اسکناسهایمان را میشمردیم برای خرید لباس و سبزه و سیب و سمنو، روزها را میشمردیم تا زودتر عید بیاید و جانمان تازه شود؛ اما حال باید اعداد را بشماریم و لحظهشماری کنیم برای شنیدن عدد «صفر» تا تمام شود این کابوس طولانی و این قصه پرغصه.
عدد صفر بیاید و بگوید دیگر تمام شد و مبتلا و قربانی دیگری نداریم. سالی که گذشت کارمان همین شمردن سخت و جانکاه اعداد بود. این که اخبار و آمار کرونا را دنبال کنیم. هر روز که چشممان را باز میکردیم با این اخبار تلخ بود و شب با اخبار تلختر به خواب میرفتیم:
- اعلام وضعیت کرونایی فوقالعاده در قزوین؛
- آخرین آمار کرونا در قزوین، ۳فوتی و ۷۳بیمار جدید کرونایی؛
- رشد انفجاری میهمانیها نفس کرونا در قزوین را تازه کرد؛
- تعطیلی و محدودیتهای کرونایی به استان قزوین بازگشت؛
- ابتلای ۷بیمار جدید به ویروس کرونا در قزوین ثبت شد؛
- تعداد مبتلايان به ویروس جهشیافته کرونا در قزوین از ۷نفر گذشت.
اما میدانیم اینها تنها اعدادی ساده نبودند. هر عدد یک زندگی بود، یک انسان، یک خانواده بزرگ و یک چراغ که خاموش شد. هر کدام از این اعداد نفسهای به شماره افتادهای بودند که سخت تلاش کردند برای نجات یافتن و امید داشتند به ادامه زندگی اما یک آن دیگر نفس بند آمد و گاه رفتن رسید.
عزیزانی که سلامت و شاد کنارمان بودند و هیچگاه تصور نمیکردیم ذرهای کوچک به ناگهان آنها را از ما بگیرد و سوز فراق و فقدان را بر سینهمان به جای بگذارد.
این روزها بیشتر جای خالی عزیزان سفر کردهمان را احساس میکنیم؛ چرا که نوروز که میرسید، همه کنار هم بودیم و به دیدار بزرگترهایمان میرفتیم، اما بسیاری از بزرگترهای مهربان که چراغ روشن خانه بودند، امسال رخت سفر بستند و راهی دیاری دیگر شدند تا دریغ و حسرت نبودن و نداشتنشان برایمان بماند.
امسال عید میشود و بزرگ خاندانها و پدربزرگها و مادربزرگهای زیادی را کنارمان نداریم و عزیزان دیگری که جوانتر بودند و چشم و چراغ خانههای بسیاری.
در فراق هر عزیز از دسترفتهای دلهای زیادی شکست و چشمهای زیادی گریان شد و خانوادههای زیادی در شهر عزادار شدند. امسال در هر کوچه و محلهای پلاکاردهای سیاه زیادی دیدیم که نتوانستند کنار خانواده عزادار باشند و تنها این گونه پیام تسلیتشان را فرستادند.
پیامهای زیادی دیدیم که خبر از کوچ ناگهانی عزیز دیگری میداد که برای شرایط قرنطینه نتوانستیم عزیزان نزدیکشان را در آغوش بگیریم و تسلایشان دهیم؛ حتی نتوانستیم آنها را دیدار کنیم و کمی آرامشان کنیم و خانوادههای زیادی به تنهایی و در گوشه کنار خانه نشستند و اشک ریختند، بدون برگزاری هیچ مراسمی.
سال عجیب و سختی بود و در باورمان نمیگنجید شنیدن این قصه تلخ را و دیدن عکس جانهای عزیز را که متنی در زیر عکس عزیزی خبر از دست دادنشان را به ما میداد. چه آنها که از افراد تاثیرگذار شهر بودند و چه آنها که گمنامتر بودند و ارزشمند.
در آستانه سال تازه و قرن جدید، دلتنگ عزیزانمان هستیم. حال شهر خوب نیست. نه خبری از شور و شوق دم عید در خیابان هست و نه رنگ و بویی از نشاط دم دمههای سال نو؛ اما هنوز هم داریم اعداد را میشماریم که امروز رسیده به ۱۳۲۵نفر.
و این اعداد آتش به جانمان میافکند و با هر عدد قلبمان تندتر میزند که مبادا فردا بیدار شویم و این اعداد زیاد شده باشد.
هنوز هم انتظار میکشیم عدد «صفر» را که بیاید و پایان این روزهای تلخ باشد.
و همه اینها بستگی به خودمان دارد که با یاری هم و با رعایت نکات بهداشتی این زنجیره درد را قطع کنیم. یادمان باشد هر رفتار اشتباه کوچکمان میتواند یک مرگ را به دنبال داشته باشد. نوروز امسال مانند همان نوروز سال پیش است و خیال نکنیم آب از آسیاب افتاده و خیالمان راحت باشد و راهی جاده سفر شویم و دید و بازدیدها را آغاز کنیم که اگر اینگونه باشد این اعداد لعنتی تمام نمیشود.
در آغاز سال جدید به تعداد این اعداد که با رفتنشان چراغهای شهر خاموش شد، شمعی روشن میکنیم و یادشان را گرامی میداریم تا بدانند به یادشان هستیم و در فراقشان نامشان را سبز نگه میداریم تا بهارمان با یاد آنها سبزتر شود.
جانباختگان کرونا