«شیدا عادل» از آن دست آدمهایی است که آدم دلش میخواهد کنارش بنشیند و از نقشهای ذهنش بگوید نقشهایی که نمیدانی چیست را خوب میفهمد کمکت میکند نقشش کنی و بیافرینی. پس کنارش مینشینیم و با او همراه میشویم.
–زنان نقاشیهایت خیلی آرام و مردد هستند برعکس خودت که سرکلاسها خیلی با انرژی هستی. این آرامش نقاشیها از کجا نشأت گرفته؟
به نکته جالبی اشاره کردی در یکی از نمایشگاههایم خارج از مرز ایران بود که متوجه یک مسئله مهم در نقاشیهایم شدم. منتقدی روس در نمایشگاه از من پرسید: چرا تمام زنهایی که در تابلوهای شما نقش بستهاند خاموشند؟
خالق آثار من بودم ولی تمام این اتفاقها به صورت ناخودآگاه افتاده بود. برای رشد کردن باید لب فروبست و غرق در تماشای درون شد. در سکوت خودت را از نو جستجو و پیدا میکنی. با چشمان بسته میبینی، میشنوی و زبان بیان قلبت را پیدا میکنی. آن زمان که من مشغول کشیدن نقاشیهایم بودم دقیقاً در این مرحله سیر میکردم.
–چطور شد که یکباره تدریس در دانشگاه را رها کردی؟
من سالها به عنوان مدرس در دانشگاههای مختلف تدریس داشتم از دانشگاه الزهرا تهران تا دانشگاههای قزوین. آن زمان تعدادی از دانشگاههای قزوین با مدرک من رشته هنر و طراحی لباس را مصوب کردند و توانستند دانشجو بگیرند و پروسه هیئت علمی من همان زمان رقم خورد. به عنوان مدیر گروه رشتهی گرافیک و طراحی لباس در دانشگاه انتخاب شدم و یکی از مهمترین اتفاقاتی که در زمان مدیریت من رقم خورد برگزاری اولین شوی لباس در قزوین بود که کار فوقالعاده سختی بود. متاسفانه بعد از سالها تدریس در دانشگاه و تلاشهای زیاد بالاخره متقاعد شدم که فضایی برای اجرای ایدههای من وجود ندارد و ناگزیر به خانهنشینی شدم. در خانه مشغول نقاشی و نوشتن و تنیدن پیله شدم. در آن زمان سه نمایشگاه خارج از کشور برگزار کردم و با هنرمندان برجستهای آشنا شدم.
-از کلاسهای طراحی لباس برای کودکان بگو. ایدهاش چطور به ذهنت رسید و شکل گرفت؟
نقاشی کشف و شهود است و من همین را در کلاسهایم انجام میدهم حتی در کلاس کودکان. بچههای ما به دلیل قرار گرفتن در دنیای رنگارنگ و سریع امروزی بیحوصلهتر از این هستند که زمان زیادی را برای یادگیری جزئیات بگذرانند آنها دوست دارند نتیجه فکر و ایده خود را سریعتر ببینند. این نتیجهگرایی که خانوادهها و کودکان دچارش هستند نتیجه زندگی در دنیای امروزی است ما نمیتوانیم بگوییم بد است یا خوب ولی میتوانيم با خلاقیت و نوآوری نتیجه بهتر و درستتری را ایجاد کنیم بنابراین تصمیم گرفتم سالها تجربه تدریس و نوشتن سرفصل دروس برای دانشجویان دانشگاه را اینبار برای کودکان بنویسم. کودکان ما به دلیل قرار گرفتن در این بازه زمانی که اطلاعات زیادی در دسترسشان است، رشتههای مختلف هنری از جمله فشن را میشناسند، پس طلب میکنند.
کودکان ما بسیار به این حوزه علاقمند هستند به دلیل جذابیتهای زیادی که این شاخه از هنر صنعت دارد آنها دوست دارند طراحی کنند و ایدههای خودشان را نشان دهند بنابراین من با نوشتن طرح درس طراحی لباس برای کودکان به آنها مبانی و اصول طراحی لباس را آموزش میدهم.
ما برای ایجاد حس آرامش، احساس لطیف عشق و همچنین برای جلوگیری از حس وسواس در کودکان به خصوص بعد از شیوع بیماری کرونا از رنگ اکریلیک یا رنگ پارچه استفاده میکنیم در این راستا ساخت رنگ و ترکیب رنگها باعث میشود نورونهای مغز کودک رشد کند. زمانی که رنگها را با هم ترکیب میکند کیمیاگری و اعجاز رنگها احساسی از توانمندی در او به وجود میآورد.
-صنعت مد از صنایع مهمی است که خیلی مورد توجه قرار نگرفته و هنوز نتوانستهایم امضای ایرانی بودن را پای لباسهایمان داشته باشیم. فکر میکنی تلفیق طراحی لباس با ادبیات بتواند در این زمینه راهگشا باشد؟
در دنیای ما مفاهیم بسیاری برای الهام گرفتن و ارائه دادن وجود دارد. یکی از منابع الهام در آثار هنری، ادبیات است. شاعران و نویسندگان در زمانها و مکانهای متفاوت، مفاهیمی را درک کردند و آن را با زبان خود به دنیا ارائه دادند. حیف است اگر ما از این گنجینه بهرهمند نشویم. مطالعه این منابع غنی، درک و دریافت ما را از هستی آسانتر میسازد. ما میتوانیم با استفاده از این گنجینه به هنر خود ارزش عطا کنیم. هر آنچه که اصالت داشته باشد و به منبع غنی عشق و نور متصل باشد ارزشمند است.
کودکان ما با یادگیری تکنیک و اصول علمی میتوانند مجریان خوبی برای اجرای آثار هنری باشند بنابراین یکی از کارهایی که ما در کلاس انجام میدهیم نشان دادن این منابع برای وامگیری و الهام گرفتن است. بچهها یاد میگیرند پروژه و فرآیند تولید اثر هنری فقط تکنیک و مهارت تکنیکی نیست بلکه تفکر است، فکری است که به وجود میآورد میآفریند. در نتیجه آن را بسط میدهند و اجرا میکنند و در نهایت به مرحله تولید میرساند پس در کلاس من تکیه بر خلاقیت کودکان است و فراگیری اتفاق میافتد نه آموزش مستقیم.
-حالا کمی از لباس دور شویم. کتابی داری به نام «تصویرسازی تمبر» موضوع کتاب که از اسمش پیداست لطفا بیشتر راجع به آن توضیح بده.
یکی از کتابهای من کتاب تصویرسازی تمبر پستی است. در این کتاب چند موضوع مطرح میشود و تمبر بهانهای میشود برای تعریف تصویرسازی به عنوان شاخهای از رشته هنر گرافیک. تمبر در گذشته شاخصهای برای نشان دادن هویت و فرهنگ و هنر یک کشور بوده است و متاسفانه هیچ تحقیق و پژوهشی برای موضوعی چنین مهم در دانشگاه صورت نگرفته بود بنابراین من از ظرفیت رشته تصویرسازی برای بیان این مسئله استفاده کردم و به صورت میدانی تمبرهای پستی ایران را بعد از انقلاب مورد بررسی قرار دادم و از نظر مضمون و محتوا آنها را طبقهبندی کردم. این کتاب میتواند منبع بسیار خوبی برای علاقهمندان به هنر به خصوص دانشجویان و هنرجویان رشته هنرهای تجسمی به خصوص تصویرسازی باشد.
-علاوه بر اینکه ظاهرا به تمبر و تصویرسازی آن علاقه داری جدیدا برای کاور آلبومهای موسیقی هم تصویرسازی کردهای، از آنها برایمان بگو و اینکه چطور آوا و صدا را تصویر میکنی؟
هنر حد و مرز ندارد، جاری است گاه به شکل تصویر گاه قطعه موسیقی. هنرمند شناور بر این جریان میتواند کاشف وادی گوناگون و کاسب تجربههای متفاوت باشد. موسیقی همیشه برای من عجیب و شگفتانگیز بوده و است، همیشه صدا در جانم تبدیل به رنگ و فرم میشود.
در حال حاضر که هنرجوی موسیقی هستم دوست دارم تجربه تبدیل تصویر به موسیقی را پیدا کنم. این که از رنگ و فرم به صدا، یک ماهیت مجرد و بیجرم برسم.
-و اما حرف آخر…
تمام حرف و هدف من تاکید بر خالق بودن ما انسانها و ساخت دنیای شاد با مفاهیمی از عشق و نور است که به وسیله نقش و رنگ بتواند بسط پیدا کند و دنیای ما را بزرگتر کند.