زمین و آسمان یکی است. هیچ ویژگی و امتیاز خاصی بین زمین و جغرافیای این دو ناحیه شهری وجود ندارد؛ مگر ساختمانها و امکانات ویژهای که یک منطقه را شمال یا بالای شهر کرده است و دیگری را جنوب یا پایین شهر. پس کار خودمان است که زمین خدا را بالا و پایین کردهایم. صرفا یک نگاه دو قطبی موجب دوگانگی ناعادلانه در این مناطق شده است و فاصله عمیق فرهنگی، رفاهی و عمرانی بین آنها ایجاد کرده است. فاصلههایی که خیلی بیشتر از فاصله مسافت بین این دو نقطه در یک شهر است.
پدیده بالا شهری و پایین شهری یک پدیده تازه و جدید نیست. همیشه یک نگاه سودجویانه و منفعتطلبانه برای یک شهر، بالا و پایین تعیین کرده است. این تقسیم ناخوشایند که براساس معیارهای ناصحیح صورت میپذیرد، این روزها با افزایش فاصله طبقاتی بیشتر از گذشته چهره زشت فقر و آسیبها را نشان میدهد.
هوای بهتر برای بالاشهریها
در یکی از خیابانهای شلوغ و به اصطلاح پایین شهر قزوین با تعدادی از کسبه و اهالی، هم صحبت میشویم. شهروندانی که از تلخیها و کمبودهای ناشی از همین واژه پایین شهری میگویند. از ذهنیتهای اشتباهی که اهالی پایین شهر را افرادی کم برخوردار از شخصیت، ادب، فرهنگ و سواد میدانند. یا این که بیشتر مجرمان و بزهکاران محصول جنوب شهر هستند. از نابرابری و تبعیض در ارائه خدمات شهری به ویژه در امور زیباسازی و عمیقتر شدن شکاف بین مناطق مختلف شهری صحبت میکنند. از افسردگی و عقدههای جوانان پایین شهری میگویند و خواستگاریهایی که به دلیل زندگی یکی از طرفین در پایین شهر به هم خورده است. حتی بعضی از خانوادههای این منطقه خانههای خود را فروختند و با پول آن در دیگر خیابانها خانه اجاره کردند و تن به مستاجری دادند تا شاید آینده بهتری برای جوانان خود رقم بزنند.
پایین شهریها از محبوب شدن خیابان خود در زمان انتخابات و محلی مناسب برای انواع وعدهها و تبلیغات انتخاباتی میگویند و از عدم تمایل سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در این مناطق.
جوانی هم با شوخطبعی و لحن طنز، بالای شهر را برای ما اینگونه توصیف میکند: منطقه بالا شهری فقط به ساختمانهای زیبا، فروشگاههای لوکس و رستورانها و کافههای شیک با آدمهای پولدار نیست. بالا شهریها هوای بهتر، درختان زیباتر، گلهای خوش مدلتر و خوشبوتری دارند. اصلاً پرندههای شمال شهر زیباتر آواز میخوانند. سنگفرش و آسفالت آنها انگار به آدم لبخند میزنند. نوردهی شبهای شمال شهر، شادتر و پرانرژیتر است و خیابانها عریضتر هستند.
تقسیم مکانی، وجه اصلی تمایز یافتگی طبقاتی
یک جامعهشناس در گفتوگو با هفتهنامه «فروردین امروز» در مورد این پدیده توضیح میدهد: مفاهیم مصطلح شدهی بالاشهر و پایین شهر در علم شهرسازی دلالت بر مبنای جغرافیایی محدودههای شهری دارد؛ اما این لغات گذشته از معنای لغوی، هم درحوزهی محاورات اجتماعی و هم در علوم اجتماعی معنای ارزشی پیدا کرده که در تحلیل این پدیده نباید فارغ از این دلالت زبانی به آن نگاه کرد.
الهام نظری میگوید: برای درک پدیدههای شهری در بستر اجتماعی، مفهوم فضا به مثابه یک واقعیت اجتماعی ضروری است؛ چرا که به صورت مستمر در فضا شکل میگیرد. کلماتی مانند بالاشهر و پایینشهر نیز به عنوان سـازههـای اجتمـاعی، واقعیتهایی هستند که در نتیجهی تعامل افراد در جامعه ساخته شدهاند.
او تصریح میکند: مشخصترین نابرابريهای موجود در شهر، نابرابري فضایی است که منظور از آن توزیع نابرابر فرصتها و منابع در سطح شهر است. از مهمترین پیامدهای منفی این توزیع ناعادلانه، نبود دسترسی برابر و ایجاد محرومیت مضاعف در برخی از نقاط شهری است که به اصطلاح پایین شهر گفته میشود. تراکم بیش از حد، فقر، افزایش جرم و آسیبهای اجتماعی، مهاجرت، سرانه پایین امکانات و تسهیلات آموزشی و تفریحی و خدماتی و سایر محرومیتها اولین و برترین این نوع رویکرد فضایی به شهر است.
به گفته این پژوهشگر، اساسا فضا، عامل تأثیرگذار در نوع روابط اجتماعی است و آنتونی گیدنز، از جامعهشناسان معاصر در تبیین مناسبات اجتماعی به اهمیـت مفهـوم فضـا و مکـان بـه عنوان یک عامل برجسته اشاره میکند و معتقد است که تقسیم مکـانی، یـک وجه اصلی تمایزیافتگی طبقاتی است.
نظری اضافه میکند: این نوع نگاه طبقاتی که حاصل ایجاد جداگزینیهای شهری است، به خلق لایهبندیهای آشکار و پنهان در روابط بین فردی شهروندان میانجامد که ریشهای جز تفکیکگذاریهای ارزشی ندارد.
نقش مهاجرت در محله پایین شهری و بالاشهری
سمیرا قانعی، مدرس دانشگاه که دکترای شهرسازی دارد هم به «فروردین امروز» میگوید: در شهرسازی فعلی از پدیده بالاشهر و پایین شهر صحبتی نشده است؛ اما یک سری موارد محیطی، اقتصادی و فرهنگی این تعریف را به وجود میآورند. البته در گذر زمان، هسته اولیه شهر به دلیل گسترش شهر، پایین شهر شده است، یا در قسمتهای مرکز رو به پایین قرار گرفته است.
او ادامه میدهد: قزوین در گذشته هرچه خانه با حیاط مرکزی و شیشههای رنگی بوده الان در پایین شهر است و هسته اولیه شهر از مرکز به طرف پایین شکل گرفته است. همچنان که ما اولین خیابان کشور را داریم که خیابان سپه است. پس به جرات میتوانیم بگوییم که هسته اولیه شهر در این ناحیه است.
به گفته این مدرس دانشگاه، هنوز هم بعضی از خانوادههای اصیل در خیابانهایی مثل کوروش یا پیغمبریه سکونت دارند؛ ولی خیابانهایی مثل مولوی منطقه مهاجرنشین شدهاند.
او میگوید: وقتی قزوین از قسمت اصیلنشین در پایین شهر خالی شده است، آنها به خیابانهایی مثل خیام، بلوار، فلسطین و پادگان منتقل شدند و قسمتهای پایین به افرادی با فرهنگها و ملیتهای متفاوت واگذار شده، البته عدهای از افراد اصیل قزوینی در شمال شهر زندگی میکنند؛ ولی محل کارشان هنوز جنوب شهر است. این اتفاق در خیلی از شهرها افتاده است.
قانعی اضافه میکند: وقتی یک منطقه اصیلنشین است و عدهای مهاجر در آن منطقه سکونت میکنند، کم کم آن منطقه هویت خود را از دست میدهد. برای همین اصیلنشینان از آنجا به دیگر نقاط شهر مهاجرت میکنند و کل فرهنگ آن منطقه تحت تاثیر قرار میگیرد و مفهوم پایین شهری و بالاشهری پررنگتر میشود.
قانعی، در مورد توزیع نابرابر امکانات شهری عنوان میکند: بعضی از امکانات بالای شهر در پایین شهر پاسخگو نیست؛ برای مثال نورپردازی که در خیابان بلوار است در خیابان مولوی یا بازار به دلیل عرض کم خیابان، شدنی نیست. خیابانهای جدید شمال شهر به صورت عریض طراحی شدهاند. برای همین امکانات بیشتری دارند که آن امکانات در خیابانهای باریک جنوب شهر پاسخگو نیست؛ البته ما اقدامات خوبی مثل طرح گسترش حرم امامزاده حسین(ع) را داریم که پایین شهر را رونق میدهد. یا احداث پارک ملاخلیلا در جنوب شهر یک اقدام خوبی است که اگر در بالای شهر بود استقبال بیشتری میشد. هرچند از نظر شهرسازی درست در بافت فواصل، همه امکانات باید در دسترس همه قسمتهای شهر باشد.
بالای شهر، پایین شهر، هرچه باشد، یک واقعیت انکارناپذیر است که نوع روابط انسانی را تعیین میکند تا من و تو «ما» نشویم و به هم پیوند نخوریم.