گذشته را در امروز میدید و معتقد بود گذشته، آینه امروز است و امان از آنکه اگر نیاموزیم و عبرت نگیریم. دوستانش در وصفش میگویند که در پی قدرت نبود و اصلاً میلی به آن نداشت و تنها خوشایندش این بود که در گعدههای روشنفکری از گذشتگان روایت کند و ردپایش را در امروز جست و جو کند که به حق چنین بود؛ اما تنها به تاریخ بسنده نمیکرد.
درپی ارتقای آموزش دانشآموزانش هم بود، برای همین در مقالههای پژوهشی، از بینظمی کتابهای درسی تاریخ نوشت و محتوایشان را نقد میکرد در کنار آن، از حقوق صنفی همقطارانش هم دفاع میکرد و از پیشگامان و فعالان صنفی فرهنگیان استان قزوین. او، استاد محمد عبابافهاست که در کارنامه فعالیتش، عضویت هیات موسس کانون صنفی فرهنگیان استان در سال۱۳۷۶ و دو دوره عضویت هیات مدیره کانون صنفی فرهنگیان استان، دبیر تاریخ و عضو هیات مدیره انجمن علمی تاریخ استان دیده میشود. اما او در کمال ناباوری و در سکوت در روزهای نخستین بهار۱۴۰۰ برای همیشه رفت.