اطلاعیه

  • امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : 20 - رمضان - 1445
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
4
افول گویش قزوینی؛

بالام جان قزوین یادتان نرود

  • کد خبر : 8940
  • 23 مارس 2022 - 13:44
بالام جان قزوین یادتان نرود
به مطب دکتری مراجعه کرده‌ام. پزشکی که پشت میز نشسته باصفا و باحوصله است. در کمال تعجب، با لهجه قزوینی علت مراجعه و علائم بیماری من را می‌پرسد. اول فکر کردم که قصد شوخی و مزاح دارد؛ اما همچنان تا زمان تجویز دارو و خداحافظی با همان لهجه غلیظ قزوینی با من صحبت کرد. جای علامت سوال داشت. مگر الان به جزء پدربزرگ‌ و مادربزرگ‌ها کسی با گویش قزوینی حرف می‌زند؛ آن هم از قشر دانشگاهی و تحصیل‌کرده.

چه اتفاقی برای گویش قزوینی افتاده‌است که اگر در همین قزوین، یک شهروند از میان قشر میانسال یا جوان با لهجه قزوینی حرف بزند، تعجب می‌کنیم. مگر ما شهروند همین شهر نیستیم؟! همین الان مردم شهرهایی مثل اصفهان، یزد، کردستان، لرستان و سایر نقاط ایران با گویش آن منطقه تکلم می‌کنند؛ اما در قزوین این لهجه رو به افول است و بیشتر در میان افراد مسن یا در کتاب‌های مربوط به قزوین، صحبت از این گویش می‌شود و در این بین، عده‌ای اعتقاده دارند این لهجه باعث لودگی و تمسخر شده‌است. این درحالی است که لهجه بخشی از فرهنگ است و فرهنگ بخش جدایی‌ناپذیر هویت شهری است که قرار است میراث گذشتگانش منجربه چرخش صنعت گردشگری و توسعه‌اش شود. برای همین می‌خواهیم در بین مردم شهر، از حال و روز لهجه، بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگ بدانیم.

صغری ساوه ۷۵ساله از مادران قزوینی است که لهجه‌اش بسیار به دل می‌نشیند؛ هرچند اپیدمی  کرونا مانع از دیدار حضوری با او شد؛ اما به یمن شبکه‌های اجتماعی که این روزها به او نامهربانند، این گفت و گو میسر شد. او گفته‌هایش را با آداب نوروز آغاز می‌کند: نزدیک عید نوروز هستیم. در آن زمان قزوینی‌ها در ایام نوروز این شعر را که رایج بود، می‌خواندند: نوروز نسار باشد مبارک / ای خانم باجی دستات نلرزد / برو زیر زمین بیار برامان /  نون نخودی با نون برنجی.

این بانوی قزوینی، آداب تحویل سال را اینگونه روایت می‌کند: بد نیست اشاره کنم که قزوینی‌ها در قدیم، نزدیک تحویل سال به غیر از سبزی پلو با ماهی، آش رشته هم درست می‌کردند و عقیده داشتند که غُل غُل جوشیدن مواد آش با هم باعث می‌شود که در سال جدید همه به جنب و جوش بیفتند و کارها رونق گرفته و همه پولدار شوند.

 ساوه، آن قدر با جزییات از گذشته با لهجه قزوینی سخن می‌گوید که افسوس می‌خوری از کمرنگ شدنش. از بهار به فصل تابستان می‌رسد. او تعریف می‌کند: قزوینی‌ها به سوسک‌های سیاهی که در فصل بهار و تابستان زیاد می‌شدند، گوگال می‌گفتند. گوگال‌ها خیلی سیاه هستند و آرام آرام راه می‌روند. ضرب‌المثلی هم هست که مادر گوگال به بچه‌اش گفته است که قربان دست و پای بلورینت برم که از دیوار بالا میری. این گوگال که خیلی سیاه است در نگاه مادرش خیلی سفید است. این را زمانی می‌گویند که یک مادر با دلسوزی و مهربانی بیش از حد از فرزندش تعریف می‌کند. بد نیست اشاره کنم که قزوینی‌ها به عنکبوت هم وِندر می‌گفتند.

این مادر قزوینی خوش ذوق که برای معرفی رسم و رسومات قدیمی قزوین در سیمای شبکه تلویزیونی قزوین هم دعوت شده‌است، در ادامه این گفت وگوی پیام صوتی با هفته نامه فروردین امروز، به چند اصطلاح قدیمی اشاره می‌کند و می‌گوید: قزوینی‌های قدیم به گودی می‌گفتند چاله چغوری، به لباس کثیف می‌گفتند قات ماق، به مچ پا می‌گفتند قره پا، به زانو هم کنده، به در نیمه باز می‌گفتند نیم ازگیل، به بالا و پایین پریدن هم می‌گفتند بجه بجه، به چنگ انداختن می‌گفتند جِرماخ و به آدم عصبی و پر سر و صدا هم جینجاله می‌گفتند.  البته به کسی که گستاخ بود و ادب را رعایت نمی‌کرد  می‌گفتند سِرتق.

ساوه به یک اصطلاح پرکاربرد گذشته هم اشاره می‌کند:  اصطلاحی که در گذشته در قزوین بسیار کاربرد داشت، آخوره بود. آخوره، جایی در زیرزمین بود که آب می‌آمد و ما برای شستن و آب کشیدن لباس‌ها به آنجا می‌رفتیم و می‌گفتیم که برای لباس شستن باید به آخوره برویم.

 البته قزوینی‌های جوان هم هستند که لهجه قزوین را مایه مباهات می‌دانند و از صحبت با لهجه ابایی ندارند. مهری سادات تقوی، عضو شورای شهر قزوین، از این دست افراد است که دغدغه حفظ و صیانت از زبان اصیل قزوینی دارد.

او معتقد است که هم شهروندان و هم مسئولان باید این گویش شیرین را همانند دیگر لهجه‌های سایر مناطق کشور پاس بدارند و متولیان فرهنگ باید برای بقای آن برنامه‌ریزی کنند.

تقوی، در مصاحبه با هفته نامه فروردین امروز به لهجه قزوین اشاره کرده و عنوان می‌کند: قزوینی‌های قدیم در بعضی واژه‌ها حرف (واو) را  (ب) می‌گفتند؛ برای مثال به بی‌وفا، بی‌بفا می‌گفتند یا به دویست تومان، دبیست تومان می‌گفتند و به ساندویچ هم می‌گفتند ساندبیچ.

این عضو شورای شهر قزوین در ادامه با علاقه زیاد به این زبان که در صحبت‌هایش مشخص است، چند اصطلاح قزوینی را برای ما مثال می‌زند: قدیمی‌ها در قزوین به گنبد می‌گفتند گنبز. برای مثال به گنبد حمدالله مستوفی، گنبز دراز می‌گفتند و به قلقلک هم خیدیگ. همچنین به کسی که دل درد داشت، می‌گفتند سانجو کرده‌است و به مال و دارایی هم انگاره می‌گفتند.

 تقوی از شیرینی سنتی قزوین می‌گوید که شهرت و هواه خواه بسیار دارد و در حال حاضر باید آن را یک شیرینی لوکس نامید. به گفته او، در گذشته زمانی که باقلوا را داخل تابه بُرش می‌دادند، می‌گفتند باقلوا را بتون دربیار؛یعنی باقلوا را درست برش بده و آن‌ها را درست و سالم دربیاور.

 اما استاد میرابی، پیشکسوت صدا پیشه رادیو قزوین عنوان می‌کند که قزوین ضرب‌المثل‌های خاص چندانی ندارد و با سایر نقاط ایران مشترک است؛ ولی اشعار قزوینی و اصطلاحات بسیاری وجود دارد. او در گفت‌وگوی تلفنی یک شعر قدیمی قزوینی را می‌خواند: بچه‌ها بچمه نزنیتان/ گلدستمه نزنیتان/ قاقاش از دستش نستانیتان/ بچم اومد ای خانه‌تان/ ماچ کنید بذارید تاقچه‌تان/ بچتان بچمه جزانده / دست بچمه برانده / چخچخیشه استانده / بچه‌ها گور باباتان / بچم نمیاد خانه‌تان.

با پیرمردان خوش صحبت هم‌صحبت می‌شویم که در زیر آفتاب اسفند ماه در پارک ملت با همدیگر گپ می‌زدند. غلام طاهران که ۷۹سال دارد، کمی فکر می‌کند تا شاید ضرب‌المثلی یادش بیاید. بعد با لبخندی موفقیت‌آمیز به دو ضرب‌المثل قزوینی اشاره می‌کند: یک ضرب‌المثل معروف قزوینی هست که می‌گوید: رو که نیست / سنگ پای قزوینه. این ضرب‌المثل برای فردی استفاده می‌شود که بسیار پررو و گستاخ است و در هر چیزی دخالت کرده و از رو نمی‌رود.

   او سعی می‌کند که ضرب‌المثل‌های دیگر را هم به یاد بیاورد که ناگهان می‌گوید: حرفی مزنم که دردت کند / یه روزی مردت کند. این هم در مواقعی استفاده می‌شود که می‌خواهیم به شخصی تلنگر بزنیم و حرفی بزنیم که شاید برای او خیلی ناخوشایند باشد؛ اما او را پخته می‌کند.

مکثی که نفر اول برای یادآوری ضرب‌المثل‌ها می‌کند؛ به دو نفر بعدی فرصت بیشتری می‌دهد که فکر کنند. مصطفی نجار ۸۱ ساله هم در حالی که یک تسبیح درشت قرمز رنگ را در میان انگشتانش حرکت می‌دهد، در ادامه صحبت دوستش اضافه می‌کند: بزکی بسته رو نین / واز کن رقصشه بین. این یعنی به آرامش ظاهر و آرام بعضی افراد، نگاه نکن؛ میدان ببینند به رقص و شیطنت در می‌آیند؛ البته این ضرب المثل بیشتر برای ناحیه شمس کلایه است.

نفر سوم این جمع به نام رضا قلی‌زاده که معلوم است با سختی یک ضرب‌المثل به یادش آمده، می‌گوید: ضرب‌المثل‌های مخصوص قزوین خیلی کم هستند. ولی یک ضرب‌المثل به یادم آمده که «نه بیل بزیم نه پایه/ انگور بخردم دار سایه.» این برای زمانی گفته می‌شود که یکی کار می‌کند و دیگری سود آن را می‌برد.

فخری سادات میرکریمی، یک بانوی ۸۲ساله قزوینی است. او بسیار اهل موسیقی است و نقال خوش سخن حکایت‌ها و خاطرات گذشته. با وجود کرونا، چندان به گفت و گوی تلفنی علاقه ندارد و دعوت می‌کند که به نزدش برویم. روی گشاده همراه با لهجه شیرین قزوینی، با آن پیراهن چیت گلداری که پوشیده است، یک گفت و گوی جذاب را رقم می‌زند؛ به گونه‌ای که هوای قدم زدن در گذشته را می‌کنیم. او با مرور خاطراتش چندین کنایه و اصطلاح قزوینی را عنوان می‌کند: در قدیم قزوینی‌ها به به شخصی که بلند قد بود، می‌‎گفتند المبه؛ کنایه از خیلی قد بلند بودن او بود. به بچه خیلی شیطان، آتیش رکه می‌گفتند. وقتی یک کلاف کاموا یا نخ پر از گره می‌شد، می‌گفتند قرم ورم شده‌است. به فک و فامیل سگه سیله می‌گفتند. به آب کش، سماخ پالان / به کوچیک، جزقله / به کفش، چموش / به تو سری زدن، بامبه زدن / به کم یاد و هوش، کوته ننگ؛ به میوه پلاسیده، چنگر منگر؛ به حرف دروغ، چاخان پاخان و به سرک کشیدن و فضولی هم هاشا گوشا می‌گفتند. وقتی شخصی برای گردش به بیرون می‌رفت، می‌گفتند که دَدر دُودور رفته است. وقتی کسی هم می‌رفت گشتی بزند؛ می‌گفت یه قر بخورم؛ زود میام. به آدمی هم که آب زیرکاه و موذی بود، زرده مورچانه می‌گفتند؛ البته اصطلاح چاچولک باز هم برای افراد خیلی زرنگ است.

محله امامزاده علی از محلات قدیم قزوین است و هادی خارکن که ۷۹سال دارد و از هیاتی‌های امامزاده علی است، برخلاف تصور با لهجه تهرانی صحبت می‌کند و علت آن را چندین سال کار کردن در تهران می‌داند. او می‌گوید: همه می‌دانیم که انگور قزوین به ویژه در منطقه تاکستان در کشور معروف است؛ به ویژه انگور شانی قزوین بسیار پرطرفدار است. در گذشته برای تشویق دیگران به خصوص میهمانانی که از شهرهای دیگر می‌آمدند برای خوردن انگور شانی، این شعر را می‌خواندند: بالام قزوین است و انگور شانی/ بخور قوت مدد تا متوانی.

 اما حمیده درخشان که معلم بازنشسته قزوینی است و علاقه زیادی به این گویش دارد، عقیده دارد که امروز صحبت با این لهجه باعث تمسخر جوانان می‌شود. او در توضیح نقدش به «فروردین امروز» می‌گوید: بعضی از عباراتی که مخصوص قزوینی‌هاست؛ دو کلمه‌ای است؛ مثل تخته توخته به معنی وسایل چوبی منزل. هِرتی شِرتی به معنی نامنظم و شلخته. آلاخان بالاخان به معنی سرگردان. بمبه سبمه به معنی زدن و اذیت کردن. چِسان فِسان به معنی به ظاهر خود خیلی رسیدن. سر خود دل خود به معنی تنهایی تصمیم گرفتن و خود رأی بودن. زُق زُق به معنی سر و صدا کردن. فق فق به معنی تیک عصبی. هرهر یعنی دلهره داشتن. اجق وجق به معنی ناهماهنگی به طور عجیب و آستا آستا به معنی یواش یواش و خیلی از اصطلاحات دیگر قزوینی‌ها، همین طور دو واژه‌ای هستند.

 او در ادامه به یکی از واژه‌های پرکاربرد قزوینی می‌پردازد و می‌گوید: واژه‌ای که بسیار در گویش قزوینی کاربرد داشته و هنوز هم بعضی از افراد پا به سن گذاشته برای نزدیکان خود از آن استفاده می‌کنند، بالام جان به معنی عزیزم است. این واژه نشان از مهربانی کردن و خوب خطاب کردن فرد مخاطب به خصوص افراد کوچکتر است.

این فرهنگی بازنشسته تاکید می‌کند که ما شهروندان باید ارزش و بهای گویش‌مان را بدانیم و تصویر درست و روشنی از فرهنگ و گویش قزوینی در کشور نشان دهیم.  

************

 هر چند به دفعات نویسندگان خوش ذوق این منطقه، ضرب‌المثل‌ها، حکایت‌ها، کنایه‌ها، اصطلاحات و اشعار قزوینی، با هدف حفظ و پاسداشت این گویش محلی، جمع‌آوری و تألیف شده‌است؛ اما برای احیای این گویش، اهتمام و تلاش بیشتری حتی از طرف شهروندان لازم است. حفظ و صیانت از لهجه‌ها و گویش‌های محلی و بومی به اندازه‌ای در دنیا مهم است که حتی سازمان جهانی یونسکو نسبت به از میان رفتن این لهجه‌ها و زبان‌های رایج بومی و محلی هشدار داده‌است و حفظ و صیانت از آن را برعهده اهالی همان منطقه گذاشته است تا آن لهجه و گویش بومی حفظ شود.

لینک کوتاه : https://farvardinemruz.ir/?p=8940

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.