیگر از اختلاف سلیقهها و دلخوریها هم صحبتی به میان نمیآورند. فقط یک زندگی در کنار هم، بدون هیچ احساس و عاطفهای در یک خانه مشترک وجود دارد. آنها به صورت قانونی و رسمی از هم جدا نشدهاند؛ اما کاملا نسبت به هم بیتفاوت بوده و صرفا نام همسر را در شناسنامه دیگری حفظ کردهاند. روابط سرد در این خانوادهها به اندازه طلاق قانونی برای فرزندان و خود زن و مرد، آزاردهنده و آسیبرسان است.
در حالی که رشد و افزایش طلاق قانونی در سالهای اخیر نگرانکننده شده است؛ افزایش طلاق عاطفی این دغدغه و نگرانی را بیشتر کرده است. به عقیده جامعهشناسان و روانشناسان این نوع طلاق، مقدمه طلاق رسمی و قانونی است.
در طلاق عاطفی، عشق به بنبست میرسد
طلاق عاطفی چیست و چرا اتفاق میافتد؟ یک مشاور و روان درمانگر، طلاق عاطفی را این طور تعریف میکند: طلاق عاطفی نوعی از زندگی زوجهایی است که در کنار هم زندگی میکنند؛ اما هیچ ارتباط عاطفی و علاقهای بین آنها حاکم نیست و در اصل یک زندگی اجباری و بدون تعلق خاطری به یکدیگر دارند. در زندگی آنها تنها چیز مشترکی که وجود دارد؛ صرفا نام همدیگر در شناسنامههایشان است. از علائم این نوع طلاق میشود به این موارد اشاره کرد که زن و شوهر مانند همخانه با یکدیگر رفتار میکنند؛ نبودن هر کدام از آنها برای دیگری مهم نیست؛ هیچ رابطه کلامی محبتآمیز بین آنها وجود ندارد و بیشتر سکوت بین آنها حاکم است؛ به تدریج زوجین برای هم غریبه و بیاعتماد میشوند؛ بعضا ممکن است که هر کدام از آنها به روابط عاشقانه و محبتآمیز در خارج از خانه پناه ببرند. به طور خلاصه میشود گفت که این نوع طلاق بعد از انزجار و تنفر زوجین از یکدیگر اتفاق میافتد که آنها را وارد مرحله بیتفاوتی نسبت به هم میکند.
دکتر «مصطفی ناصری» در جواب این سوال که این زوجها با وجود اختلاف عمیق چرا به زندگی مشترک سرد و بیروح خود ادامه میدهند؟ به «فروردینامروز» میگوید: طلاق عاطفی زمانی اتفاق میافتد که زن و شوهر به بنبست زندگی عاشقانه خود رسیدهاند؛ اما به دلیل بعضی از محدودیتهای اجتماعی، ملاحظهکاریها و تابوهایی که هنوز هم در خیلی از خانوادههای سنتی وجود دارد؛ ترجیح میدهند به این نوع زندگی ادامه بدهند تا مبادا آبرویشان نزد دوست و فامیل برود و به اصطلاح ظاهر را حفظ میکنند تا طبق سنتها و هنجارهای خانوادگی خود پیش بروند و اعتبار خود را به عنوان یک خانواده از دست ندهند.
یکی دیگر از دلایل، وجود فرزندان آنها است. این زوجها به این نتیجه میرسند که برای طلاق محضری به دادگاه نروند تا بچههایشان عنوان فرزندان طلاق را نگیرند و در میان خانواده بزرگ شوند. در حالی که طلاق عاطفی برای سلامت روان بچهها مخرب بوده و فرزندان به طور کامل متوجه روابط سرد و بدون عشق والدین خود میشوند. حتی در خیلی از موارد دچار افت عملکردی و تحصیلی میشوند. ضمن این که در بیشتر موارد، طلاق عاطفی خودش مقدمهای برای طلاق رسمی و قانونی است. ما به این زوجها توصیه میکنیم که به مراکز مشاوره خانواده رجوع کنند.
دسترسی خانوادهها به مشاوره بیشتر شود
یک روانشناس بالینی دیگر در مورد علتهای بروز پدیده طلاق عاطفی در خانوادهها به «فروردینامروز» میگوید: طلاق عاطفی به عواملی مانند مسائل روانی، اجتماعی، عاطفی و اقتصادی بستگی دارد. تضادهای فکری، ازدواجهای غیرمنطقی و صرفا از روی هوس، خیانت زوجین به یکدیگر و از بین رفتن اعتماد به هم، عدم احترام و درک متقابل، عدم راستگویی و صداقت، عنوان نکردن خواستهها، درگیری و مشاجرههای خانوادگی به میزان زیاد، عدم ابراز محبت و عشق، وضعیت نامناسب اقتصادی و نداشتن امنیت مالی، دخالتهای اطرافیان، توقعات غیرمنطقی از هم و بیاهمیت بودن به نیازهای یکدیگر از عوامل مهمی هستند که زندگیهای گرم و عاشقانه را به سمت زندگیهای سرد و بدون احساس برده و باعث وقوع طلاق عاطفی میشوند.»
«مائده حکیمیان» تاکید میکند: یکی از دلایلی که باعث رواج این پدیده شده است؛ عدم آموزشهای لازم و کافی در این زمینه میباشد. با توجه به افزایش مشکلات اقتصادی و روانی در سطح اجتماع، لازم است زوجها قبل و بعد از ازدواج با مشاورین متخصصی که در زمینه ازدواج فعالیت میکنند؛ در ارتباط باشند تا مانع از بروز اختلاف و درگیریهای خانوادگی شوند و زندگی خود را در برابر طلاق عاطفی و سپس قانونی محافظت کنند. ضمن این که مسئولان هم باید بستر دسترسی خانوادهها به مشاور، روانشناس و روانپزشک را فراهم کرده و از طریق رسانه و فضای مجازی و حتی در مدارس و دانشگاهها، آموزشهای لازم را برای تشکیل خانواده مستحکم ارائه دهند.
طلاق عاطفی یک آسیب اجتماعی جدی است
جامعهشناسان عقیده دارند که دو فاکتور کار زیاد در بیرون از خانه و توسعه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، بر روی روابط گرم خانوادگی اثر منفی میگذارد. شرایط نامناسب اقتصادی و گرانیهای موجود باعث شده است تا مردان و زنان، ساعات زیادی را مشغول کار و تلاش برای درآمد بیشتر باشند و بیحوصله شدن و خستگی زیاد، دلیلی برای عدم گذراندن اوقاتی شاد و پرانرژی زوجین در کنار همدیگر میشود. همچنین توسعه فضای مجازی و افزایش تعداد شبکههای اجتماعی به نوعی ارتباطها و تعاملها را مکانیزه کرده و باعث شده است تا همسران ساعات کمتری را کنار همدیگر باشند و اگر هم کنار هم باشند؛ با ورود به این شبکهها سرگرم شده و از ابراز محبت و رسیدگی به همدیگر غافل میشوند و بیشتر مانند یک همخانه در کنار هم زندگی میکنند. سردی روابط هم آغازی برای وقوع طلاق عاطفی است.
پدیده طلاق چه از نوع قانونی و رسمی و چه از نوع عاطفی، یک آسیب اجتماعی است که خودش نتیجه آسیبهای اجتماعی دیگری مانند فقر، اعتیاد، بیکاری، پایین بودن سطح آگاهی و مهارتهای زندگی سالم، انواع اختلالات روانی و تورم اقتصادی است. با توجه به این که هر کدام از این آسیبهای اجتماعی در سطح جامعه روبه افزایش است؛ پس روند صعودی طلاق هم دور از انتظار نیست. اگر طلاق محضری برای زوجین و گذر از مراحل تعیین شده آن، سخت و زمانبر است؛ اما طلاق عاطفی بدون مراجعه به وکیل و دادگاه، پرداخت مهریه، واگذاری سرپرستی فرزندان و جدا کردن مسکن زوجین، قابل اجرا است.
امروزه یکی از علتهای کاهش تمایل جوانان به ازدواج و زندگی متاهلی، افزایش طلاق قانونی و طلاق عاطفی در خانوادهها است که باید با اقدامات فرهنگی و آموزشی توسط مسئولان مربوطه، کاهش پیدا کند.